کتاب اسرار خانواده گری استون (جلد دوم؛ فریبکاران دنیای دیگر)
معرفی کتاب اسرار خانواده گری استون (جلد دوم؛ فریبکاران دنیای دیگر)
کتاب اسرار خانواده گری استون (جلد دوم؛ فریبکاران دنیای دیگر) نوشتهٔ مارگرت پیترسن هدیکس و ترجمهٔ فرهاد تقی پور است. انتشارات پرتقال این رمان را برای نوجوانان منتشر کرده است.
درباره کتاب اسرار خانواده گری استون (جلد دوم؛ فریبکاران دنیای دیگر)
کتاب اسرار خانواده گری استون (جلد دوم؛ فریبکاران دنیای دیگر) [The Deceivers (The Greystone Secrets #2)] داستانی دنبالهدار برای نوجوانان دربارهٔ اسرار خانوادهای است که ابتدا زندگی آرامی دارند، اما با اتفاقاتی که در زندگیشان میافتد، آرامششان به هم میریزد و اسرارشان برملا میشود. خانوادهٔ «گری استون» زندگی آرامی دارند؛ تااینکه روزی یک اتفاق بسیار عجیب زندگی آنها را دگرگون میکند و ماجراهای شگفتانگیز پشت سر هم اتفاق میافتد. این اتفاقات مربوط میشود به جلد اول به نام «سه غریبه در شهر». در جلد دوم، یعنی کتاب حاضر به نام «فریبکاران دنیای دیگر» داستان «چِس»، «اِما» و «فین» روایت میشود که مادرشان بهشکل ناگهانی غیبش زده و به دنیای دیگر رفته است. حالا بچهها باید با کمک دوستانشان جان مادر خود را نجات دهند. این مجموعه (اسرار خانوادهٔ گری استون) افتخارات گوناگونی را از آنِ خود کرده است.
خواندن کتاب اسرار خانواده گری استون (جلد دوم؛ فریبکاران دنیای دیگر) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان علاقهمند به داستانهای هیجانانگیز، نفسگیر و رازآلود مخاطب این رمان هستند.
بخشی از کتاب اسرار خانواده گری استون (جلد دوم؛ فریبکاران دنیای دیگر)
«اِما نامه را باز کرد و کف اتاقک مخفی پشت کمد پهنش کرد. طوری به کاغذ دست کشید انگار نامهای که مامان در آخرین روزش در دنیای امنتر بهش دست زده، مقدس بود.
اِما با خودش گفت تمرکز کن. هرچی زودتر رمزگشاییش کن.
اصلاً متوجه فین و چِس نبود که کنارش چمباتمه زده و برای کمک نور چراغقوه را روی حروف و اعداد درهموبرهم کاغذ گرفته بودند. اِما انگشتش را دقیقاً روی نقطهای گذاشت که دفعهٔ قبل نامه را تا آنجا رمزگشایی کرده بود. سرش را بلند کرد و گفت: «خب، اینجا گفته ‘اگه تا اینجا پیش اومدهاین...’ بعد... اگه یه مداد یا خودکار داشتیم، خیلی آسونتر میشد و لازم نبود همهچی رو حفظ کنم. فین، از این چیزها که دیگه توی جیبهات نداری، نه؟ چِس، تو چی...؟»
فین جیبهایش را خالی کرد تا نشان بدهد حتی خودکاری ندارد که فراموشش کرده باشد. چِس هم فقط دستش را روی جیبهایش کشید، بعد چرخید سمت صفحهٔ کشویی و یواش گفت: «حتماً توی زیرزمین پیدا میشه، میرم میآرم.»
اِما گفت: «نه چِس کار خطرناکی...» ولی مطمئن نبود که واقعاً خطرناک است یا نه.
چِس آهسته گفت: «توی این مدت خیلی بیخاصیت بودم... بذار یه بار هم که شده شجاع باشم.»
چِس، بیخاصیت باشد؟ چطور این فکر را میکرد؟ یکی باید بهش میگفت که اشتباه میکند.
ولی وقتی چِس داشت از لای در کشویی اتاقک بیرون میرفت، اِما حتی نمیتوانست نگاه کند. دوباره به نامهٔ مامان چشم دوخت تا حواسش پرت شود.
لحظهای بعد چِس برگشت و خودکار بزرگ و گرانقیمتی را در دست اِما گذاشت. روی خودکار نوشته بود: ما در مقابل دشمنانمان کنار هم میمانیم. تقریباً مثل همان شعار پوستر اتاقِ آنیکی ناتالی بود.
اِما آرزو کرد ایکاش آن را ندیده بود.
چِس یواش گفت: «میخواستم واسه همهمون مداد یا خودکار و یه برگهٔ اضافی پیدا کنم، ولی فکر کردم این مهمتره که زودتر برگردم.»
اِما تصمیم گرفت به روی خودش نیاورد که چِس حسابی عرق کرده بود و نفسنفس میزد، جوری که انگار بهجای چند قدم دو کیلومتر دویده بود.
یا اینکه واقعاً خیلی ترسیده بود.
اِما حروف جملهای سیودوحرفی را بالای نامهٔ مامان نوشت و گفت: «خیلیخب، این کلیدیه که برای حل رمز پیدا کردم.» جایی استفاده کنید که توی هر دو وجود دارد.
فین گفت: «چی؟ جملهٔ روی اهرم؟ کلید اینه؟ ولی کلمهٔ دنیا رو جا انداختی...»
اِما گفت: «آره و همین جمله رو لو داد. چرا کلمهٔ دنیا توی پرانتزه؟ دیشب به ذهنم رسید که چیز عجیبیه، ولی اون موقع خیلی ذهنم مشغول بود. وقتی چیزی رو توی پرانتز میذارن، یعنی بود و نبودش اختیاریه و خب دلیلی نداشت توی اون جمله کلمهٔ دنیا اختیاری باشه. مگه اینکه اون جمله جای دیگهای هم استفاده بشه.»
لازم بود اِما به ترسش هم اعتراف کند؟ لازم بود اعتراف کند فقط برای اینکه جلوی وحشتش را بگیرد، شمردن حرفهای عبارت جایی استفاده کنید که توی
هر دو وجود دارد را شروع کرده بود؟
نگاهی به چِس انداخت، چهرهاش هنوز خیس عرق و برافروخته بود. اِما باید اعتراف میکرد خودش هم ترسیده است. «باید ذهنم رو با یه چیزی درگیر میکردم که نترسم. پس در واقع شانس آوردم. بالاخره فرضیهٔ درست رو امتحان کردم.»
چِس به تمام حرفهای تکراری اشاره کرد و گفت: «ولی این کلید خوبی نیست، هست؟ تکراری داره...اممم... ششتا د، چهارتا ی، دوتا ه...»
فین با لحنی شاکی اضافه کرد: «آره، بهمون گفتی بهترین کلید رمز باید سیودو حرف متفاوت داشته باشه تا آدم گیج نشه کدوم حرف رو کجا استفاده کنه!»
اِما گفت: «درسته، ولی اینجاست که نقش عددها مشخص میشه. فکر میکردم اعداد و حروف از هم جدا هستن، ولی نگاه کنین...»»
حجم
۴۳۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۴۳۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه