کتاب جمهوری جهانی ادبیات
معرفی کتاب جمهوری جهانی ادبیات
کتاب جمهوری جهانی ادبیات نوشتهٔ پاسکال کازانووا و ترجمهٔ شاپور اعتماد است. نشر مرکز این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر پیرامون ادبیات و نظریههای ادبی نوشته شده است.
درباره کتاب جمهوری جهانی ادبیات
آیا سخن گفتن از ادبیات جهانی امری مشروع است؟ اگر چنین باشد، چگونه میتوانیم چنین مجموعهٔ عظیمی از آثار را هضم و آن را درک کنیم؟ آیا باید از ادبیات سخن گفت یا از ادبیاتها؟ برای تحلیل پدیدهٔ ادبی در چنین مقیاس بزرگی چه ابزارهای نظریای موجود است؟ آیا مطالعهٔ تطبیقی ادبیات میتواند به ما کمک کند تا درمورد این امور بر اساس مفاهیم جدیدی بیاندیشیم؟
کتاب جمهوری جهانی ادبیات از ادبیات جهانی سخن نگفته است؛ بلکه از فضای ادبی بینالمللی یا از جمهوری جهانی ادبیات سخن میگوید. قصد نویسنده از بهکاربردن این اصطلاحات این است که آنچه باید موردتوصیف قرار بگیرد، نه یک وضعیت معاصر جهان ادبیات، بلکه یک فرایند تاریخی بلندمدت است که از طریق آن ادبیات جهانی آثار ادبی، مستقل از وابستگیهای ملی و سیاسی بهتدریج خود را اختراع کرده است. در مقدمهٔ مترجم آمده است که «جمهوری جهانی ادبیات» حاصلجمع ۲ اصطلاح است. یکی ادبیات جهانی و دیگری جمهوری ادبیات. بهگفتهٔ شاپور اعتماد، اصطلاح اول تکلیفش روشن است؛ گوته آن را وضع کرد و مارکس و انگلس آن را اشاعه دادند، ولی از جانب مورخین و منتقدین ادبی پذیرفته نشد؛ بنابراین در اینجا در مخالفت با این مخالفت به کار برده شده است. اصطلاح دوم، «جمهوری ادبیات»، برخلاف انتظار بر امر مجردی دلالت دارد. مترجم در این رابطه توضیحاتی را ارائه کرده است.
کتاب حاضر در بخش اول به «جهان ادبی» پرداخته و در بخش دوم «قیامها و انقلابهای ادبی» را بازگویی کرده است. سخن پایانی این کتاب پژوهشی - نظری «جهان و شلوار ادبی» نام دارد. این اثر با بهکارگرفتن ابزارهای نظریای که بهندرت در نقد ادبی مورداستفاده قرار گرفتهاند، به ادبیات و جمهوری جهانی ادبیات پرداخته است. مؤلف ابتدا به جهان ادبی، اصول حاکم بر تاریخ جهانی ادبیات، اختراع ادبیات، فضای جهانی ادبیات، بافت امر جهانشمول و از انترناسیونالیسم تا جهانیشدن پرداخته است. پاسکال کازانووا در ادامه قیامها و انقلابهای ادبی مانند ادبیاتهای کوچک، کافکا و ارتباط با سیاست، شورشیان، کاربردهای ادبی قوم، تراژدی ترجمهشدگان، دانته و ایرلندیها، فاکنر در لئون، جویس و بکت و فاکنر در الجزایر را تشریح کرده است.
خواندن کتاب جمهوری جهانی ادبیات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران نظریههای ادبی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جمهوری جهانی ادبیات
«هنری جیمز یکی از معدود نویسندگانی است که جرأت کرده است مسألهٔ دردسرآفرین و پایانناپذیر نسبت میان نویسنده (و درنتیجه، متن) و منتقدانش را به شکلی ادبی، در «نقش درون فرش» (۱۸۹۶) بررسی کند. اما جیمز به جای آنکه بر ضعف و عجز منتقدان در برابر ادبیات تأکید کند چون ماهیت ذاتی ادبیات ضرورتاً همیشه دور از درکشان خواهد ماند برخلاف تصور متعارف از هنر ادبی پای دو اصل را به میان میکشد: از یک سو، اینکه در هر اثر موضوعی وجود دارد که باید آن را کشف کرد و این کار یکی از وظائف مشروعِ نقد است؛ از سوی دیگر، این «راز» چیز یا امری ناگفتنی نیست، نوعی ذات متعالی یا استعلایی نیست که بخواهد سکوت خلسهآوری را تحمیل بکند. جیمز با استعارهٔ نقش، یا طرح یک فرش استعاره «به مثابه امری مشخص و انضمامی و موجود، درست مثل پرندهای در قفس، طعمهای بر قلاب [ماهیگیری]، قطعه پنیری در تلهموش» میخواست بگوید که در ادبیات هم همیشه چیز توصیف نشدهای وجود دارد که باید کشفاش کرد.
منتقد جیمز با اشاره به ورکر اعتراف میکند که «کشف ناچیز» او همیشه فراتر از توانهای تیزبینی تأویلی خودش رفته است، خودش معنای اثر او را هرگز نتوانسته است درک بکند. در نتیجه، مأیوس از همه چیز، با مخاطب قرار دادن او از او میپرسد: «محض تسریع کردن این زایمان سخت نمیتوانید هیچ سرنخی بدهید؟» ورکر در پاسخ به این پرسشِ منتقد میگوید دلیل سردرگمی او این است که به «طرح عمیقی» که پیوند همهٔ کتابهایش است «هرگز نگاهی نیافکنده است». «اگر این کار را کرده بودید عنصر مورد نظر سریعاً آشکار میشد و عملاً تنها چیزی میبود که میدیدید. برای من مثل سنگ مرمر این شومینه ملموس است.» به عرق حرفهای منتقد برمیخورد و اصرار میکند تا با دقتی کمنظیر تمام فرضیههای انتقادی موجود را یکی پس از دیگری مطرح و مرور بکند. او میپرسد: «آیا نوعی پیام خفیه و کشف و شهودی نیست؟» و بلافاصله با تأمل اضافه میکند: «فهمیدم فکری دربارهٔ زندگی است، نوعی فلسفه [است]» چون یقین دارد که واجب است در متون همیشه دنبال بیان [مفهوم و] معنایی عمیق بگردیم که فراتر از معنای آشکار است. «آیا چیزی در سبک است یا در فکر؟ عنصری شکلی است یا عنصری احساسی؟» با این پرسشها دیگر میرود به سراغ دوتایی بیفایدهٔ شکل و مضمون. سپس سراسیمه از سر استیصال میپرسد: «مگر آنکه قصدتان نوعی بازی باشد و دنبال چیزی در زبان باشید. شاید تمایل خاصی نسبت به استفاده از حرف ب دارید! بابا، بادمجان، بلوط آیا چنین چیزی است؟» و با این حرف، منتقد پای فرضیهای صرفاً صوری را پیش میکشد.»
حجم
۹۴۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۵۰ صفحه
حجم
۹۴۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۵۰ صفحه