دانلود و خرید کتاب سال سایه ها کلر لگراند ترجمه حسین فدایی حسین
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب سال سایه ها

کتاب سال سایه ها

نویسنده:کلر لگراند
انتشارات:نشر پیدایش
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب سال سایه ها

کتاب سال سایه ها نوشتهٔ کلر لگراند و ترجمهٔ حسین فدایی حسین است. نشر پیدایش این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این داستان برای نوجوانان نوشته شده است.

درباره کتاب سال سایه ها

کتاب سال سایه ها رمانی نوشتهٔ کلر لگراند است که برای نوجوانان به رشتهٔ تحریر درآمده است. در پی ورشکستگی پدر و ترک خانواده توسط مادر، اولیویا، دختر خانواده ناگزیر می‌شود تا با پدر و مادربزرگش در سالن کنسرتی که روزگاری مملو از اجرا و موسیقی بود، زندگی کند. روزهای ملال‌آور و طاقت‌فرسای اولیویا در سکوت و رخوت سالن سپری می‌شود تا اینکه روزی حادثه‌ای عجیب رخ می‌دهد و او را به تکاپو وامی‌دارد. او با چهار روح سایه‌وار آشنا می‌شود که سرنوشت‌شان به سالن کنسرت گره خورده و در صورت تعطیلی آن، برای همیشه در آنجا گرفتار خواهند شد. اولیویا تصمیم می‌گیرد تمام تلاش خود را برای کمک به آن‌ها به کار گیرد. چه ماجراهایی پیش روی اوست؟ این رمان را بخواندی تا بدانید. این رمان در ۵۰ فصل نوشته شده است.

خواندن کتاب سال سایه هارا به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به همهٔ نوجوانان علاقه‌مند به رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سال سایه ها

«این کار را کردیم. خانم بارسکی را بردیم آن‌طرف خیابان و با تشریفات رسمی از درهای اصلی و جلویی سالن به داخل هدایت کردیم. سقف را نشانش دادیم، که اُتو برای تعمیرش دو کارگر گرفته بود. زیرزمین را نشانش دادیم، که اشباح در آن تونل کنده بودند تا لنگر فردریک را پیدا کنند.

و اشباح را نشانش دادیم. پشت صحنه، روح‌های جدید دسته‌دسته از ترس محکم به هم چسبیده بودند؛ آنجا حداقل حضور اُتو و نانی اشباح را دور نگه می‌داشت. ولی آنها به‌هرحال نزدیک شده بودند و دور و بر جاهای تاریک صحنه و ارگ بادی پرسه می‌زدند.

خانم بارسکی آرام گفت: «اوه خدای من! بله اونا شبح هستن.»

تیلی، جکس و آقای ورثینگتون چرخیدند تا به صورت او خیره شوند.

گفتم: «شما قبلاً اشباح رو دیدید؟»

«خیلی وقت پیش.» خانم بارسکی آهی کشید. «خیلی سال پیش، منم مثل شما با ارواح حرف می‌زدم.» درحالی‌که برگشتیم تا بیرون برویم لبخند کج و کوله‌ای به من زد. «باهاشون حرف می‌زدم، کمک‌شون می‌کردم لنگرشون رو پیدا کنن و برن. خیلی‌ها این کارو می‌کنن، می‌دونید، بیشتر از اونکه فکرش رو بکنید. این کارو مادرم به من یاد داد. از وقتی دختربچه بودم این کارو می‌کردم. به‌جای عروسک‌بازی و خاله‌بازی مثل بقیهٔ دخترها.»

گفتم: «من عروسک‌بازی و خاله‌بازی نمی‌کنم.»

هنری واقعیت را گفت. «نه تو جمجمه و دزد دریایی و دل و رودهٔ هیولا می‌کشی، که به نظر من خیلی باحال‌تره.»

خانم بارسکی گفت: «به‌هرحال، یه روز نتونستم لنگر یه روح رو پیدا کنم و اون کشیده شد توی برزخ. این اتفاق درست جلوی چشم‌های من افتاد. مثل شما.»

از یادآوری‌اش لرزیدم. فکر نمی‌کردم آن جیغ و صدای مکش وحشتناک برزخ هیچ‌وقت از یادم برود.

خانم بارسکی گفت: «خیلی ناگوار و ترسناک بود. بعدش دیگه از اون کار دست کشیدم. اولش ارواح ولم نمی‌کردن. باید مقاومت می‌کردم. سخت بود. نادیده گرفتن اونا وقتی با قصه‌های غم‌انگیزشون می‌یان سراغت. ولی این کارو کردم و بالاخره اونا دیگه رهام کردن.» خانم بارسکی نفس عمیق و آرامی کشید و بعد آن را بیرون داد. «صداهای اون روح... وقتی داشت کشیده می‌شد عقب... حس خیلی بدی داشتم، انگار تقصیر من بود. احساس مسئولیت می‌کردم. ولی تقصیر من نبود. و شما دوتا هم باید اینو خوب بفهمید.»

به دفتر خانم بارسکی برگشتیم و دور میزش نشستیم. روح‌های ما با احترام خانم بارسکی را تماشا می‌کردند، انگار او ملکه بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۲۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۹۶ صفحه

حجم

۹۲۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۹۶ صفحه

قیمت:
۱۴۶,۰۰۰
۵۸,۴۰۰
۶۰%
تومان