دانلود و خرید کتاب جنگ چهارشنبه‌ها گری دی اشمیت ترجمه شهلا انتظاریان

معرفی کتاب جنگ چهارشنبه‌ها

«جَنگ چهارشنبه‌ها» نوشته گری دی اشمیت(-۱۹۵۷)، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان و دارای دیپلم افتخار نیوبری است. جنگ چهارشنبه‌ها داستان هارلیک هود هود و معلم کلاس هفتم اوست. داستان چهارشنبه‌هایی که هارلیک و معلم‌اش تنها در کلاس می‌مانند و مجبور می‌شوند با تمام تفاوت‌هایی که دارند با هم کنار بیایند. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: اخبار مربوط به خیسان، که والتر کرونکیت هر شب گزارش آن را می‌داد، روز به روز تلخ‌تر و غم‌انگیزتر می‌شد. ارتباط با پنج هزار تفنگدار دریایی حاضر در آنجا قطع شده و ارسال تجهیزات فقط از راه هوا امکان داشت. اما هر هلی‌کوپتری که در آن حوالی پرواز می‌کرد، با آتش گسترده‌ی دشمن و بیست هزار سرباز ویت‌کنگی روبه‌رو می‌شد که منطقه را محاصره کرده بودند. در این گیرودار، تفنگداران دریایی در عمق سه متری، پناهگاه‌های زیرزمینی کنده بودند تا در برابر گلوله‌ها و خمپاره‌هایی که ویت‌کنگی‌ها به طرف اردوگاه آنها پرتاب می‌کردند، از خود محافظت کنند. تعداد خمپاره‌ها در روز گاهی به پانصد عدد هم می‌رسید. ویت‌کنگی‌ها وقتی سرگرم پرتاب خمپاره نبودند، تونل می‌کندند تا بتوانند منطقه‌ی تفنگداران دریایی را منفجر کنند. بعضی‌ها می‌گفتند این تونل حالا فقط صد یارد با سیم‌های خارداری فاصله دارد که دور پایگاه خیسان کشیده شده بود و تفنگداران دریایی با گوشی و عصای غیبگو تلاش می‌کردند بفهمند سربازان دشمن آنها را ردیابی کرده‌اند یا نه. لابد می‌دانید وقتی ارتش نیروی دریایی ایالات متحده از گوشی و عصای غیبگو استفاده می‌کند که اوضاع خیلی خراب است. اما با همه‌ی این احوال کاخ سفید اعلام می‌کرد که از حملات دشمن کاسته شده و تلفات سبک است و به هیچ وجه پایگاه نیروی دریایی ما آنجا را ترک نخواهد کرد. هر شب پس از شام همه‌ی ما با هم، حتی خواهرم، برنامه‌ی والتر کرونکیت را تماشا می‌کردیم. همه ساکت می‌ماندیم اما نه برای اینکه اگر یکی از ما حرف والتر کرونکیت را قطع می‌کرد، پدرم نعره می‌زد.
_echo_
۱۳۹۸/۰۶/۲۰

وزغ ها و سوسک ها و شب پره ها!! . . . . . . داستان توی سال 1968اتفاق می افته جوریه که اگه شما ندونین جنگ ویتنام کی اتفاق افتاده اصلا متوجه نمیشین داستان مربوط به گذشته ست(منظورم اینکه خیلی روان و شیرین و گیرا بود) ترجمه

- بیشتر
یک مشکل لاینحل، sky
۱۳۹۹/۰۸/۰۵

🐉_ راستش رو بگم... اصلا اون طوری که فکر می‌کردم نبود‌. خیلی خیلی خیلی بهتر بود. اول فکر می‌کردم داستان درام باشه. زندگی یه پسر که مثلا یتیمه یا معلولیت داره و... اما اصلا اینطور نبود. اگه بخوام چند کلمه برای توصیف

- بیشتر
farez
۱۳۹۶/۱۰/۲۲

این اثر از زبان هودهود دوست داگ سوییتک گفته شده.و جالبه که من اول فعلا خوبم رو خوندم بعد این کتابو،و خیلی لذت بردم چون ارتباط زیادی با شخصیتش برقرار کردم خصوصا اون جایی که گفت هولینگ خیلی دوست خوبی

- بیشتر
aseman
۱۳۹۹/۰۱/۱۵

کتاب شباهت زیادی به «فعلا خوبم» داره که این به نظرم خیلی ام جذابه. داستان زندگی هود هود دوست داگ رو روایت میکنه. نگاه دوست داشتنی یک نوجوان به اتفاقات بر فضای داستان حاکمه٬ علاوه بر این شخصیت اصلی مشغول خوندن آثار

- بیشتر
Hana
۱۳۹۹/۰۹/۱۰

کتاب خیلیـــــی جذابی بود.. اولش فکر نمی کردم خوب باشه ولی واقعا منو تحت تأثیر قرار داد. وزغ ها و سوسک ها و شب پره ها! 😁😁😁😁

مانا
۱۳۹۹/۰۶/۱۸

از دیروز به کوب خواندمش. اول حس خوبی نسبت به راوی نداشتم چون بیشتر شبیه غرغر کردن بود اما بعد پسرک داستان با کارهایی که انجام می داد جذبم کرد تا آخر تونستم هزار صفحه رو تموم کنم. قشنگ بود. به

- بیشتر
مامان قشنگ
۱۳۹۸/۰۸/۲۲

کتاب جالبی بود،از زبان یک تازه نوجوان و احساساتش... مثل کتاب من فعلا خوبم...دوسش داشتم..آدم رو با حسهاش صمیمی میکنه.چی میشه من هم مثل هود هود باخودم روراست باشم؟

Meshkat
۱۳۹۵/۱۰/۰۲

اگه قراره 17.500تومن قراره بدم میرم کتاب چاپی اش رو میخرم.خیلی هم جذاب تر از کتاب الکترونیکه.....

(:Ne´gar:)
۱۴۰۰/۰۳/۱۷

یک داستان طولانی از ماجراهای یک پسر کلاس چهارمی و چالش هایی که توی مدرسه و خانواده براش پیش میاد . حقیقتش اول های کتاب خیلی جالب به نظر نمی رسید و روندش کند بود ، اما اگر تا آخر کتاب

- بیشتر
ar
۱۳۹۹/۰۵/۳۰

خیلی خوبه به راحتی با شخصیت اصلی همراه میشید و تجربیاتش رو زیست میکنید بالا و پایین ملایمی داره اما به قدری جذابیت داره که مشتاق خوندن ادامه ماجرا باشید

هرچه باشد، دوستی ارزش این را دارد که یک چشم‌مان به خاطرش کبود شود.
آلوین (هاجیك) ツ
محال است کسی همین‌جوری از کسی متنفر باشد.
Alaa
«بهتر است همین که هستی باشی.»
"Shfar"
خواهرم گفت: «دخترها که نباید مویشان را زیاد کوتاه کنند. پسرها که نمی‌توانند مویشان را زیاد بلند کنند. دامن کوتاه که نمی‌توانیم بپوشیم یا حتی شلوار راحتی خیلی بلند یا پلیورهای خیلی تنگ یا شلوار جین خیلی روشن که از این یکی واقعاً هیچ سر در نمی‌آورم. حتی اجازه نداریم پلیور یقه‌اسکی بپوشیم چون لابد زیادی یک جوری است و کسی هم نمی‌داند زیادی چه‌جوری است ولی ظاهراً یک مشکلی دارد. می‌بینی؟ این چیزها مسخره است. مسخره است که تمام فکر و ذهن مدیرها این‌جور چیزها باشد آن هم وقتی روی کسانی بمب می‌افتد که حتی لباس ندارند بپوشند.
Marie Rostami
(کی گفته مجبورید بایستید به سرنوشت چشم بدوزید؟)
"Shfar"
خانم بیکر گفت: «اگر به درس دستور زبان که برایتان توضیح داده‌ام، گوش کرده باشی می‌توانی این جمله را تجزیه و تحلیل کنی.» و این حرفش مثل این بود که بگوید: "اگر تا حالا یک‌دفعه کلید برق را زده بودی، می‌توانستی رِآکتور اتمی هم بسازی".
aseman
«آینده یعنی عشق و دوستی.»
"Shfar"
پشت میزم نشستم و مدادم را بیرون آوردم. گفت: «در ضمن آقای هودهود، از حرف‌های زشت کالیبان حتی یک سؤال هم نیست. چون فکر می‌کنم خودت در این قسمت مهارت کافی داری.» ژن معلمی یعنی همین. یعنی داشتن حواس فوق‌العاده. کمی هم ترسناک. شاید اصلاً برای همین مردم تصمیم می‌گیرند معلم بشنود. چون حواس فوق‌العاده‌ای دارند و وقتی از این حواس برخوردارند و خودشان هم از وجودش خبر دارند، گزینه‌ی دیگری غیر از معلم شدن ندارند.
_echo_
برای همین خانم بیکر مرتب لبخند می‌زد چون هیچ‌کسی نمی‌تواند معجزه را ببیند و لبخند نزند.
aseman
در دنیای واقعی، همیشه لبخند نیست. دنیای واقعی، گاهی مثل داستان هملت است. کمی ترسناک. بی‌ثبات. کمی خشم‌آلود. دلت می‌خواهد چیزی را درست کنی که از دستت بر نمی‌آید. امیدواری شاید چیزی درست شود ولی فکر می‌کنی امید به چنین چیزی احمقانه است.
aseman

حجم

۲۳۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

حجم

۲۳۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

قیمت:
۱۱۲,۲۰۰
تومان