کتاب پرده (آخرین پرونده هرکول پوآرو)
معرفی کتاب پرده (آخرین پرونده هرکول پوآرو)
کتاب پرده (آخرین پرونده هرکول پوآرو) نوشتهٔ آگاتا کریستی و ترجمهٔ فرشته شایان است و نشر ماهی آن را منتشر کرده است. مرگی که در انتهای این داستان رخ میدهد، تا مدتها شما را مبهوت نگه میدارد. به گونهای که فکر میکنید کاش هیچوقت به این قسمت نرسیده بودید.
درباره کتاب پرده (آخرین پرونده هرکول پوآرو)
پوآرو به کمک دوست و همراه همیشگیاش، هیستینگز، به مهمانخانهای میروند تا قاتلی را به دام بیندازند. پوآرو با مطالعهٔ ۵ پروندهٔ مختلف که در هریک از آنها فردی مرده است، به این نتیجه میرسد پای یک قاتل سریالی در میان است و دلایلی وجود دارد که پوآرو حدس میزند در آن مهمانخانه بهزودی قتل دیگری اتفاق میافتد. اما مقتول بعدی کیست؟
پرده، آخرین پروندهٔ پوآرو در اوایل دههٔ چهل میلادی و در بحبوحهٔ جنگ جهانی دوم نوشته شد. این کتاب، چنانکه از عنوانش پیداست، آخرین رمان از مجموعهٔ پوآرو است. کریستی مایل بود این کتاب پس از مرگش منتشر شود، ازهمین رو آن را بیش از سی سال نزد خود نگه داشت. اما یکباره تغییرعقیده داد و درنهایت آن را برای چاپ در اختیار ناشرش گذاشت. کتاب تنها سه ماه پیش از مرگ نویسندهاش انتشار یافت.
آگاتا کریستی در رمان پرده قواعد جنایینویسی رمانهای خودش را نقض میکند و به شیوهای جدید که در آثار دیگرش دیده نمیشود داستانش را مینویسد. او دستکم سه قاعده را نقض میکند:
۱. از سم ناشناختهای نام میبرد که نیازمند توضیح علمی مفصل است. کریستی در این رمان نام آلکالوییدهای لوبیای کالابار را به میان میآورد و با توضیحات مبسوط علمی از زبان شخصیتهای کتاب مخاطب را با این دانهٔ زهرآگین و سم فیزوستیگمای مشتق از آن آشنا میکند.
۲. پوآرو کم وبیش تا پایان رمان سرنخ چندانی به دست دستیار و مخاطبش نمیدهد.
۳. مهمترین قاعدهای که در این رمان نقض شده عدم ارتکاب قتل به دست کارآگاه رمان است. کریستی این بار سلولهای خاکستری هرکول پوآرو، این کارآگاه ریزنقش وسواسی و اخلاقمدار بلژیکیتبار، را علاوه بر گرهگشایی از راز جنایات در خدمت ازمیانبرداشتن قاتل به کار میگیرد.
اصل دیگری که در این کتاب نقض شده است اصل ارتکاب جنایت به دست خود شخص مظنون است. برای دانستن این موضوع باید داستان را بخوانید.
از سوی دیگر، کریستی در آخرین رمان خود از مجموعهٔ پوآرو چهار نوع قاتل میآفریند که حیرتانگیز است. نویسنده در این رمان بار دیگر همدلی مخاطب با تعدادی از این قاتلین را برمیانگیزد. قاتلین آن پروندههای قدیمی، همچون قاتلین رمان قتل در قطار سریعالسیر شرق، جملگی قربانیانی زخمخوردهاند و گویی مقتولشان سزاوار بهقتلرسیدن است.
پرده، با روساخت رمانی کارآگاهی، در ژرفساخت خود آینهٔ تحولات فرهنگی و اجتماعی دوران پساجنگ است، دورانی که در آن اصول اخلاقی و ارزشهای اجتماعی روزگار پیشین کمتر به چشم میخورد.
دیگر تحول فرهنگی و اجتماعی دوران پس از جنگ تغییر نقش زن در خانواده و اجتماع است.
خواندن کتاب پرده (آخرین پرونده هرکول پوآرو) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهایی جنایی پیشنهاد میکنیم. طرفداران هرکول پوآرو از این داستان لذت خواهند برد.
درباره آگاتا کریستی
آگاتا کریستی، با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا کریستی، در پانزدهم سپتامبر ۱۸۹۰ در شهر تورکی انگلستان به دنیا آمد و در دوازدهم ژانویهٔ ۱۹۷۶ در آکسفوردشایر درگذشت. او که با نام مستعار مری وستماکوت رمانهای عاشقانه (البته با تهمایههای معمایی) نیز نوشته، شهرتش را مدیون خلق مجموعههای جناییکارآگاهی خانم مارپل و کارآگاه پوآرو است، مجموعههایی که از حیث طراحی پیرنگهای رازآلود و گرهافکنی و گرهگشایی چنان نبوغآمیز و چیرهدستانهاند که لقب «ملکهٔ جنایت» را برای آگاتا کریستی به ارمغان آوردند. او، در کنار شکسپیر، پرفروشترین نویسندهٔ تمام ادوار تاریخ است.
علاقهٔ وافر کریستی به مطالعهٔ آثار چارلز دیکنز و سِر آرتور کانن دویل او را در سنین پایین به ژانر جنایی علاقهمند ساخت و درنهایت در اوایل دههٔ سوم زندگیاش شروع کرد به نگارش داستانهای جنایی.
آگاتا کریستی از نویسندگان عصری است موسوم به «عصر طلایی کارآگاهینویسی کلاسیک». این عنوان به رمانهایی کارآگاهی با سبک و الگوی مشابه اطلاق میشد که در حدفاصل جنگ جهانی اول و دوم خلق شدند. اغلب نویسندگان این عصر بریتانیایی بودند: مارجری الینگهم، آنتونی برکلی، نیکلاس بلیک، رونالد ناکس، آگاتا کریستی و دهها جنایینویس دیگر.
رونالد ناکس در سال ۱۹۲۹ قواعد جنایینویسی کریستی را در قالب ده فرمان به شرح زیر مدون ساخت:
۱. نام قاتل باید در صفحات ابتدایی کتاب ذکر شود، اما نه به گونهای که خواننده در همان ابتدا به او سوءظن پیدا کند.
۲. در مسیر گرهگشایی از جنایت نباید هیچ کمک مافوق طبیعی و غیرعادیای از راه برسد.
۳. بیش از یک اتاق یا گذرگاه مخفی نباید در داستان وجود داشته باشد.
۴. نویسنده نباید به سم ناشناخته یا ابزاری متوسل شود که در پایان داستان نیاز به توضیحات مفصل علمی داشته باشد.
۵. هیچ شخصیت چینیای نباید در قصه حضور داشته باشد.
۶. هیچ تصادفی نباید به کمک کارآگاه بیاید.
۷. خود کارآگاه نباید مرتکب جنایت شود.
۸. کارآگاه مکلف است تکتک سرنخهای بهدستآمده را شرح دهد.
۹. دستیار کارآگاه بههیچوجه نباید افکار و حدسیاتش را از خواننده مخفی نگه دارد. هوش او باید اندکی پایینتر از هوش خوانندهٔ متوسط باشد.
۱۰. دوقلوها یا بدل افراد تنها به شرطی اجازهٔ حضور در داستان را دارند که پیشتر خواننده برای حضورشان آمادگی پیدا کرده باشد.
بخشی از کتاب پرده (آخرین پرونده هرکول پوآرو)
«کیست که تجربهای کهنه را به یاد بیاورد یا احساسی قدیمی را بازیابد و اندوهی غریب و ناگهانی بر دلش ننشیند؟
«من زمانی این کار را کردهام...»
چرا این کلمات همیشه آدمی را عمیقاً متأثر میسازند؟
سوار بر قطار و چشمدوخته به مناظر یکنواخت اسکس این را از خودم پرسیدم.
چند وقت پیش بود که درست همین مسیر را طی کردم؟ آنموقع (به شکل احمقانهای) فکر میکردم زندگی دیگر روی خوشش را به من نشان نخواهد داد! مجروح آن جنگی بودم که همیشه برای من آن جنگ باقی ماند، جنگی که حالا جنگی دوم و بهمراتب هولناکتر آن را یکسره از یادها برده بود.
سال ۱۹۱۶، آرتور هیستینگز جوان دیگر خودش را مردی بالغ و جاافتاده میدانست. هیچ نمیدانستم زندگیام تازه آغاز شده است.
آن روزها پای در این سفر گذاشته بودم تا مردی را ملاقات کنم که با تأثیر عمیقش بر سرنوشتم زندگیام را شکل داد، گرچه خودم آن زمان این را نمیدانستم. درحقیقت، من به قصد اقامتی چندروزه رفته بودم پیش دوست قدیمیام جان کاوندیش. مادرش بهتازگی دوباره ازدواج کرده بود و خانهای ییلاقی به نام «استایلز» داشت. در طول راه، تنها به تجدید دیداری دلپذیر با رفیقی قدیمی میاندیشیدم. اصلا فکرش را هم نمیکردم که قرار است درگیر هزارتوی تاریک قتلی مرموز شوم.
در همین استایلز بود که برای دومین بار با آن مرد ریزنقش عجیب وغریب، هرکول پوآرو، ملاقات کردم. نخستین بار در بلژیک به او برخورده بودم.
خوب یادم هست وقتی شمایل آن مرد با آن سبیل پرپشت را دیدم که لنگلنگان از خیابان دهکده بالا میآمد، چقدر حیرت کردم.
هرکول پوآرو! از همان روزها به عزیزترین دوست من بدل شد، مردی که بر زندگیام اثر نهاد و شکل دیگری بدان بخشید. همراه با او و در خلال بهدامانداختن یک قاتل بود که با همسرم آشنا شدم، وفادارترین و زیباترین همدمی که مردی میتواند داشته باشد.
او اکنون در خاک آرژانتین آرمیده، با مرگی که آرزویش را داشت؛ بدون تحمل رنجی طولانی یا سستی سالخوردگی. با اینهمه، مردی تنها و غمگین را به جا گذاشت.
آه! کاش میشد به عقب بازگردم و زندگیام را از نو آغاز کنم. کاش امروز همان روز خوش در ۱۹۱۶ بود که من برای نخستین بار به استایلز سفر کردم... از آنموقع تاکنون، چه دگرگونیها که رخ نداده است! چهرههای آشنا چقدر از هم دور افتادهاند! خود استایلز را که خانوادهٔ کاوندیش فروخته بودند. جان کاوندیش مرده بود و همسرش ماری، آن موجود فتان و پررمزوراز، هنوز زنده بود و حالا در دووِنشایر زندگی میکرد. لارنس هم با همسر و فرزندانش ساکن افریقای جنوبی بود. تغییر... همهجا و همهچیز تغییر کرده بود.»
حجم
۲۲۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۲۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
نظرات کاربران
توضیحات کتاب اسپویل زیادی داره، کل داستان رو گفته و فقط اسم قاتل را ذکر نکرده.
پرده آخرین پروندهی پوآرو هست که کمی قبل از مرگ آگاتا کریستی منتشر شده. هستینگز مدتی هست که از دوستش بیخبره و بعد مدتها نامهای میرسه که پوآرو دعوتش میکنه به عمارت استایلز- اولین کتاب که این دونفر با هم
با بقیهی داستانهای پوارو متفاوت بود. زیاد جذابیت نداشت و اگر نامهی پوارو در پایان کتاب، داستان رو جمع و جور نکرده بود، در کل داستان هیچ سرنخی به دست خواننده برای فکر کردن در مورد هویت قاتل به دست
اولش بگم که واقعا خانم مترجم کتاب واقعا خوب ترجمه کرده و بهترین ترجمه ای بود که از کتابهای آگاتا کریستی خوندم و دقیقا حس پوارو با اون تیکه کلامهای فرانسویش رو به خواننده منتقل میکنه. ولی اصلا انتظاری که از
بهترین کتاب های هرکول پوارو با نوشته و اثر آگاتا کریستی عزیز روحتون شاد آگاتا جان جنت مکان باشید .