کتاب دیدار اتفاقی با دوست خیالی
معرفی کتاب دیدار اتفاقی با دوست خیالی
کتاب دیدار اتفاقی با دوست خیالی نوشته آدام گاپنیک است که با ترجمه کیوان سررشته منتشر شده است. کتاب دیدار اتفاقی با دوست خیالی نه جستار از این نویسنده مشهور است که نشر اطراف منتشر کرده است.
درباره کتاب دیدار اتفاقی با دوست خیالی
جستار فرمی سیال برای گفتن از رخدادهایی که بر نویسنده گذشته و ردپایشان نه در زندگی او که بر هویتش به جا مانده؛ رخدادهایی که راوی میکوشد به مددشان تکهای شخصی و خاص را در جورچین مفاهیم کیهانی، جهانی و عام جا دهد.
متنی ماجراجو در جستوجوی راهی برای جفتوجور کردن چیزهای بهظاهر ناجور؛ برای یافتن خویشاوندیهای پنهان بین مقولات غریبه.
آدام گاپنیک جستارهایش هم مرز قالبها و هم مرز مضامین را مبهم میکند؛ بعضی جستارهایش به نقد و مرور کتاب تنه میزنند و بعضی دیگر به خاطرهنگاریهای شخصی نزدیک میشوند، هم پای روانشناسی به میان کشیده میشود هم پای مطالعات فرهنگی. یک جستارش رسالهای دربارهٔ جغرافیای سیاسیست و جستارِ دیگرش از اینترنت و عصر اطلاعات حرف میزند. هر موضوعی کنجکاویاش را بر میانگیزد و هیچ جا به جستوجوی بیوقفه و همیشگیاش بیربط نیست.
در جستارهای گاپنیک میشود کمی فاصله گرفت و برگشت و به چیزهای آشنا و نزدیک نگاه کرد. او کمی عقب مینشیند (یا جلو میرود)، از دور به زندگی نگاه میکند و از آنجا میتواند زیر همهٔ این اضطرابهای معاصر، همهٔ ترسهای شهری و نگرانیهای مربوط به فناوری، جریان عمیقتری ببیند که دست برقضا به «انسان» بودن ما وصل است. لایههای رویی را که کنار میزند میبینیم خبری از یک سیرک عجیبوغریب نیست. الگوها و خط و ربطهای آن لایههای زیرین پیچیدهاند ولی درکشان غیرممکن نیست. گاپنیک چیزهایی را که عادت و مهآلودگیهای ناشی از نزدیکیْ نامرئیشان کرده دوباره مرئی و روشن میکند و جلوی چشم میآورد اما نتیجه کمی با آن تصور رؤیایی فرق دارد. با مرئی شدن این لایههای تازه میبینیم باز خبری از فرجام و نتیجهٔ قطعی نیست. میبینیم این بلاتکلیفی و تلاش برای رفعش در هر لحظه از زندگی بخش جدانشدنیِ حس زنده بودن است.
خواندن کتاب دیدار اتفاقی با دوست خیالی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به جستار پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب دیدار اتفاقی با دوست خیالی
من نگران بودم نکند چارلی راویولی نشانهٔ یکجور «تروما» باشد؛ نوعی تنهایی در زندگی اولیویا که به این شکل تخیلی خودش را نشان داده است. همسرم مارتا میگفت «خیلی عجیبه یه همبازی خیالی داشته باشی که همیشه سرش شلوغه و نمیتونه باهات بازی کنه. مگه همبازی خیالی نباید یکی باشه که آدم رازهاش رو بهش بگه و... چه میدونم، باهاش آواز بخونه؟ نمیشه که همبازی یکی باشه که فقط میتونی هر بار باهاش تاکسی دو مسیره بگیری.»
اولش فکر میکردیم لوک، برادر بزرگتر اولیویا، منبع الهام اصلی چارلی راویولی باشد. یک دلیلش این بود که لوک هم مثل راویولی هفتسالونیمه است. (گرچه تقریباً مطمئن بودیم هفتسالونیمه برای اولیویا هیچ معنایی ندارد جز بیشترین سنی که یک آدم میتواند داشته باشد.) و دلیل دیگرمان اینکه این روزها لوک سرشلوغ است و دیگر مثل قبل نمیتواند با اولیویا بازی کند. لوک حالا یک بچهٔ اصیل نیویورکیست با برنامهای شبیه وزرای کابینه: دوشنبهها باشگاه شطرنج، سهشنبهها تمرین تیبال، شنبهها مسابقه و لابهلای اینها هم اگر فرصتی بود قرار بازی با بچههای دیگر و دورهمیهای بعد از مدرسه. ولی اولیویا، با اینکه میتواند روزها را بشمارد، هنوز واقعاً چیزی به اسم روزها ندارد. او فقط یک روز دارد و ـ بعدتر فهمیدیمـ-پای شخصیت چارلی راویولی را به این روز باز کرده تا با اصرار بر اینکه نمیتواند روزهایش را با کسی شریک شود، نشانمان دهد او هم «روزها» دارد؛ وانمود میکند سرشلوغتر از آن است که زندگی اجتماعی مستقلی داشته باشد تا ثابت کند واقعاً زندگی اجتماعی مستقلی دارد.
چارلی راویولی دیگر داشت به همنشینی همیشگی و به طرزی غریب ناامیدکننده تبدیل میشد. (میگفت «قرار ناهارمون رو کنسل کرد. دوباره.») ما به این نتیجه رسیدیم که باید فکری برایش بکنیم. یکی از خواهرهایم روانشناس رشد است و در بررسی علمی اینکه در ذهن بچههای یک، دو و سهساله چه میگذرد تخصص دارد. با اینکه کودکیاش در بخش شرقی و بیاعصاب کشور گذشته، حالا در کالیفرنیا زندگی میکند، در باغچهاش ریحان میکارد و مارمالادهای ارگانیک دستپخت خودش را توی شیشه میکند. به همین خواهرم ایمیل زدم و دربارهٔ مسئلهٔ راویولی ازش کمک خواستم-چقدر باید نگران باشیم؟ -در جواب برایم ایمیلی با یک پیوست فرستاد و بعد از چند تماس ناموفق با تلفن همراه، آخرش با تلفن ثابت با هم حرف زدیم.
حجم
۲۰۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۲۰۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
نظرات کاربران
جستارخوانی مثل این میمونه که نشستی روبروی یه نفر و داره باهات گپ میزنه. یک موضوع اصلی وجود داره ولی مبتنی بر همون موضوع از هر دری سخنی به میون میاد. موضوعات مطروحه در این کتاب رو دوست داشتم مخصوصا فصل
من نسخه کاغذی کتاب رو خوندم. ساختار کتاب جستاره و طبیعتا داستان یا متن علمی نیست. برداشت های شخصی یه آدم درباره یه موضوعه. فصل هایی که داره به تجربه خودش میپردازه، مثل فصل اول یا اونی که مربوط به