دانلود و خرید کتاب بردیا و گولاخ ها؛ هیولای کلمه خوار مهدی رجبی
تصویر جلد کتاب بردیا و گولاخ ها؛ هیولای کلمه خوار

کتاب بردیا و گولاخ ها؛ هیولای کلمه خوار

نویسنده:مهدی رجبی
ویراستار:آتوسا صالحی
انتشارات:نشر افق
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب بردیا و گولاخ ها؛ هیولای کلمه خوار

کتاب بردیا و گولاخ ها؛ هیولای کلمه خوار (جلد سوم) نوشتهٔ مهدی رجبی و ویراستهٔ آتوسا صالحی و با تصویرگری مریم محمودی مقدم است و نشر افق آن را منتشر کرده است. گولاخ‌ها برای نابودکردن کتاب‌ها می‌آیند روی زمین و دنبال خواهرها می‌گردند تا با کمکشان دروازه‌ٔ تاریکی را برای اربابشان باز کنند. اما خواهرها چه کسانی هستند؟ راستی قهرمان این کتاب لکنت زبان دارد. این کتاب در ستایش توانمندی‌های فردی است و می‌تواند در افزایش اعتماد به نفس کودکان و نوجوانان یاری‌رسان باشد. 

درباره کتاب بردیا و گولاخ ها؛ هیولای کلمه خوار

بردیا در دنیا همسترش را از همه چیز بیشتر دوست دارد. اما یک روز ناگهان آن را  گم می‌کند. بردیا مطمئن است که خانم آسانسوری یک جادوگر بدجنس است و همستر او را دزدیده؛ تا اینکه از زن پیر می‌شنود که دزدیدن آلبرت کار گولاخ‌های بدجنس و بدذات بوده. حالا بردیا باید خودش را برای مبارزه با گولاخ‌ها آماده کند. البته اگر بتواند از پس آن‌ها بربیاید. 

در قسمت هیولای کلمه خوار می‌خوانیم که بردیا خرابکاری کرده و باعث می‌شود یکی از خواهرها به چنگ گولاخ‌ها بیفتد. حالا هیولاهای بدترکیب می‌توانند با گذشتن از دروازه تاریکی، تمام کتاب‌های جهان را نابود کنند. اما قبل از اینکه کار از کار بگذرد، بردیا و گروه‌ نگهبان‌های جنگجو باید از تونل‌ دنیاها بگذرند و به جنگل جادویی هوم‌ها برسند. مشکلی که وجود دارد این است که آیا جنگجوها طاقتش را دارند که از رودخانه طلسم‌شده نوشابه نخورند یا نه؟

فضای فانتزی کتاب بردیا و گولاخ ها مانند هری پاتر و ارباب حلقه‌هاست؛ البته به شکل ایرانی و دربارهٔ کودکانی است که مشکلات و نیازهای خاص دارند؛ ولی وقتی در فضای خاصی قرار می‌گیرند، فکر می‌کنند می‌توانند از توانایی‌هایشان استفاده کنند.

خواندن کتاب بردیا و گولاخ ها؛ هیولای کلمه خوار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کودکان ۹ تا ۱۲ سال که شیفتهٔ داستان‌های فانتزی هستند مخاطب اصلی این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب بردیا و گولاخ ها؛ هیولای کلمه خوار

«بردیا خسته و کوفته نشسته بود روی نیمکت ایستگاه. پنجه‌هایش را محکم حلقه کرده بود دور بطری شیشه‌ای و زل زده بود به جدول آب. تشتک پلاستیکی نوشابه‌ای گیر افتاده بود وسط گردابی کوچک و دور خودش می‌چرخید. آشغال‌های دیگر یکی‌یکی می‌آمدند و از کنارش می‌گذشتند. فقط یک ضربهٔ ریز می‌خواست تا رها شود و همراه آب برود. بردیا احساس کرد شبیه همان تشتک توی گردابی ترسناک گرفتار شده و هیچ‌جوری نمی‌تواند خلاص شود. حالا دیگر تشتک‌ها برایش چیزهای مهمی بودند. او شاهزاده‌ای بود که شنل تشتکی جادویی مخصوص داشت. آدم مهمی بود و چیزهایی دیده بود که هیچ بچه‌ای در خواب هم نمی‌دید. تشتک در گرداب می‌چرخید و گذشته، جلوی چشم بردیا موج برمی‌داشت. همه چیز مثل برق اتفاق افتاده بود. گم شدن آلبرت، پیدا شدن خانم آسانسوری، سرزمین گولاخ‌ها، نبرد با آن همه هیولای وحشتناک، جنگ گرگین و گولاخ‌ها، و حالا گم شدن خواهرها. فکر می‌کرد چقدر چیزهای دیگر هم وجود دارند که ازشان بی‌خبر است. تازه فهمیده بود پدربزرگش و نگهبان‌ها سال‌هاست درگیر ماجراهای وحشتناکی‌اند که هیچ‌کدام از آدم‌های عادی ازشان خبر ندارند. بدتر از همه اینکه رازهایی وجود داشتند که حتی پدربزرگ هم ازشان بی‌خبر بود. هیچ‌کس نمی‌دانست چشم‌نقره‌ای چه‌جور موجودی است و از کجا پیدایش شده. اصلاً چرا می‌خواست به بردیا کمک کند؟ خنجر چوبی توی بطری به چه دردی می‌خورد؟ برای کشتن هیولا؟ کدام هیولا؟ ناگهیس چه‌جور هیولایی بود که همه از شنیدن اسمش وحشت داشتند؟ یک عالمه سؤال بی‌جواب توی سرش وول می‌خورد. بالاخره اتوبوس از راه رسید و توی ایستگاه نگه داشت. کسی از اتوبوس پیاده نشد. روی اتوبوس تبلیغ تلویزیونی غول‌پیکر چاپ کرده بودند با صفحه‌ای تخت. درست بالای تبلیغ تلویزیون، مردی رنگ‌پریده و سبیلو با موهای مرتب پشت پنجرهٔ اتوبوس نشسته بود و کتاب می‌خواند. مرد لحظه‌ای چشم‌های خسته‌اش را مالید و یکهو سر چرخاند و به بردیا لبخند زد. بردیا هم در جواب برایش دست تکان داد و لبخند زد. همیشه از آدم‌هایی که کتاب می‌خواندند خوشش می‌آمد. چند لحظه نگرانی‌هایش را فراموش کرد. اما همین که اتوبوس رفت دلشوره‌اش برگشت. گولاخ‌ها واقعاً قرار بود چه بلایی سر کتاب‌ها بیاورند؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۱۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان