کتاب خانم لیزار، ما را گذاشته سر کار!
معرفی کتاب خانم لیزار، ما را گذاشته سر کار!
کتاب خانم لیزار، ما را گذاشته سر کار! نوشتهٔ دن گاتمن و ترجمهٔ محبوبه نجف خانی و ویراستهٔ شهره احدیت است و نشر افق آن را منتشر کرده است. این کتاب از مجموعهٔ ۲۱جلدی مدرسه عجیب و غریب است. در مدرسه عجیب و غریب برخلاف بیشتر مدرسهها همهٔ اتفاقات حول محور بچههای مدرسه نیست. گاهی مدیر با حال مدرسه، آقای ناوال، گاهی مستخدم و گاهی هم معلم هنر، خانم فالکن دست به کارهایی میزنند که حتی به فکر بچهها هم نمیرسد. نویسنده در هر قسمت از این مجموعه یکی از اتفاقات مدرسه را روایت میکند.
درباره کتاب خانم لیزار، ما را گذاشته سر کار!
«ما میخواهیم مهارتمان در فوتبال و بسکتبال را به رخ معلم ورزشمان بکشیم. اما انگار از این جور بازیها خبری نیست. خانم لیزار خیال دارد به ما تردستی با روسری و نگه داشتن پر روی انگشت یاد بدهد!»
در مدرسهٔ عجیب و غریب همه چیز درهم و برهم است. در این مدرسه، از یک طرف مدیر، معلمها، خانم کتابدار و راننده اتوبوس مدرسه با آنهایی که میشناسیم فرق دارند و از طرف دیگر دانشآموزان.
ای. جی وروجک هم که داستانها را تعریف میکند، هم از مدرسه بدش میآید و هم از دختر درسخوان و لوسی به اسم آندریا یانگ که همیشه خودش را برای معلمها شیرین میکند.
اما انگار در این مدرسهٔ عجیب و غریب، مدیر و معلمها بیشتر با شیطنتهای ای.جی همراهی میکنند تا با شیرینکاریهای آندریا!
خواندن کتاب خانم لیزار، ما را گذاشته سر کار! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
درباره دن گاتمن
دن گاتمن، نویسندهٔ امریکایی در مجموعه کتابهای مدرسه پرماجرا به زبانی ساده و طنزآمیز، ماجراهایی که در مدرسه برای ای جی اتفاق افتاده را بیان میکند. این مجموعه به زبانی ساده و شیرین نوشته شده و منتخب شورای کتاب کودک با رتبه چهار ستاره شده است.
دن گاتمن، نویسندهٔ امریکایی، متولد ۱۹۵۵ با نام کامل Daniel Edward Gutman سابقه نوشتن برای نشریات کودکان و حتی آموزش در دبستانها را نیز دارد.
زبان داستانهای گاتمن شادیآفرین و طنز است و با شوخیهای کلامی بسیاری همراه است. به دلیل بیان شیوههای تدریس خلاق، خواندن آن برای آموزگاران بسیار جذاب و مفید است.
بخشی از کتاب خانم لیزار، ما را گذاشته سر کار!
«اسم من اِی. جِی است و از مدرسه خیلی بدم میآید.
راستش، خیلی بدم میآید که خواندن و نوشتن و ریاضی بخشی از مدرسه است. این چیزها به درد پرندهها میخورد!
فقط از یک چیز مدرسه خوشم میآید:
تربیتبدنی.
تربیتبدنی! من عاشق تربیت بدنیام! تربیتبدنی خیلی باحال است! تربیت بدنی اصلاً مثل مدرسه نیست. اگر مجبور نبودیم برویم مدرسه، فقط تربیتبدنی انجام میدادیم، بهنظر من، اگر میتوانستیم تمام روز تربیتبدنی داشته باشیم و بیخیال کارهایی حالگیر مثل خواندن و نوشتن و ریاضی میشدیم، مدرسه جای خیلی باحالی میشد.
خب، راستش را بخواهید، من تابهحال هیچوقت تربیتبدنی نداشتهام. توی مدرسهٔ من، مدرسهٔ اِلا مِنتری، وقتی پارسال کلاس اول بودیم، تربیتبدنی نداشتیم: دوستم پیتر که خانهاش نبش خیابان ماست و به یک مدرسهٔ دیگر میرود و کلاس سوم است، به من گفت که توی مدرسهاش، زنگ تربیتبدنی، داجبال و بسکتبال و فوتبال و خلاصه هر چیز دیگری که دلشان بخواهد بازی میکنند.
وای پسر، کاش میشدبه جای مدرسهٔ خستهکنندهٔ اِلا مِنتری، به مدرسهٔ پیتر میرفتم. یک عالمه منتظر شدم به کلاس دوم بروم تا تربیتبدنی داشته باشیم.
یک روز بعد از مراسم صبحگاهی، معلمم، خانم بریج گفت: "بسیارخب بچهها، وقتش است صف ببندید."
همه پرسیدیم: "صف برای چی؟"
خانم بریج گفت: "برای تربیتبدنی! قرار است برویم سالن ورزش، پیش خانم لیزار."
ــ یو هووو!»
حجم
۳٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۳٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب عالی هست پیشنهادمبکنم بخوانید