کتاب جنگ داخلی در فرانسه، 1871
معرفی کتاب جنگ داخلی در فرانسه، 1871
کتاب جنگ داخلی در فرانسه، 1871 نوشتهٔ کارل مارکس با ترجمهٔ باقر پرهام است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب جنگ داخلی در فرانسه، 1871
سهگانهٔ مارکس دربارهٔ تحولات سیاسی فرانسه در دورهٔ بیـن انقلاب ۱۸۴۸ و رویدادهای ۱۸۷۱، شـامل هجدهـم برومـر لـوئی بناپارت، نبـردهای طبقاتی در فرانسه و جنگ داخلی در فرانسه، 1871 نمونهٔ عالی و اصیل کاربرد دیدگاههای نظری مارکس روی واقعیتهای تاریخـی اسـت و با توجـه به آشنایی عمیـق وی با اوضاع سیاسی فرانسه، هم از دید تحلیل تاریخی اهمیت دارد و هم از حیـث تبییـن نظری. سـال ۱۸۷۱، شاهد نخستین تلاش برای تحقـق بخشیدن به آرمانهای سوسیـالیستی بود که گرچه پایانی تراژیک داشت، آرمانخواهان آن را همچون شکستی که پایهٔ پیروزی محتوم آینده بود تلقی کردند و تحلیل مارکس از این تلاش تأثیر نیرومندی بر اندیشهٔ مارکسگرایان آینده داشت.
خواندن کتاب جنگ داخلی در فرانسه، 1871 را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای فلسفه، تاریخ، جامعهشناسی و علوم سیاسی پیشنهاد میکنیم.
درباره کارل مارکس
کارل هاینریش مارکس ۵ مه ۱۸۱۸ به دنیا آمد. او فیلسوف، اقتصاددان، تاریخنگار، جامعهشناس، نظریهپرداز سیاسی، روزنامهنگار و سوسیالیست انقلابی آلمانی بود. او در شهر ترییر در آلمان متولد شد و در دانشگاه به تحصیل حقوق و فلسفه پرداخت. در ۱۸۴۳ با جنی فون وستفالن ازدواج کرد و به دلیل نوشتههای سیاسیاش، از او سلب تابعیت شد و به همین جهت دههها به همراه همسر و فرزندانش در تبعید در لندن زندگی کرد. در لندن، او با همکاری فریدریش انگلس به بسطِ اندیشههایش پرداخت، نوشتههایش را منتشر کرد و در کتابخانه موزه بریتانیا به تحقیق پرداخت. معروفترین نوشتههای او مانیفست حزب کمونیست (چاپ ۱۸۴۸) و اثر ۳جلدی سرمایه هستند. تفکرات سیاسی و فلسفی مارکس تأثیری شگرف بر تاریخ روشنفکری، اقتصادی و سیاسی دورههای پس از او گذاشت و نام او به شکل صفت، اسم عام و نام مکتب اجتماعی به کار میرود.
نظریات انتقادی مارکس دربارهٔ جامعه، اقتصاد و سیاست که مجموع آنها را مارکسیسم خطاب میکنند بر این پایه استوار است که جوامع انسانی از طریق مبارزههای طبقاتی پیش میروند.
مارکس از تأثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ محسوب میشود و آثار او مورد ستایش و نقد قرار گرفته است. آثار او راجع به اقتصاد پایهگذار بخش بزرگی از ادراک کنونی از نیروی کار و رابطه آن با سرمایه و تفکرات اقتصادی بود. بسیاری از روشنفکران، اتحادیههای کارگری و احزاب سیاسی در سراسر جهان تحت تأثیر آثار مارکس بودهاند و بسیاری از ایدههای او اقتباس کردند یا در آنها تغییراتی اعمال نمودهاند. مارکس را از معماران اصلی علوم اجتماعی نوین میدانند.
بعد از مرگ همسرش جنی در دسامبر ۱۸۸۱، مارکس به التهاب تنفسی مبتلا شد که او را در ۱۵ ماه آخر زندگیاش ناخوش کرد و باعث مرگ او در نتیجه برونشیت و پلورزی شد. مارکس به تاریخ ۱۴ مارس ۱۸۸۳ در لندن، در سن ۶۴سالگی، بهعنوان فردی بدون تابعیت، درگذشت.
بخشی از کتاب جنگ داخلی در فرانسه، 1871
«در خطابه افتتاحیه انجمن بینالمللی دفاع از حقوق کارگران، در نوامبر ۱۸۶۴، چنین گفته بودیم:
اگر درست است که رهایی طبقات زحمتکش منوط به اتحاد و اشتراک مساعی برادرانه آنهاست، انجام یافتنِ این رسالتِ بزرگ با وجودِ سیاستِ خارجیای که با دنبال کردنِ نقشههایی جنایتکارانه بر پیشداوریهای ملی دامن میزند، و با برانگیختن ملتها یکی بر ضد دیگری، خون و سرمایه مردم را در جنگهای راهزنانه به هدر میدهد، چهگونه امکانپذیر است؟
[ و به دنبال این پرسش، ]سیاستِ خارجی موردِ نظر انترناسیونال را به صورت زیر تعریف کرده بودیم:
همان قوانینِ ساده اخلاق و عدالت که میبایستی بر روابطِ ما بین افراد با یکدیگر حاکم باشند لازم است به عنوان قوانینِ اعلا در مناسبات ملتها با یکدیگر قبولانده شوند.
و شگفتانگیز نیست اگر میبینیم لوئی بناپارت، که، با بهرهکشی از نبردهای طبقاتی در فرانسه، قدرت را غصب کرده و از راه به راه انداختنِ جنگهای دورهای در خارج توانسته است به آن تداوم بخشد، از همان آغاز کارِ انترناسیونال، این نهاد را به عنوان خطرناکترین دشمن تلقی کرده است. او، در شبِ روزی که فردای آن قرار بود مراجعه به آراء عمومی را انجام دهد، فرمان یورشی بر ضد اعضاء کمیتههای اداری انترناسیونال را در سراسر فرانسه، در پاریس، لیون (Lyon)، روآن (Rouan)، مارسی (Marseille)، برست (Brest)، و مانند اینها...، صادر کرد. به این بهانه که انترناسیونال انجمنی مخفی است که در تدارک توطئهای برای کشتنِ او دست دارد، بهانهای که پوچ بودن مطلقاش اندکی بعد توسط قاضیانِ خودِ او آشکار گردید. آن جنایتی که بخشهای فرانسوی انترناسیونال مرتکب شده بودند در واقع چه بود؟ آنها آشکارا و به صدای بلند به مردم فرانسه گفته بودند که شرکت در این رأیگیری عمومی، به معنای رأی دادن به استبداد در داخل و راه انداختنِ جنگ در خارج است. و اگر، در همه مراکز صنعتی بزرگ فرانسه، طبقه کارگر یکپارچه ایستاد تا به آن رأیگیری نه بگوید، گناه این اقدام به راستی به گردنِ بخشهای فرانسوی انترناسیونال بود. بدبختی این بود که جهل سنگین حاکم بر مناطق روستایی در فرانسه، کفه ترازو را [ به نفع لوئی بناپارت]پایین آورد. مراکز معاملات بورس، کابینهها، طبقات حاکم و مطبوعاتِ اروپا، همگی، این مراجعه به آراء عمومی را گرامی داشتند و از آن به عنوان پیروزی نمایانِ امپراتور فرانسه بر طبقه کارگر این کشور یاد کردند؛ در واقع، این پیروزی نمایان، علامتی بود که برای کشتن داده شد، آن هم نه کشتن یک تن، بل کشتن ملتها.
توطئه جنگی ژوئیه ۱۸۷۰، همانا روایتِ تصحیح شده کودتای دسامبر ۱۸۵۱ است. مطلب، در نگاه نخست، به حدی گزافآمیز بود که فرانسه نمیخواست آن را جدی بگیرد. فرانسه بیشتر به سخنان نماینده مجلسی که مطالب وزراء درباره جنگ را به عنوان مانور سادهای برای سودآزمایی در معاملات بورس افشاء میکرد اعتقاد داشت. و چون، در ۱۵ ژوئیه، شروع جنگ سرانجام به طور رسمی به قوه قانونگذاری اعلام شد، تمامی جناح مخالف در مجلس از رأی دادن به اعتبارهای موقت [ برای عملیات جنگی]امتناع ورزید؛ حتی تییر با تعبیر «نفرتانگیز» از این جنگ یاد کرد؛ تمامی روزنامههای مستقل پاریس محکوماش کردند، و، عجیب این که، مطبوعات شهرستانها نیز به تقریب همصدا به مطبوعات پاریس پیوستند.»
حجم
۲۶۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۲۶۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه