کتاب به خاطر آنیا
معرفی کتاب به خاطر آنیا
کتاب به خاطر آنیا نوشتهٔ مارگرت پیترسن هدیکس و ترجمهٔ مهتا مقصودی است و انتشارات پرتقال آن را منتشر کرده است. به خاطر آنیا داستانی دربارهٔ تفاوت آدمها و کنارآمدن آنها با مسائل و مشکلاتشان است.
درباره کتاب به خاطر آنیا
دخترهای دهساله کلاهگیس نمیگذارند. پس چرا آنیا کلاهگیس گذاشته؟ دوست کیلی، استف، میخواهد جواب این سؤال را بداند. حتی از کیلی میخواهد کلاهگیس آنیا را بکشد تا فقط ببیند واقعی است یا نه. کیلی هم میخواهد بداند. ولی وقتی کلاهگیس آنیا جلوی همهٔ بچههای کلاس از سرش میافتد، کیلی میفهمد که از ته دل میخواهد به آنیا کمک کند تا حالش بهتر شود. و اما آنیا؛ او فقط میخواهد دوباره موهایش دربیایند، ولی هیچکس، حتی دکترها هم، نمیدانند این اتفاق میافتد یا نه. آنیا چطور میتواند با بیماریاش کنار بیاید، آن هم وقتی که حتی نمیتواند به آینه نگاه کند؟
کتاب به خاطر آنیا رمانی نوشتهٔ مارگارت پیترسون هدیکس است که اولین بار در سال ۲۰۰۲ به چاپ رسید. وقتی دختری ۱۰ساله به نام آنیا با تصویر خودش در آینه مواجه میشود، با خود فکر میکند: «آیا کسی با موی زشت هم میتواند زیبا باشد؟ یا بدون مو؟» او بهتازگی متوجه شده که به یک بیماری مربوط به سیستم ایمنی بدن ابتلا یافته است. آنیا خیلی زود مجبور به استفاده از کلاهگیس میشود و همکلاسیهایش، کیلی، استف، تونیا و نیکول به این فکر میکنند که شاید او سرطان داشته باشد. اما بعد، اتفاقی غیر قابل تصور رخ میدهد: کلاهگیس آنیا در ساعت ورزش از سرش میافتد. این اتفاق، بیش از اندازه برای آنیا دردناک است اما این بار کیلی به کمک او میآید. آنیا از طریق این دوستی غیرمنتظره، شجاعت مواجهه با سختیهای زندگیاش را به دست میآورد.
کتاب به خاطر آنیا داستانی زیبا و پندآموز است از نوجوانی که با ریختن موهایش شرایط پر تنشی برایش ایجاد کرده و همکلاسیهایش از کنجکاوی به نوعی میخواهند سر در بیاورند که موضوع چیست که آنیا کلاهگیس میگذارد و این را از طریق نادرستی پی میبرند ولی بعد او را درک میکنند و خواهان یاری به او میشوند. کتاب به مخاطبش یاد میدهد که هرچیزی راهی دارد که باید به شیوهٔ خاص و درستش انجام شود و با کنجکاویهای بیخود نتیجه بدی دارد و باعث رنجش میشود که بعدش برای درککردن کمی دیر است.
خواندن کتاب به خاطر آنیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
درباره مارگرت پیترسون هدیکس
مارگرت پیترسون هدیکس زادهٔ ۹ آوریل ۱۹۶۴ نویسندهای آمریکایی است. مارگرت پيترسون مجموعه بچههای سايه، ادعای شهرت، قصر آينه، فقط الا، هويت دوگانه، خانهای در خليج، فرار از حافظه، فراز و فرود، تغيير مسير و فرار از زمان را در کارنامهٔ خويش دارد. آثارش از سوی انجمن بينالمللی کتاب کودک، انجمن کتابخانههای امريکا برای نوجوان (ALA) و انتخاب برتر برای جوانان خواهان مطالعه برگزيده شدهاند و در فهرست جوايز ايالت قرار گرفتهاند.
بخشی از کتاب به خاطر آنیا
«زنگتفریح نیکول گفت: «عملاً داشتی یادداشت رو واسه خانم هابسن تکون میدادی. بیخود نبود گیر افتادی!»
کیلی در اعتراض گفت: «نهخیر هم! یادداشت روی پام بود!»
اما نکند وقتی داشت سعی میکرد حرف استف را بفهمد، یادداشت را بالا گرفته بود؟ چشمهایش از اشک سوخت. با عصبانیت پلک زد تا آنها را کنار بزند. باید خودش را آماده میکرد. حتماً استف دوباره برایش نطق میکرد.
اما استف برگشت و به نیکول گفت: «هیس. الان وقت این حرفها نیست. حداقل تا وقتی که داریم...» استف سرش را کج کرد و به بچهها علامتی داد که همهشان متوجه شدند. باید بیرون میرفتند تا پای درخت صحبت کنند.
درخت پاتوق آنها بود. دقیقاً در مرز زمینبازی، پشت تابها، پشت وسایل ورزشی پارک و پشت سرسرههایی که بچههای مهدکودکی از آنها استفاده میکردند، قرار داشت. آنقدر دور بود که، اوایل سال، گاهی مربی زمینبازی سرشان داد میزد: «آهای! شما چهارتا کجا میرین؟»
استف همیشه برمیگشت تا توضیح بدهد. او حرف زدن با معلمها را بلد بود.
آنوقت دیگر میتوانستند تا پای درخت بروند و هیچکس حرفی بهشان نمیزد. هیچکس هم دنبالشان نمیرفت.»
حجم
۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
نظرات کاربران
وای انتظار نداشتم نمیدونم قلبم یه جوری شد 🤍✨
سلام.)) خب این کتاب با وجود کوتاه بودن واقعا "قشنگ" ـه و ارزش خوندنش رو داره واقـعـا 3 🌼🌿 درمورد دوست و دوستی و شرایط دشواره و . . . خودم خیلی پیشنهادش میکنم :)) [ یجوری غرق خوندنش میشی که
خیلی خوب نبود و اموزنده من انقدر دوستش داشتم که توی دوروز خوندمش . آرزوی سلامتی و بهبود هرچه زود تر افراد مبتلا به بیماری الوپسی ارئاتا را دارم
زیباترین کتابی که از پرتقال خوندم حس خوندنش حس ناشناسی بود.... حس عجیب...
نمی تونم بگم خوب بود یا نه. خیلی جالب بود. موضوع و ریتم داستان جذاب بود و به همین دلیل خوندنش لذت بخشه