دانلود و خرید کتاب آنچه پرنده کوچک به من آموخت بیز استون ترجمه شایان سادات
تصویر جلد کتاب آنچه پرنده کوچک به من آموخت

کتاب آنچه پرنده کوچک به من آموخت

معرفی کتاب آنچه پرنده کوچک به من آموخت

کتاب آنچه پرنده کوچک به من آموخت نوشتهٔ بیز استون و ترجمهٔ شایان سادات است. انتشارات میلکان این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. چطور خلاقیت خود و محیط اطراف را مهار کرده و از آن بهره ببریم؟

درباره کتاب آنچه پرنده کوچک به من آموخت

چطور خلاقیت خود و محیط اطراف را مهار کرده و از آن بهره ببریم؟ کتاب آنچه پرنده کوچک به من آموخت (Things a little bird told me) که ۱۸ فصل دارد، حاوی داستان‌هایی شخصی است مربوط به کودکی، دوران کاری و زندگی نویسنده. این داستان‌ها درمورد فرصت، خلاقیت، شکست، هم‌دردی، نوع‌دوستی، آسیب‌پذیری، بلندپروازی، جهل، دانش، روابط، احترام، آنچه تا‌به‌حال یاد گرفته‌ایم و آنچه از انسانیت دیده‌ایم، است. نویسنده گفته است که بصیرتی که از این تجربیات به دست آورده، به او دیدگاه منحصربه‌فردی درمورد کسب‌وکار و تعریفش از موفقیت در قرن بیست‌ویکم، درمورد خوشبختی و وضعیت انسان‌ها داده است. بیز استون باور دارد که وقتی چند لحظه، اختراع هواپیماهای دوگانه‌سوز را کنار می‌گذاریم، دنبال چیزهای بزرگ‌تر می‌رویم. او وانمود نمی‌کند که جواب همه‌چیز را می‌داند؛ البته گفته است که شاید هم واقعاً وانمود می‌کند که جواب همه‌چیز را می‌داند؛ وگرنه چه راه بهتری برای حل سؤال وجود دارد؟ با او همراه شوید. بیز استون در این کتاب شرح داده است که چگونه از کارآفرین ناموفق که اولین استارت‌آپش با شکست روبه‌رو شده بود، تبدیل به یک مدیر موفق و ثروتمند شد. این نویسنده توضیح داده است که این کتاب چیزی بیشتر از داستانِ یک‌شبه پولدار‌شدن او است. این داستان خلق چیزی از نیستی و هیچی است؛ درمورد هماهنگ‌کردن توانایی‌های خود با آرزوهایمان و اینکه وقتی با دوربین احتمالات بی‌پایان به جهان نگاه می‌کنیم، چه چیزهایی را یاد می‌گیریم. او گفته است که بیشتر، ایده‌ها هستند که ما را به‌عنوان انسان، شرکت، کشور و جامعهٔ جهانی به جلو می‌رانند. خلاقیت است که ما را متفاوت، دارای انگیزه و سرشار از حس رضایت‌مندی می‌کند. این کتاب می‌گوید چطور خلاقیت خود و محیط اطراف را مهار کرده و از آن بهره ببریم.

خواندن کتاب آنچه پرنده کوچک به من آموخت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد کسب‌وکار در قالب داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آنچه پرنده کوچک به من آموخت

«شانزده سال بعد، هنوز همان بچه‌ای بودم که فکر می‌کرد لازم نیست حتماً از جناب معاون اطاعت کند. حالا پیروی از غریزه‌ام نه‌تنها به معنی کنار‌گذاشتن تکلیف، ورود غیرمجاز به جشن، تعیین ارزش شرکت، یک تی‌شرت مسخره یا سواری با تمام سرعت در یک پورشه‌ی نقره‌ای نبود؛ بلکه بزرگ‌کردن شرکتی بود که می‌توانستم به آن ایمان داشته باشم. همان‌طور که گفتم، من واقعاً به محصول‌مان دل‌بسته بودم، اما به هویت خودمان در شرکت هم ـ این‌که چه کسی هستیم، فرهنگ‌مان چیست و چطور می‌توانیم آن‌را حفظ کنیم ـ علاقه داشتم. موضوع دیگر قانون‌شکنی نبود؛ ساختن قوانین خودمان بود. من توئیتر را تبدیل به شرکتی کردم که بر اساس باورهای خودم کار می‌کرد.

شعار داخلی و غیررسمی گوگل این است که پلید نباشید. ایده‌ی کلی این است که شرکت باید دنبال کار درست در جهان باشد، حتا اگر لازم باشد برای این هدف از خیر سود کوتاه‌مدت بگذرد. شعار بدی نیست ـ یعنی حداقل نمی‌گوید که پلید باشید ـ ولی جا برای تفسیر در آن زیاد است. این شعار زیادی دست‌بالای اخلاقی را گرفته است و به‌طور غیرمستقیم می‌گوید: «ما قدرت پلید‌بودن را داریم؛ ولی بهتر است از این قدرت استفاده نکنیم.» ولی شعارهایی که با نهی از چیزی ساخته می‌شوند، قوی نیستند. شعار نایک این است که انجامش بده ـ نه این‌که همان‌طور آن‌جا بنشین. گوگل با شعاری که دارد، نشان می‌دهد که عملکرد خود را در مقیاس پلیدی می‌سنجد تا در مقیاس خیر و درستکاری. و من می‌گویم خیلی هم عالی، شما پلید نیستید. اما بیایید ببینیم چقدر درستکار هستید.

یکی از چیزهای دیگری که هنگام کار در گوگل به آن پی بردم، این بود که رویکرد ما نسبت به تعامل انسان و تکنولوژی متفاوت است. گوگل پر از نابغه است؛ کار آن‌ها در پیشبرد تکنولوژی حرف ندارد. آن‌ها اتومبیل‌هایی می‌سازند که خودبه‌خود راه می‌روند و باور کنید، اتومبیل‌هایی که واقعاً بدون حضور انسان برای خودشان راه می‌روند. واقعاً از راننده خبری نیست. این پیشرفت بزرگی است، ولی مشتی نمونه‌ی خروار گوگل هم هست؛ در دنیای گوگل، تکنولوژی حلالِ تمام مشکلات است. من در ساعت‌های بیکاری‌ام در گوگل، در ساختمان راه می‌افتادم و توی اتاق‌ها سرک می‌کشیدم. یک‌بار سرم را توی اتاقی کردم و دیدم یک مرد پابرهنه در آن است. مرد وسط اتاق نشسته بود و دورتادورش را دستگاه‌های ضبط و تلویزیونِ باز‌شده پر کرده بود.

پرسیدم: «داری چی‌کار می‌کنی؟»

جواب داد: «دارم تمام چیزهایی رو که از کانال‌های تمام دنیا پخش می‌شه، ضبط می‌کنم.»

گفتم: «خیلی‌خب، به کارت ادامه بده.» و از اتاق خارج شدم.

یک بار دیگر به اتاقی بزرگ برخوردم که در آن چند نفر با چیزی که به‌نظر چرخ‌خیاطی پدال‌دار و مکانیکی می‌رسید، کار می‌کردند. از هر ماشین نورهای فسفری و خرخر منتشر می‌شد و کل اتاق مثل یک خیاط‌خانه‌ی آخرین مدل می‌مانست. با دقت بیش‌تری نگاه کردم. در میان روشن‌وخاموش‌شدن چراغ‌ها، این «خیاطان» صفحات کتاب‌هایی را ورق می‌زدند و آن‌ها را با نور اسکن می‌کردند. وقتی از آن‌ها پرسیدم دارند چه کار می‌کنند، گفتند دارند هر کتابی را که تابه‌حال منتشر‌شده، اسکن می‌کنند. دوباره از این اتاق بیرون رفتم. بی‌سروصدا از خیلی از اتاق‌های گوگل بیرون رفتم.

گوگل قسمت اعظم تمرکز خود را روی تکنولوژی گذاشته و این خیلی هم خوب است. تجربه‌ی من این بود که اولویت آن‌ها اول تکنولوژی و بعد آدم‌هاست. ولی من به برعکسِ این ترتیب اعتقاد دارم. مهم نیست چند سرور دارید و نر‌م‌افزارتان چقدر پیچیده است. این‌ها هم مهم هستند. ولی چیزی که تکنولوژی را واقعاً معنادار می‌کند ـ هم برای کاربران و هم کارمندان ـ این است که افراد چطور از آن برای ایجاد تغییر در جهان بهره می‌برند.

با گسترش سریع توئیتر، به این نتیجه رسیدم که بهترین راه توجیه کارمندان جدید در مورد فرهنگ خود، این است که فرضیاتی را به آن‌ها نشان دهم که می‌خواهم موقع انجام کار همیشه به یاد داشته باشند. ما تمام روز در مورد دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم و آدم‌های آن، فرضیه‌بافی می‌کنیم. کسی که در ورودی اتوبان مسیر شما را قطع می‌کند، یک عوضی است. همکاری که نتوانسته به قولش عمل کند، نالایق است. اگر من یک هفته‌ی تمام روی مسئله‌ای کار کنم، پروپوزال من بهتر از کسی است که لحظه‌ی آخر وارد جلسه شده و یک راه من‌درآوردی را پیشنهاد می‌دهد. و چیزی که از همه مهم‌تر است، البته به‌جز خیریه‌ها، سود نهایی است.»

zahra
۱۳۹۷/۰۸/۲۲

تولدت مبارک طاقچه، ممنون که کتاب خواندن رو برام لذت بخش تر کردی.

امیرحسین
۱۳۹۷/۰۹/۲۰

از هیچ خلق کردن... از عشق کار کردن... از شوق خطر کردن... از صفر شروع کردن... توصیف این کتاب بود...

dashti
۱۳۹۷/۰۱/۲۱

با سلام کتاب بسیار خوبیه . ساده روان نوشته شده . برای کسانیکه علاقمند به راه اندازی کارهای جدید یا شرکت هستند بسیار مفیده . روی ایده و ایده پردازی و خلاقیت بحث کرده و روش بکارگیری چنبه انسانی در

- بیشتر
Pariya
۱۳۹۸/۰۲/۱۲

عالی بود توصیه میکنم کسانی که به تکنولوژی و استارتاپ علاقه دارن حتما مطالعه کنند🌷

Masoud Booshadi
۱۳۹۸/۰۶/۰۹

کتاب خوبیه، برای من جمله هایی مثل به خودتون اعتماد کنین و ریسک پذیر باشید اهمیتی نداره واقعا، این گزین گویه ها رو میشه تو صفحه های زرد اینستاگرام هم پیدا کرد، اما اهمیت فوق العاده این کتاب، به فرض

- بیشتر
donya
۱۳۹۷/۰۸/۲۲

تولدت مبارک ممنونم کتاب خوندن و با همین برنامه شروع کردم و ممنونم از این هدیه با ارزش امیدوارم که روز به روز کاربرای کتاب خون این برنامه بیشتر بشن❤❤❤❤

بی او
۱۳۹۷/۰۳/۱۲

زیباترین کتاب کسب و کاری که امسال خوندم. کتاب پر طنز و نکته های معنی داره. من که هربار کتاب رو شروع به خوندن کردم حس خوبی گرفتم از طنز و نکته بینی آقای بیز.

matinzz
۱۳۹۹/۰۲/۰۹

فرقی نداره کی هستی یا کجا هستی، تو باید این کتابو بخونی! این کتاب فقط داستان خلق یک استارتاپ موفق نیست، درسهای زندگی توی این کتابه و خیلی جالبه که من فقط اسم جک دورسی رو توی خالقان توئیتر میشناختم

- بیشتر
حسین نبی زاده
۱۳۹۷/۰۸/۲۱

من فکر کردم بابت تولد منه... بعد باز کردم فهمیدم تولد مندو طاقچه مقارن شده :))

mehdivalipour
۱۳۹۹/۰۳/۱۶

آنچه پرنده کوچک به من آموخت، یک گذار فوق العاده با جزئیات از یک انسان بدهکار با زندگی معمولی به یک کارآفرین میلیاردر است، که اطلاعات نابی را از مذاکرات، مسائل روزمره استارتاپ ها، نحوه جذب افراد و ... در

- بیشتر
شروع دوباره یکی از سخت‌ترین گام‌هایی است که می‌توان در زندگی برداشت.
Mary
مهم‌ترین مهارت من که در طول سال‌ها آن‌را بالاتر هم برده‌ام، توانایی گوش‌سپردن به دیگران است
ツAlirezaツ
برای این‌که بتوانید به موفقیت خوبی دست یابید، باید آماده‌ی شکست وحشتناک هم باشید.
بی او
باور به خود، آن خودی که نابغه است، یعنی ایمان‌داشتن به ایده‌هایی که هنوز به‌وجود هم نیامده‌اند. برای این‌که تصوری از کسب‌وکار یا پتانسیل خود داشته باشید، باید جایی برای این تصویر قایل شوید.
بی او
انتخاب یک شغل به دلیل این‌که حقوق خوبی دارد یا چون پدرومادرتان به آن علاقه دارند یا چون همین‌طوری سر راه‌تان سبز شده، گاهی جواب می‌دهد، اما اغلب وقتی جا افتادید، کم‌کم احساس می‌کنید چیزی اشتباه است.
محمد
طراحی گرافیک یک آمادگی بسیار عالی برای هر شغلی است، چرا که به شما یاد می‌دهد در مقابل هر مشکل، بی‌نهایت راهکار احتمالی وجود دارد.
Pariya
«اهداف آدم باید بزرگ‌تر از غرور و خودخواهی‌ش باشه.»
Mary
مسئله فقط این است که حاضر باشی شکست هم بخوری
رضا نون
در‌حالی‌که من خوشبخت‌ترین مرد دنیا به نظر می‌رسم، ژست همسرم نشان می‌دهد که احتمالاً بدترین اشتباه تمام زندگیش را کرده است. شاید دارد با خود می‌گوید: «با خودم چی‌کار کردم؟» ولی به او اطمینان داده‌ام که بعضی از بهترین چیزها در زندگی، از اشتباهات ساده ناشی می‌شوند. در حقیقت، زمانی بنجامین فرانکلین گفته که: «شاید تاریخ اشتباهات بشر، با در نظر گرفتن همه‌چیز، ارزشمندتر و جذاب‌تر از تاریخ اکتشافاتش باشد.» تا همین امروز، من و همسرم همچنان به زندگی شادمان ادامه می‌دهیم. البته تا آن‌جایی که به من مربوط می‌شود، این‌طور است.
بی او
در مارچ ۲۰۰۹، تولد سی‌وپنج سالگی‌ام را جشن گرفتم و این مطلب را توئیت کردم: «امروز تولد من است! سی‌وخرده‌ای سالم شد!» یکی از وب‌سایت‌های شایعه‌ساز این توئیت را دید و سعی کرد چیز جالبی از آن بیرون بکشد؛ اما من فقط یکی از کلک‌های مربی قدیمی‌ام، استیو اسنایدر را سوار کرده بودم: این‌که دو حقیقتی را کنار هم می‌گفتم که روی هم یک دروغ می‌شد. یک بار با او و خانواده‌اش به رستوران چینی «عصر طلایی» (Golden Era) در بروکلین رفته بودیم و کسی به او گفت: «اوه، این پسرته؟» استیو گفت: «من و مارلین سال ۱۹۷۳ ازدواج کردیم و بیز یه سال بعدش دنیا اومد.» این دو جمله‌ی درست اما بی‌ربط به همدیگر، باعث می‌شد جواب سؤال مثبت به‌نظر برسد.
بی او

حجم

۱۰۱۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۰۱۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
۲۰,۷۰۰
۷۰%
تومان