کتاب باخ برای بچه ها
معرفی کتاب باخ برای بچه ها
کتاب باخ برای بچه ها نوشتهٔ هلن گارنر و ترجمهٔ طیبه هاشمی است که نشر بیدگل آن را منتشر و روانهٔ بازار کرده است. این اثر از مجموعهٔ ادبیات داستانی نشر بیدگل است.
دربارهٔ کتاب باخ برای بچه ها
داستان باخ برای بچهها بر محوریت خانواده میچرخد و همزمان به روابط خشنی که بیرون از خانهها در جریان است، میپردازد. این اثر هنری هیچ درس اخلاقیای نمیدهد و در موضع بیطرف قرار میگیرد.
در سرتاسر داستان ریتم تند و در عین حال درستی از قلم نویسنده میبینید که موجب انسجام در داستان میشود.
هلن گارنر با شخصیتپردازی هنرمندانهاش به موفقیتی مشهود در ساختوپرداخت داستان خود میرسد.
دغدغهٔ نویسنده در این کتاب نشاندادن روزمرگیها و منطق زیست در دنیای پر از ملال امروز است.
هلن گارنر مثل موسیقیدانی ماهر و خبره میداند که چطور سکوت کند و قلمروهای رازآلود را دستنخورده باقی بگذارد. آنچه با روح درون شخصیتهای کتاب ارتباط برقرار میکند، بیش از گفتار، موسیقی است.
توصیفات نویسنده دقیق، کوتاه و درعینحال تأثیرگذار و بهاندازه است. ریتم پیشروی رویدادها تند و بدون زیادهگویی در روایت است.
بهنظر چیز غریبی نیست که در شهری به وسعت ملبورن دو نفر که در دوران دانشجویی قدر پنج سال کموبیش مثل خواهر و برادر کنار هم زندگی کردهاند، بدون خداحافظی، هرکدام راهش را بکشد و برود طرفی پی زندگی و کاروبارش؟ و در حالی که هر روز از کنار هم رد میشوند باهم رودررو نشوند؟
هردو ازدواج کرده و صاحب فرزند شده بودند، در کاری زمین خورده و رفته بودند سراغ کار دیگری، در مکانهای عمومی رقصیده بودند، از سوپرمارکتها مواد خوراکی خریده و در پمپبنزینها بنزین زده بودند، اخبار این قتل و آن قتل را در این روزنامه و آن روزنامه خوانده بودند. هردو در سرمای سرصبح لرزشان گرفته بود و بااینحال هیچوقت سر راه هم قرار نگرفته بودند. هجده یا شاید هم بیست سالی گذشته بود! عجیب نیست؟! آیا دکستر و الیزابت طی این سالها بههم فکر کرده بودند؟
خواندن کتاب باخ برای بچه ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به داستانهای خارجی پیشنهاد میکنیم.
دربارهٔ هلن گارنر
هلن گارنر نویسندهٔ اهل استرالیا است. او پس از انتشار اولین رمانش به یکی از مهمترین چهرههای ادبیات استرالیا تبدیل شد. گارنر در آثارش به مضامین متنوعی توجه میکند از جمله؛ داستانهای جنایی، رمانهای مدرن دربارهٔ روابط انسانها.
بخشی از کتاب باخ برای بچه ها
«دکتر فاکس همانطور در حال جویدن غذا نگاهی به الیزابت انداخت، سری تکان داد و بهش لبخند زد. زنه هم، مثل دکستر، لابد حالا دیگر چهل سالی داشت. شکر خدا آنقدری عقل توی کلهشان بود که باهم ازدواج نکنند، هرچند شک نداشت که دکستر در دوران دانشجویی خیلی به او پیله کرده. کم مانده بود بزند زیر خنده. شبیه زنهای متأهل نبود، چه برسد به اینکه بچه هم داشته باشد. دقیق زیر نظرش گرفت: چشمهای از حدقه بیرونزدهاش را، پرههای بینیاش را که از عصبانیت گشاد شده بود و میلش به خودنمایی، در وجودش نوعی تفاخر و سربلندی میدید و بااینحال مطمئن بود او هم ازآندست زنهایی است که کلمات قلنبهسلمبهای مثل نگرش فمینیستهای ارتدکس از دهانشان تراوش میکند. پشتبند خردههای نان یک قلپ قهوه خورد و منتظر ماند تا زن چیزی بگوید. حدس میزد که چه میخواهد بگوید. او هم گفت: «خانم فاکس اینجا نیستن؟»
چقدر اجتماعی و مردمدار بود. یاد آن موقعی افتاد که الیزابت نوزده سالش بود. زنش خانه نبود و الیزابت برایش ناهار املتی پخته بود و ازش خواسته بود بیاید و میل کند، غذایی که هولهولکی و با ناشیگری درست شده بود، ولی او، که طبقهٔ بالا داشت روی پروژهاش کار میکرد، نه جوابی بهش داده بود نه سروکلهاش پیدا شده بود؛ تا اینکه غذا سرد شده و از دهان افتاده بود. الیزابت از آشپزخانه بهش چشمغره رفته بود. زنهای جوان آنقدری که از زنش خوششان میآمد خودش را دوست نداشتند.»
حجم
۲۱۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
حجم
۲۱۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه