کتاب ماجرای عجیب سگی در شب
معرفی کتاب ماجرای عجیب سگی در شب
کتاب ماجرای عجیب سگی در شب نوشتهٔ مارک هادون و ترجمهٔ شیلا ساسانی نیا است. نشر افق این رمان معاصر انگلیسی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب ماجرای عجیب سگی در شب
کتاب ماجرای عجیب سگی در شب (The Curious Incident of the Dog in the Night Time) حاوی یک رمان معاصر و انگلیسی است که شما را با شخصیتی به نام «کریستوفر» همراه میکند؛ نوجوانی مبتلا به سندرم اوتیسم. او بهعلت این بیماری خاص از درک مسائل عادی زندگی عاجز است، اما هوش فوقالعادهای دارد و دنیا را دیگرگونه میبیند. ماجرا با کشتهشدن سگی در همسایگی آنها آغاز میشود. کریستوفر سعی میکند قاتل سگ را با ابتکارات منحصربه فرد خودش بیابد. از این جهت «ماجرای عجیب سگی در شب» را روایتی خواندنی و ویژه توصیف کردهاند. این رمان اثری است دربارهٔ تفاوتها، دربارهٔ جاماندهای از جامعه، دربارهٔ تنهایی و دیدنِ جهان از منظری غافلگیرکننده، آشکارگر و صادقانه. این رمان در سال ۲۰۱۹ میلادی، در فهرست ۱۰۰ کتاب برتر قرن ۲۱ به انتخاب منتقدان روزنامهٔ گاردین جای گرفت. اقتباسهای نمایشی بسیاری از این اثر شده است.
خواندن کتاب ماجرای عجیب سگی در شب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ماجرای عجیب سگی در شب
«تنش بود. برای شام لوبیای تنوری و بروکلی و دو برش ژامبون داشتم و آنها در بشقاب طوری کنار هم چیده شده بودند که با هم قاطی نشوند.
پرسید: «کجا بودی؟»
و من به او گفتم که بیرون بودم. به این میگویند دروغ مصلحتی. دروغ مصلحتی در حقیقت دروغ نیست و یعنی اینکه حقیقت را بگویی اما همه حقیقت را نه. با این حساب هرچیزی که آدم در طول روز میگوید یک دروغ مصلحتی است چون وقتی کسی به عنوان مثال از من میپرسد: «امروز میخوای چی کار کنی؟» در جواب میگویم: «امروز میخوام با خانم پیترز نقاشی کار کنم.» ولی نمیگویم که «میخوام ناهار بخورم و میخوام مستراح برم و میخوام بعد از مدرسه به خونه برگردم و میخوام با تابی بازی کنم و میخوام شامم رو بخورم و میخوام با کامپیوترم بازی کنم و میخوام برم بخوابم.» و اینجا هم یک دروغ مصلحتی گفتم چون میدانستم پدر نمیخواست که من یک کارآگاه شوم.
پدر ادامه داد: «همین الان خانم شیرز به من تلفن کرد.»
شروع کردم به خوردن لوبیاهای تنوری و بروکلی و دو برش ژامبونم.
بعدش پدر پرسید: «معلوم هست برای چی داشتی تو حیاطش میپلکیدی؟»
به پدر گفتم: «داشتم تحقیقات کارآگاهیام رو انجام میدادم تا بفهمم کی ولینگتون رو کشته.»
پدر جواب داد: «چند بار باید بهت بگم، کریستوفر؟»
لوبیاهای تنوری و بروکلی و دو برش ژامبونم سرد شده بودند اما برایم مهم نبود. من خیلی آهسته غذا میخورم و به همین دلیل غذایم تقریبا همیشه سرد میشود.
پدر گفت: «بهت گفته بودم که تو کار مردم فضولی نکنی.»
گفتم: «فکر میکنم احتمالاً آقای شیرز ولینگتون رو کشته.»
پدر چیزی نگفت.
ادامه دادم: «او مظنون اصلی منه. چون فکر میکنم یه کسی باید ولینگتون رو کشته باشه تا خانم شیرز رو ناراحت کنه. و معمولاً یه قتل توسط یه آشنا انجام میشه....»
پدر آنچنان محکم با مشت به میز کوبید که بشقاب و کارد و چنگالش به اطراف پرت شدند و ژامبونم به گوشه بشقابم خورد و با بروکلی قاطی شد در نتیجه دیگر نتوانستم ژامبون و بروکلی را بخورم.
بعد سرم داد زد: «حق نداری اسم اون مرتیکه رو توی این خونه به زبون بیاری.»
پرسیدم: «چرا؟»»
حجم
۷۷۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۷۷۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
نظرات کاربران
موافق با نظر یک کاربر گودریدز : آشنایی با کریستوفر بعنوان یک فرد اوتیستیک برایم جذاب بود گرچه نمی دانم کتاب تا چه اندازه بر پایه تخیلات نویسنده بود و چه اندازه بر اساس واقعیت یک فرد اوتیسمی.