دانلود و خرید کتاب تاریک ماه منصور علیمرادی
تصویر جلد کتاب تاریک ماه

کتاب تاریک ماه

انتشارات:نشر نیماژ
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تاریک ماه

کتاب تاریک ماه نوشتهٔ منصور علیمرادی است. نشر نیماژ این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب تاریک ماه

کتاب تاریک ماه حاوی یک رمان معاصر و ایرانی است که آن را روایت آوارگی و دلدادگی و ساحت فراق و هجرت و هجران دانسته‌اند. راوی رمان، یک یاغی سرگردان است؛ مستأصل در شن‌زارها و کوه‌های جنوب، مردی عاشق‌پیشه که در مواجهه با سرشت و سرنوشتی محتوم نمی‌تواند بر تقدیر تلخ و طبیعت تفیده فائق آید. این شخصیت «میرجان» نام دارد. او نه اسطوره است و نه قهرمان و نه اهل رشادت و شجاعت است و نه در پی شهسواری و ستایش. میرجان ضد اسطوره است و ضد قهرمان؛ با همان سرگردانی‌های اودیسه‌وار در موقعیتی به‌تمامی هیچ. مخاطبان و منتقدان، رمان «تاریک ماه» را از رمان‌های قابل تأمل سال‌های اخیر و همچنین داوران جایزهٔ «هفت‌اقلیم» آن را شایستهٔ عنوان رمان برگزیدهٔ سال ۱۳۹۳ در چهارمین دوره از این جایزه دانسته‌اند. این کتاب، برندهٔ جایزهٔ ویژهٔ کتاب سال کرمان در سال ۱۳۹۴ نیز بوده است. همراه شوید با منصور علیمرادی.

خواندن کتاب تاریک ماه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره منصور علیمرادی

منصور علیمرادی، نویسنده و شاعر و پژوهشگری ایرانی و اهل کرمان است. از نوجوانی به زبان و ادبیات فارسی علاقه‌مند بود و فعالیت ادبی‌اش را شروع کرد. علاوه‌بر داستان‌نویسی و سرودن شعر، در زمینهٔ فرهنگ بومی جنوب استان کرمان پژوهش‌های بسیاری انجام داده و آثاری مثل «شروگ ماه»، «لیکوهای رودباری» و «افسانه‌های مردمان کرانه‌های رود هلیل» و «اشعار و ترانه‌های شفاهی» و «فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های جنوب کرمان» را نوشت. مجموعه داستان‌های «زیبای هلیل»، «نام دیگرش باد است سینیور»، رمان «تاریک ماه» و بازنویسی افسانهٔ «قلعهٔ سموران» و مجموعه شعر «آوازهای عقیم باد» از آثار او است. منصور علیمرادی بسیاری از جوایز جشنواره‌های داخلی را از آن خود کرده است.

بخشی از کتاب تاریک ماه

«برایت داستان‌ها خواهم گفت، حکایت‌ها، وقتی کنار هم دراز می‌کشیم در خنکای تاریک آدوربند، دستت مثل جوجه‌تیهویی کوچک بیاید بالا و بنشیند در لانهٔ دست‌هایم هانی. برایت داستان امیرارسلان نامدار می‌خوانم در پای چراغ تور، داستان حیدربگ و پادشاه هند، بلکه نیمی از شعرهای خرم و زیبا را ازبَر بلدم. آوازم را نشنیده‌ای هانی! سنگ بیابان و مرغ هوا را به ناله وامی‌دارد هی... هروقت که توی خانه سر می‌زنی، شعله‌ای مثل آتش همین اجاق در دلم زبانه می‌کشد، امید به زندگانی هانی! امید به زندگانی... ماه‌هاست که زنی را ندیده‌ام، سال هفتادوپنج سال بدی است، سال نحسی است امسال، از اواخر اسفند تا به امروز که نزدیک شهریوریم یک‌کله دردسر بوده، عین وحش دربه‌درِ کوه و بیابان بوده‌ام، دلم روشن است، دلم به زندگانیِ با تو روشن است. همه‌چیز روبه‌راه می‌شود. شنیده‌ام دارند یاغی‌ها را امان‌نامه می‌دهند. یحتمل که خبر داری. نامه می‌نویسم و بی‌گناهی‌ام را شرح می‌دهم. تو که از قلم و سواد من نمی‌دانی که چه معجزه می‌کند. همهٔ شکایت‌ها و درخواست‌های مردم را از اطراف‌واکناف می‌آوردند که من بنویسم. امشب که نه فرداشب هم نع، شایسته نیست، یکی از همین شب‌ها به خورشید می‌گویم که خواهان توام. ته دلم مثل همین آتش اجاق گرم است... آه... اگر تو را به من بدهند...

ـ چای دم‌کرده بودندآ، از یادشان رفته بود که بیاورند.

ـ بیدارشان که نکردی.

ـ نه، هانی می‌خواست برایت ضماد بیاورد، گفتم بماند برای فرداآ.

ـ پاهایم چرک می‌کند خوشید، درد دارد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۶۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۷۰%
تومان