کتاب دوچرخه، عضله، سیگار
معرفی کتاب دوچرخه، عضله، سیگار
«دوچرخه، عضله، سیگار» مجموعه داستان کوتاهی از ریموند کارور(۱۹۸۸-۱۹۳۸)، نویسنده امریکایی است.
در یکی از داستانهای کوتاه این مجموعه داستان به نام «پاکتها» میخوانیم:
«جرعهای نوشیدنی خورد و بعد درست رفت سر اصل مطلب.
" کاش سر این قضیه مرده بودم" دستهای زمختش را گذاشت دو طرف عینک اش." تو آدم تحصیل کردهای هستی لس. تو کسی هستی که میتونی این رو بفهمی."
زیرسیگاری را روی لبهاش گرداندم تا چیزی را که زیرش نوشته شده بود بخوانم: باشگاه هارا- رنو و دریاچه تاهو. جاهای خوبی برای تفریح.
"زنی بود از کارمندان شرکت استنلی پروداکتز. کوچک قامت بود، با دستها و پاهای کوچک و موهایی که مثل زغال سیاه بودند. خوشگلترین زن دنیا نبود اما زیبا بود. سی سالش بود و چند بچه داشت. با همهی اتفاقاتی که افتاد زن محجوبی بود. مادرت همیشه از او جارویی، زمین شویی یا مواد پختن کیک میخرید. مادرت را که میشناسی. شنبه روزی بود و من خانه بودم. مادرت رفته بود جایی. نمیدانم کجا رفته بود. جایی کار نمیکرد. توی اتاق پذیرایی داشتم روزنامه میخواندم و قهوه میخوردم که این زن کوچولو در زد. سالی وین. گفت چیزهایی برای خانم پالمر آورده.
گفتم:" من آقای پالمر هستم، خانم پالمر الان خانه نیستند. " ازش خواستم بیاید داخل و پول چیزهایی را که آورده بود بدهم. میدونی که چی میگم. نمیدونست که باید بیاد داخل یا نه. همان جا ایستاده بود و برگ رسید و پاکت کوچکی را توی دستش نگه داشته بود.
گفتم: "خیلی خوب، بده شون به من، چرا نمیآیید داخل چند دقیقهای بنشینید تا ببینم میتونم پولی پیدا کنم یا نه."
گفت: " اشکالی نداره، میتونم بذارم به حسابتون. خیلی از مشتریها این طوریند. اصلا اشکالی نداره."
گفتم: "نه نه، پول دارم. همین الان پرداخت میکنم. هم زحمت برگشتن شما کم میشه و هم بدهکاری گردن من نمیمونه. بفرمایید تو." این را که گفتم در توری را باز نگه داشتم. بیادبی بود بیرون نگهش دارم. »
حجم
۸۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۸۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
نظرات کاربران
یک کتاب عالی با ترجمه خیلی خوب
نخوندم ولی از توضیحاتش معلومه چیز خوبیه. قیتمش هم که عالیه. میذارم تو لیست کتابابیی که باید بخونم.