کتاب نام دیگرش باد است؛ سینیور!
۴٫۳
(۶)
خواندن نظراتمعرفی کتاب نام دیگرش باد است؛ سینیور!
«نام دیگرش باد است؛ سینیور!» عنوان کتابی است از منصور علیمرادی( -۱۳۵۶)، نویسنده معاصر ایرانی که ۷ داستان کوتاه را در خود دارد.
در یکی از داستانهای کوتاه این کتاب به نام «کُشتگان قلعهی زنگیان» میخوانیم:
«گفت: میگویند آدم نفهم به قاعدهی صدگاوِ کار زور داره حضرت اجل. گفتم خان! با اردوی گرسنه درنیفت، تو هنوز خیلی جوانی، جنگ، روزگار مردم آبادی را تباه میکند. گفتم منِ شکرالله پیرقدیمم و قدیمی نان مفت نخورده که حرف مفت بزند، حرف منِ پیرمرد را گوش بگیر. گفتم حضرت اجل! گفتم. گفتم خر که خاموش باشد، روغن هم بارِش میکنند خان، لگدپراندن به این لشکر غدار حماقت است، به پاگونتان قسم گفتم! قبولدار نشد که نشد. جواب داد خالو! به شب که افتادی از تاریکی نترس، جنگ بیخ حلقوم همه را گرفته، داروندار همه را تاراج میکنند. گفتم بهجهندم، بهتر از این است که کشتار بشود، جوی خون به راه بیفتد مرد. تو پسر میرزاخانی، پدرت آدم با درایتی بود جوان، به زن تازه به حجله آمدهات رحم کن، نکرد. سرتیپ پرسید: «از من چه میخواهی پیرمرد؟»
شکرالله گفت: «آمدهام به دستبوس، هم گزارش قلعهی «زنگیان» را بدهم تصدقتان گردم، هم تکلیف دارایی بهجا مانده معین شود. دیگر که کسی به آبادی نمانده قربانتان گردم. سه روز است که من دم در این هنگ منتظر رخصتم که اجازه بدهند بیایم به دستبوسی. نمیدادند. میگفتند مگر دیدن سرتیپ کشک است که هر بیابانی بیسروپایی سرش را بیاندازد پایین و عین گراز از در پادگان بیاید تو؟ تا این که خودتان مرحمت کردید و من خدمت شمایم در این سراپرده.»
سرتیپ همینطور که تکیه دادهبود به رختخواب پشت سرش، دولا شد روی منقل و گفت: «تریاک میکشی پیرمرد؟»
گفت: «گاهی که قلم پایم درد بگیرد جناب سرتیپ دودی میگیرم، ولی در حضور شما جسارت است.»
سرتیپ گفت: «پنجعلی، برای این پیرمرد چای بریز، وافور دیگری هم بیاور. آتش منقل را هم عوض کن خاکستر شده.» بعد پرسید: «نگفتی غارت کار که بود؟»
زیبای هلیل و هفت داستان دیگر
منصور علیمرادی
من دانای کل هستم؛ مجموعه داستانمصطفی مستور
کلمه ها و ترکیب های کهنهمحمدحسن شهسواری
سه گزارش کوتاه درباره نوید و نگارمصطفی مستور
۱۳ داستان کوتاه از سیزده نفرعلیرضا محمودیایرانمهر
من گنجشک نیستممصطفی مستور
راهنمای رمان نویسیجمال میرصادقی
کالبدشکافی بیست داستان کوتاه (به همراه نمونه داستانها)حسن اصغری
افتاده بودیم در گردنهی حیرانحسین لعل بذری
برو ولگردی کن رفیقمهدی ربّی
تقدیم به چند داستان کوتاهمحمدحسن شهسواری
باغ ملیکورش اسدی
تهران در بعد از ظهرمصطفی مستور
نان و پنیر موزارلاعلی جلائی
نه مرگهادی معصومدوست
یحیای زاینده رودکیهان خانجانی
کافه نادریرضا قیصریه
تاویل ملکوتمحمدتقی غیاثی
آدوریهاعلی چنگیزی
زیرخاکیمجید قیصری
حجم
۸۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۸۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۷۰%
تومان
نظرات کاربران
خیلی حال و فضای داستان ها متفاوت بود. همه داستانا خیلی عالی بودن. به داستان آخر امتیاز خیلی خوب می دهم. صد حیف کلمات محلی زیر تویس تشده بود. در طاقچه هم سخت بود هی برگردم آخر و معنی کلمه را
بک کتاب عالی در زمینه ادبیات بومی👍👍
با عرض سلام.واقعن داستانهای زیبایی هستند. من دیگر کتابهای استاد علیمرادی را مطالعه کرده ام. اگر ممکنه داستان های صوتی مخصوصن داستان صوتی موسا رو هم بزارید همچنین کتاب شروگ ماه.سپاسگذارم