کتاب ملاقات با مرگ
معرفی کتاب ملاقات با مرگ
کتاب ملاقات با مرگ نوشتهٔ آگاتا کریستی و ترجمهٔ رویا سعیدی است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است. این کتاب شما را به معابد سلیمان و ویرانههای پترا میبرد و ماجرایی را برای شما تعریف میکند که ارزش هزاران بار خواندن را دارد. شوهر آگاتا کریستی یک باستانشناس بود و آگاتا او را در حفاریهایش در خاورمیانه همراهی میکرد. ملاقات با مرگ حاصل یکی از همین سفرهای آگاتاست.
درباره کتاب ملاقات با مرگ
در میان صخرههای قرمز مرتفع پترا، مانند یک بودای متورم ترسناک، جسد خانم بوینتون افتاده است. یک سوراخ کوچک روی مچ دست او تنها نشانهٔ تزریق مادهٔ خطرناکی است که او را کشته است.
هرکول پوآرو در حالی که تنها ۲۴ ساعت برای حل این معما فرصت داشت، تصادفاً سخنی را که در اورشلیم شنیده بود به یاد آورد: «میفهمی، او باید کشته شود!» خانم بوینتون در واقع منفورترین زنی بود که او تا به حال دیده بود.
خواندن کتاب ملاقات با مرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای جنایی و شخصیت هرکول پوآرو پیشنهاد میکنیم.
درباره آگاتا کریستی
آگاتا کریستی، زادۀ ۱۸۹۰ و درگذشتۀ ۱۹۷۶، نویسندۀ انگلیسی داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. کریستی اولین نویسندهای است که کتابهایش بیشترین ترجمه را به زبانهای مختلف دنیا داشته است.او با نام مستعار مِری وستماکوت داستانهای عاشقانه و رمانتیک نیز نوشته است، ولی شهرت اصلیاش به خاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستانهای آگاتا کریستی، به خصوص آن دسته که دربارهٔ ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو یا خانم مارپل هستند، نهتنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند، بلکه وی را بهعنوان یکی از مهمترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستانهای جنایی کوشیدهاند نیز معرفی و مطرح کردند.
بخشی از کتاب ملاقات با مرگ
«میفهمی؟ او باید کشته شود.
این جمله در گوش هرکول پوآرو طنین انداخت و در مقابل چشمان او در هیئت شبحی سرگردان درآمد، از پنجره بیرون لغزید، چند لحظهای در هوای تاریک معلق ماند، سپس همچون پرندهای به سوی «بحرالمیت» پر کشید و در دل شب ناپدید شد.
پوآرو در حالی که دستش را روی دستگیره پنجره گذاشته بود به بیرون مینگریست. ولی خیلی زود با چهرهای اخمآلود و با حالتی مصمم پنجره را محکم بست تا از گزند هوای شبانه محفوظ بماند! از کودکی به او آموخته بودند که هرچه انسان کمتر در معرض جریان هوا قرار بگیرد بهتر است و هوای آزاد، بویژه در شب، برای سلامتی مضر است. پوآرو بدقت پردهها را کشید و در حالی که لبخند میزد آهسته به سوی تختخواب خود رفت.
پوآرو جملهای را که شنیده بود در ذهن خود تکرار کرد: «میفهمی؟ او باید کشته شود.» عجیب بود. چرا باید هرکول پوآرو این جمله را میشنید؟ آن هم در اولین شبی که در اورشلیم به سر میبرد!
پوآرو زیر لب با خود گفت: «هرجا میروم، یک چیزی مرا به یاد جنایت میاندازد!» همچنان همان لبخند بر لبش بود که داستانی را به یاد آورد؛ داستانی در مورد آنتونی ترولوپ، رماننویس مشهور. یک بار ترولوپ داشت با کشتی از اقیانوس اطلس میگذشت که ناخواسته گفتگوی دو تن از همسفرهایش را شنید. آنها در مورد آخرین بخش منتشرنشده یکی از رمانهایش بحث میکردند. یکی از آنها گفته بود: «بسیار خوب. ولی به نظر من، آن مرد حق دارد که آن پیرزن مزاحم را بکشد.» ترولوپ به آنها نزدیک شده بود و با چهرهای خندان به آنها گفته بود: «آقایان ِ محترم، متشکرم. واقعا لطف کردید! همین الآن میروم آن پیرزن را میکشم!»
هرکول پوآرو با خودش گفت: «از کجا معلوم که آنچه او نیز شنیده است چنین وضعیتی نداشته باشد؟» بله، چه بسا این جمله حاصلِ بحثی بود که در مورد یک نمایشنامه یا داستان انجام گرفته بود.
ولی هرکول پوآرو باور نمیکرد که چنین باشد. در حالی که هنوز لبخند بر لب داشت با خود میاندیشید: «این کلمات ممکن است روزی به خاطر آورده شوند و چه بسا در آن روز معنای واقعیشان آشکار شود. از کجا معلوم معنایی شریرانه نداشته باشند؟»
پوآرو به یاد میآورد که در صدای گوینده این جمله خشمی عجیب احساس میشد. در صدایش لرزشی بود که از فشار ِ عاطفی ِ شدید حکایت داشت.
هرکول پوآرو در حالی که چراغ کنار تختش را خاموش میکرد با خود گفت: «این صدا را اگر یک بار دیگر بشنوم میشناسم. صدای پسر یا مرد جوانی بود».»
حجم
۱۸۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۳ صفحه
حجم
۱۸۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۳ صفحه
نظرات کاربران
من به کتابهای آگاتا کریستی هزاران ستاره میدم به ذهن خلاقش و به جذابیت نوشته هاش،بازم هرکول پوارو در حال لذت بردن از تعطیلاتش درگیر یک مرگ مشکوک به قتل میشه وبا مهارت تمام معمای این قتلو حل میکنه،یک زن
من کتابهایی از آگاتا کریستی رو که تو سفر یه قتلی اتفاق میافته بعد اونو بررسی میکنن خیلی دوست دارم.😁 مثل قتل در بیناللنهرین، قتل بر فراز رود نیل، قتل در قطار سریعالسیر شرق و... این کتاب هم از اون
مثل همیشه فوق العاده🤌🏻🤌🏻
از بهترین کتابهای آگاتا... ترجمه هم خوب بود... البته چند مورد ایراد نگارشی داشت که قابل صرفنظرکردن بود.
چهار ستاره برای اینکه شگفت زده شدم قاتل کی بود خیلی خیلی عالیه اصلا کتاب های اگاتا گریستی عالیه
مثل همه نوشته های آگاتا کریستی قشنگ و هیجان انگیز وغیرقابل حدس بود.