کتاب انسان در جستجوی معنا
معرفی کتاب انسان در جستجوی معنا
کتاب انسان در جستجوی معنا نوشتهٔ ویکتور فرانکل و ترجمهٔ پروانه طاهری و سیمین پناهی فرد است و انتشارات عطر کاج آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب انسان در جستجوی معنا
انسان در جستجوی معنا مهمترین کتاب ویکتور فرانکل است که نخستین بار در سال ۱۹۴۶ یعنی تقریبا بلافاصله بعد از پایان جنگ جهانی دوم منتشر شد. او در بخش نخست این کتاب، تجربیات هولآور و تاثیرگذارش را از سه سال حضور در اردوگاههای کار اجباری آشویتس و داخاتو نوشته و در بخش دوم، با استفاده از این تجربیات، نظریهٔ معناگرایی خود را شرح داده است. اما فرانکل مثل هر دانشمند دیگری، تا زمان حیاتش یعنی تا چهل و شش سال بعد از آن، این کتاب را بازنگری کرد و با ویراستهای تازه، دیدگاههایش را گسترش داد و اصلاح کرد. او پنج سال پیش از مرگش در سال ۱۹۲۲ ویراست تازهای از کتاب منتشر کرد.
ترجمهٔ حاضر، بر اساس همین نسخهٔ آخر است که نسبت به نسخههای اولیه، تفاوتهایی دارد. از جمله اینکه فرانکل یک فصل نسبتا طولانی به کتاب افزوده است به نام «موردی از خوشبینی غمانگیز»؛ فصلی که در آن توصیفی بسیار زیبا از وضعیت انسان در جهان پر از رنج و راه مواجهه با آن را ارائه میدهد. فرانکل که تجربهای به دردناکی اردوگاههای اجباری را پشت سر گذاشته است، معتقد است «آری به زندگی با وجود همه چیز راه درمان بسیاری از رنجهاست و زندگی تحت هر شرایطی معانی بالقوهٔ خودش را دارد؛ حتی در تیرهبختانه ترین شرایطش.»
او همان طور که «گوردون آلپورت» در پیشگفتار کتاب میگوید، توانسته بود نمای عریان وجود را ببیند و مثل نیچه معتقد بود اگر کسی چرایی زندگیاش را بیابد، چگونگیاش را نیز خواهد یافت. نسخهای که در جهان بیمعنای امروز، هنوز کار میکند.
خواندن کتاب انسان در جستجوی معنا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهایی دربارهٔ معنای زندگی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب انسان در جستجوی معنا
«جستجوی انسان برای یافتن معنا، نیروی محرکهٔ اصلی در زندگی اوست، نه «توجیه ثانویه» محرکهای غریزی. این معنا، از آن جهت خاص و منحصربهفرد است که فقط خود او باید به آن تحقق ببخشد؛ و فقط در این صورت، به معنایی دست مییابد که معناطلبیاش را ارضا خواهد کرد. برخی از صاحبنظران ادعا میکنند که معانی و ارزشها «چیزی» نیستند جز «مکانیزمهای دفاعی، واکنشهای وارونه، و طلب ارتقا». اما درمورد خودم، باید بگویم که نه حاضرم صرفاً به خاطر «مکانیزمهای دفاعی» ام زندگی کنم و نه حاضرم فقط به خاطر «واکنش وارونه» ام بمیرم. اما انسان قادر است به خاطر ایدهآلها و ارزشهای خود زندگی کند و حتی جان دهد!
چند سال پیش در کشور فرانسه، یک نظرسنجی از افکار عمومی برگزار شد. نتایج نشان داد که هشتاد و نه درصد شرکت کنندگان در این نظرسنجی، اعتراف کردند که انسان برای ادامه زندگی، به «چیزی» نیاز دارد. علاوه بر این، شصت و یک درصد اذعان کردند چیزی یا شخصی در زندگیشان وجود دارد که به خاطرش حتی حاضرند بمیرند. من این نظرسنجی را در ساختمان بیمارستانم در وین، بین بیماران و پرسنل تکرار کردم و نتیجه، عملا شبیه همان نظرسنجی چند هزار نفرهای بود؛ فقط ۲ درصد اختلاف داشت.
نظرسنجی آماری دیگر، توسط دانشمندان علوم اجتماعی دانشگاه جان هاپکینز، از ۷۹۴۸ دانشجو در چهل و هشت دانشکده برگزار شد. گزارش مقدماتی آنها بخشی از یک مطالعهٔ دوساله است که مؤسسهٔ ملی بهداشت روان، حمایت مالی آن را بر عهده داشت. در پاسخ به این سؤال که اکنون چه چیزی برای آنها «بسیار مهم» تلقی میشود، شانزده درصد از دانشجوها «کسب درآمد فراوان» را عنوان کردند؛ و هفتاد و هشت درصد اظهار داشتند که اولین هدفشان «یافتن هدف و معنای زندگی» خود است.
البته ممکن است در مواردی، توجه و علاقهٔ فرد به ارزشها، واقعاً یک جور مخفی کردن تضادهای پنهان درونی باشد؛ اما اگر هم چنین مواردی باشد، بیشتر بیانگر اصطلاح «استثنا از قاعده» است، تا خود قانون. در این موارد، درواقع ما با ارزشهای دروغین و ساختگی سر و کار داریم و باید نقابها را کنار بزنیم؛ اما به محض مواجهه با موردی اصل و معتبر در فرد ـ مثلا، آرزوی انسان برای زندگی، که در حد ممکن معنادار است ـ باید این نقابزدایی متوقف شود، زیرا در غیر اینصورت، تنها چیزی که روانشناس پرده از آن برمیدارد، «انگیزهٔ پنهان» خودش است: یعنی نیاز ناخودآگاه او به تحقیر و کمارزش جلوه دادن چیزی اصیل و واقعی در انسان.»
حجم
۱۴۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۵ صفحه
حجم
۱۴۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۵ صفحه