دانلود و خرید کتاب آقای ناوال، مدیر باحال! دن گاتمن ترجمه محبوبه نجف خانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب آقای ناوال، مدیر باحال!

کتاب آقای ناوال، مدیر باحال!

معرفی کتاب آقای ناوال، مدیر باحال!

کتاب الکترونیکی «آقای ناوال، مدیر باحال!» نوشتهٔ دن گاتمن با ترجمهٔ محبوبه نجف خانی و ویراستاری شهره احدیت در نشر افق چاپ شده است.

درباره کتاب آقای ناوال، مدیر باحال!

آقای ناوال، مدیر مدرسهٔ ما، حقیقتاً خیلی باحال است. او کلهٔ کچلش را نارنجی کرده و با اسکیت برد به مدرسه می آید. حالا هم می خواهد لباس بابانوئل بپوشد و از پشت بام مدرسه بپرد پایین!

مجموعهٔ مدرسهٔ عجیب و غریب دربارهٔ مدرسه‌ای است که هم معلم‌هایش عجیب و غریب هستند هم دانش‌آموزانش! ای.جی شخصیت اول داستان خیلی از مدرسه بدش می‌آید و آموزش همهٔ درس‌ها را غیرضروری می‌داند. از طرفی دختری به نام آندره در مدرسه وجود دارد که کاملاً مخالف او فکر می‌کند و از درس‌خواندن هم خسته نمی‌شود.

 آقای ناوال، مدیر باحال! جلد دوم از مجموعهٔ مدرسهٔ عجیب و غریب است.

کتاب آقای ناوال، مدیر باحال! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب مناسب گروه سنی ب و ج است.

درباره دن گاتمن

دن گاتمن، نویسندهٔ امریکایی در مجموعه کتاب‌های مدرسه پرماجرا به زبانی ساده و طنزآمیز، ماجراهایی که در مدرسه برای ای جی اتفاق افتاده را بیان می‌کند. این مجموعه به زبانی ساده و شیرین نوشته شده و منتخب شورای کتاب کودک با رتبه چهار ستاره شده است.

دن گاتمن، نویسندهٔ امریکایی، متولد ۱۹۵۵ با نام کامل Daniel Edward Gutman سابقه نوشتن برای نشریات کودکان و حتی آموزش در دبستان‌ها را نیز دارد.

زبان داستان‌های گاتمن شادی‌آفرین و طنز است و با شوخی‌های کلامی بسیاری همراه است. به دلیل بیان شیوه‌های تدریس خلاق، خواندن آن برای آموزگاران بسیار جذاب و مفید است.

بخشی از کتاب آقای ناوال، مدیر باحال!

«آقای ناوال گفت: «خانم بریج به من گفت که به چه دلیل این‌جا هستی. اما دوست دارم موضوع را از زبان خودت بشنوم.»

گفتم: «خانم بریج فکر می‌کند که من با کارد به استخوانش زدم.»

ــ چی باعث شد همچین فکری بکنی، اِی. جِی؟

ــ راستش، او از دست من خیلی عصبانی بود و گفت که، "از دست تو کارد به استخوانم رسیده!" بعد به من گفت که بیایم دفتر شما. قسم می‌خورم من اصلاً دست به کارد نزدم، چه برسد به این‌که کارد را به استخوانش بزنم.»

آقای ناوال همان‌طور که چانه‌اش را می‌مالید، گفت: «فهمیدم. فکر می‌کردم موضوع مربوط به بازی هاکی است که کنترلش از

دستت خارج شد. همین‌طور موضوع بی‌اهمیت تکلیف کلاسی‌ات، مقالهٔ اتفاق‌های روز، که مدام یادت می‌رود آن را بیاوری.»

ــ خب، آن‌ها هم هست.

قیافهٔ آقای مدیر نشان نمی‌داد که بخواهد شکنجه‌ام کند. راستش، انگار اصلاً از دستم عصبانی نبود.

به من گفت: «شاید باورت نشود که من هم یک روزی پسربچه بودم.»

پرسیدم: «فقط یک روز؟ من همیشه پسربچه هستم.»

ــ نه، منظورم این است که من هم مثل تو قبلاً بچه بودم.

گفتم: «شرط می‌بندم که توی مدرسه شاگرد زرنگی بودید.»

مدیر گفت: «نه، راستش، درست برعکس. اصلاً مدرسه را دوست نداشتم و شاگرد زرنگی هم نبودم.»

گفتم: «راستی؟»

من همیشه فکر می‌کردم کسی که بزرگ می‌شود و مدیر مدرسه می‌شود، حتماً وقتی بچه بوده مدرسه را دوست داشته. وگرنه چرا باید حالا که بزرگ شده صبح تا شب توی مدرسه این‌ور و آن‌ور برود. مگر این‌که دوست داشته باشد به معلم‌ها دستور بدهد.

آقای ناوال گفت: «وقتی کوچک بودم، اصلاً نمی‌توانستم آرام یک‌جا بنشینم. دلم می‌خواست تمام مدت این‌ور و آن‌ور بدوم. اصلاً انگیزه‌ای نداشتم تکالیف مدرسه را انجام بدهم. می‌دانی انگیزه یعنی چی، اِی. جِی؟»

گفتم: «یعنی چیزی‌که باعث می‌شود شما دل‌تان بخواهد کاری را انجام بدهید.»

آقای ناوال گفت: «تقریباً یک همچین چیزی. بعضیوقت‌ها اگر تکالیفم را خوب انجام می‌دادم، مادرم برایم یک جایزهٔ کوچک می‌خرید. مثلاً یک شکلات. می‌دانی، مدرسه را اصلاً دوست نداشتم، ولی شکلات را خیلی دوست داشتم. می‌فهمی منظورم چیه؟»

ــ بله، می‌فهمم.

ــ ببین اِی. جِی، اگر یک بسته شکلات بهت بدهم، فکر می‌کنی کمکی بکند یادت بماند دفعهٔ بعد مقاله‌ات را بیاوری؟

گفتم: «پدر و مادرم بِهِم گفته‌اند، از دست غریبه‌ها شکلات نگیرم.»

آقای ناوال گفت: «من که غریبه نیستم. تابه‌حال این جمله را شنیدی که می‌گویند"مدیر رفیق شماست؟"»

ــ خب، حالا که این‌طور می‌گویید، به‌نظرم اشکالی نداشته باشد ازتان شکلات بگیرم.

آقای ناوال دستش را توی کشوی میزش کرد و یک بسته شکلات درآورد. از آن شکلات‌های میوه‌ای که وسط‌شان شیره دارند. دهنم آب افتاد.

مدیر گفت:‌ «آرام‌تر هاکی بازی کن. یادت باشد فردا مقاله‌ات را بیاوری. در این مورد هم به کسی چیزی نگو، باشه؟ این یک راز کوچولو بین من و توست.» »

کاربر 7536294
۱۴۰۳/۰۲/۱۲

زیبا و فوق العاده بامزه بود و لذت بخش

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۳٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۲۲,۵۰۰
تومان