دانلود و خرید کتاب چیستی هنر اسوالد هنفلینگ ترجمه علی رامین
تصویر جلد کتاب چیستی هنر

کتاب چیستی هنر

معرفی کتاب چیستی هنر

کتاب چیستی هنر نوشتهٔ اسوالد هنفلینگ و ترجمهٔ علی رامین است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب چیستی هنر

کتاب چیستی هنر نخستین بخش از مجموعه‌ای با عنوان زیباشناسی فلسفی است که به ویراستاری اُسوالد هَنفلینگ برای آموزش فلسفهٔ هنر در سطح دانشگاه و نیز مطالعهٔ آزاد علاقه‌مندان این رشته تدوین یافته است. این کتاب به نحوی نگاشته شده‌ که خواننده بتواند آن را مستقل از کتاب‌های دیگر بخواند و به رعایت تقدم و تأخر آنها نیازی نداشته باشد.

 مجموعه زیباشناسی فلسفی، دربرگیرندهٔ موضوعات اصلی و عمده فلسفه هنر و زیباشناسی است که مورد بحث و تأمل متفکران مختلف از فلاسفه یونان باستان تا ادوار جدید قرار گرفته‌اند. مطالب هر کتاب به نحوی روشن و گیرا تشریح شده‌اند تا برای طیف وسیعی از مخاطبان دانشگاهی و همه علاقه‌مندان این رشته از فرهنگ انسانی مفید باشند.

چیستی هنر به وسیلهٔ ویراستار کل مجموعه، یعنی پروفسور هنفلینگ، به رشتهٔ تحریر درآمده است و دربارهٔ ماهیت هنر و زیبایی بحث می‌کند. در جُستار اول آن که عنوانش «مسئله تعریف» است، نویسنده سیر تاریخی مفهوم و تعریف هنر را به اجمال برمی‌نگرد و پیشینهٔ آن را از دیرباز تا زمان حاضر مرور می‌کند. می‌گوید آنها که برای صورت‌بندی تعریفِ هنر کوشیده‌اند فرض را بر این قرار داده‌اند که لازمهٔ دنبال کردن هر بحث روشن دربارهٔ مسائل و موضوعات مختلف، این است که بتوانیم واژه‌های مورد بحثمان را تعریف کنیم و اگر نتوانیم واژهایمان را تعریف کنیم به راستی نمی‌دانیم که دربارهٔ چه چیزی گفت‌وگو می‌کنیم. 

 جُستار دوم به برخی ویژگی‌ها همچون زیبایی و فرم اختصاص می‌یابد که حتی اگر به عنوان تعریف هنر مطرح نشوند، از خصوصیت‌های هنر پنداشته می‌شوند یا پنداشته شده‌اند. 

در جُستار سوم که عنوانش «هستی‌شناسی هنر» است، سؤال «هنر چیست؟» به معنای دیگری تعبیر می‌شود، و آن این است که هنرها به چه نحو و یا به چه مفهوم وجود دارند یا شأن هستی‌شناختی هنرها چیست؟ 

خواندن کتاب چیستی هنر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به پژوهشگران حوزه‌های فلسفهٔ هنر و نقد هنر پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چیستی هنر

«لیکن زیبایی را می‌توان به گونه دیگری در رابطه با احساس تعریف کرد. شاید بتوان گفت که زیبایی یکی از ویژگیهای اشیاست و خودش یک احساس نیست؛ ولی این ویژگی با احساسهایی که در ما ایجاد می‌کند یکی دانسته می‌شود. ظاهراً هیوم در عباراتی از نوشته‌هایش چنین نگرشی را ارائه کرده است. می‌گوید، «زیبایی» آن ترتیب و ترکیبی از اجزاست ... که بتواند برای لذت و خرسندی روحی مناسب باشد ... زیبایی چیزی جز فرم نیست، که ایجاد لذت می‌کند، چنان‌که زشتی (یا بدقوارگی) چنان ساختاری از اجزاست که سبب‌ساز درد است؛ و ... بدین ترتیب، قدرتی که فراآورنده لذت و درد است جوهره زیبایی و زشتی را به وجود می‌آورد.

این نگرش لزوماً حاکی از آن نیست که زیبایی نمی‌تواند در غیبت نظاره‌گرانِ مناسب وجود داشته باشد، زیرا شی‌ء می‌تواند «برای لذت بخشیدن مناسب باشد» حتی اگر (به علت عدم حضور نظاره‌گران) به صورت بالفعل چنین نکند.

برک نیز در کتاب تحقیق خود، رویکردی سبب‌انگارانه به زیبایی اختیار می‌کند. «مراد من از زیبایی، آن ویژگی یا ویژگیهای موجود در اجسام است که (اجسام) به وسیله آنها عشق یا عواطفی شبیه به آن را سبب می‌گردند.» چنان‌که قبلاً دیدیم، وی در ادامه سخنْ چیستی این ویژگیها را بیان می‌کند، ولی بیان او را باید فرع و تابع تعریفی دانست که هم اکنون آوردیم، زیرا درستی آن موکول به آن است که آیا ویژگیهای ذکر شده در واقع «عشق یا عواطفی شبیه آن را سبب می‌شوند» یا نه. در غیر این صورت، فهرست ویژگیهای او باید اصلاح شود.

در دوران اخیر، هربرت رید نظریه سببیت دیگری را مطرح کرده است. ویدر کتاب معنی هنر، که در سال ۱۹۳۱ انتشار یافته است، می‌گوید «فرمهای طبع‌نوازی» وجود دارند که «احساس زیبایی ما را ارضا می‌کنند». رید این موضوع را تابع رابطه‌ای علت و معلولی (یا سببیت) می‌داند.

برخی حالات در نسبت شکل و سطح و حجم اشیا، احساسی لذت‌بخش را سبب می‌شوند، و فقدان چنین حالاتی متقابلاً بی‌علاقگی یا حتی احساس ناراحتی و انزجار مسلم را باعث می‌گردد.

ویتگنشتاین در کتاب خطابه‌هایی درباره زیباشناسی، که در سال ۱۹۳۸ انتشار داد، رویکرد سببیت‌انگار به زیباشناسی را رد می‌کند. در این بحث، چنان‌که در نقل قول از رید دیدیم، واژه «ناراحتی» به کار می‌رود، ولی ویتگنشتاین آن را ازجهت مقایسه با آنچه «ناخرسندی» می‌نامد به کار می‌برد. می‌گوید واژه دومبیشتر از واژه اول در بحثهای مربوط به هنرها مطرح می‌شود. مرادش از «ناراحتی»، مانند رید، احساسهای ناشی از علتها (یا سببها) ی کارسازی است که در مرحله آزمون و تجربه عمل می‌کنند. ولی «ناخرسندی» احساس نیست بلکه نگرش است؛ و هنگامی که شخصی ناخرسندی خود را نسبت به یک موضوع زیباشناختی بیان می‌کند، «نابجا بودن» آن را مورد انتقاد قرار می‌دهد، نه آنکه درباره توانایی (یا ناتوانی) آن در ایجاد احساسها (ی مورد انتظار، شکوه یا) اظهار نظر کند. ویتگنشتاین در بیان عقیده‌اش، برای روشن کردن این نکته از وضعیتهای زیباشناختی عادی و روزمره استفاده می‌کند. می‌گوید ممکن است شخصی «ناخرسندی» خود را نسبت به شکل یک در، یا تأیید خود را درباره لباسی که «قدش اندازه است» بیان کند. سپس می‌گوید بیان ناخرسندی، «بیان ناراحتی به اضافه آگاهی از سبب نیست»؛ این طور نیست «که گویی دو چیز در روح من جریان دارد: ناراحتی و آگاهی از سبب آن.»

درباره نگرشی که هیوم، برک و رید اختیار کرده‌اند باید گفت توصیف یک چیز به عنوان زشت یا زیبا همچون بیانِ مضاعفِ یک حالت متقابل است. بدین معنا که وقتی چیزی را زیبا توصیف می‌کنیم، هم می‌گوییم که حالتی لذّت‌بخش احساس می‌کنیم، هم اینکه احساس ما بر اثر برخی ویژگیهای موجود در شی‌ء ایجاد می‌شود. (به عبارت دیگر، زیبایی را هم از لحاظ احساس‌کننده یا فاعل شناسایی بیان می‌کنیم، هم از لحاظ ویژگیهای خود شی‌ء که مسبب احساس ما هستند.) ولی ویتگنشتاین می‌گوید توصیفهای زیباشناسانه، توصیفهای خود شی‌ءاند و به تأثیر آنها در برانگیختن احساسهای ما کاری ندارند.

ویتگنشتاین اهمیت احساسها را به هنگام دیدن یا شنیدن آثار هنری انکار نمی‌کند. فزوده بر آن می‌گوید، «ممکن است شما زمانی به یک مِنوئه گوش کنیدو بسیار از آن لذت ببرید، ولی همان مِنوئه را زمانی دیگر بشنوید و هیچ لذتی از آن نبرید»؛ این موضوع حاکی از آن است که شنیدن موسیقی و واکنش نشان دادن در برابر آن دو رخداد مستقل‌اند که با یکدیگر رابطه علت و معلولی دارند. بر اساس این نگرش، علاقه ما به یک اثر هنری و ارزیابی ما از آن اثر به تأثیر آن در ایجاد برخی احساسها در ما بستگی دارد. ویتگنشتاین می‌گوید «زمانی بسیاری از افراد علاقه داشتند که درباره تأثیرات اثر هنری ــ مثلاً احساسها، صُوَر خیال و غیره، گفتگو کنند،» مثلاً اگر از کسی سؤال می‌شد که چرا به آن منوئه بخصوص گوش می‌دهد، احتمالاً پاسخ می‌داد «برای آنکه فلان تأثیر را بر من بگذارد». ولی می‌پرسد «آیا خود منوئه اهمیتی ندارد؟ ــ تو به این گوش می‌کنی: آیا اگر دیگری هم می‌توانست همین تأثیر را داشته باشد به آن گوش می‌کردی؟»

اگر مدل علت و معلول درست باشد، پاسخ به این سؤال باید «مثبت» باشد. در آن صورت، هدف از گوش دادن به منوئه حصول نوعی احساس خواهد بود، و بنابراین هر قطعه دیگری که بتواند همان احساس را ایجاد کند همان‌قدر مطلوبیت خواهد داشت. این موضوع عیناً در مورد تابلو نقاشی یا شعر نیز مصداق دارد، به‌طوری که «اگر بتوانید (با نشان دادن تابلو) تأثیراتی در ذهن تماشاگر ایجاد کنید و سپس تابلو را دور کنید، خواست او برآورده خواهد شد.» ولی در این صورت، آیا اگر یک شربت بتواند چنین تأثیراتی در شما ایجاد کند همان کار تابلو یا منوئه را انجام خواهد داد؟ برداشت سببیت‌انگار می‌گوید در اینجا نیز پاسخ باید «مثبت» باشد. بر اساس این نگرش، می‌توانیم تصور کنیم که قفسه‌های صفحه‌فروشیها و نوارفروشیها را به جای آثار بتهوون و موتسارت و غیره، شربتها و قرصهای مناسب اشغال کنند و تحت نام آهنگسازان طبقه‌بندی شوند، و در ایجاد احساسهای مطلوب تأثیراتی معادل تأثیرات همان آثار، منتها با هزینه‌ای کمتر، داشته باشند.»

mary
۱۴۰۲/۰۴/۱۲

کتاب چیستی هنر، کتابِ خیلی خوبی در رابطه با تعریف هنر و زیبایی است و خواندنش را به هنرمندان توصیه میکنم. ولی متاسفانه در این نسخه که مطالعه کردم بسیاری از کلمات به هم چسبیده بودن که نیاز به اصلاح

- بیشتر
کلایو بل، یکی از نظریه‌پردازان برجسته هنر، در کتابی به نام هنر می‌گوید ما از «آثارهنری» مجموعه‌ای از چیزها را مراد می‌کنیم که «همه اعضای آن مجموعه کیفیت مشترک و ویژه‌ای داشته باشند»، در غیر این صورت، هنگامی که عبارت «آثار هنری» را به کار می‌بریم سخنی بی‌معنا می‌گوییم.
آنا نیک
بر پایه این نگرش، وقتی شیئی را زیبا توصیف می‌کنیم درباره توانایی خشنودکنندگی آن ادعایی کلی می‌کنیم، و ممکن است برخی افراد نسبت به برخی افراد دیگر در این موضوع مهارت و شناخت بیشتر یا کمتری داشته باشند. هر چند اصول مربوط به امور ذوقی عمومیت دارند و تقریباً، نه کلاً، در همه آدمیان یکسانند؛ ولی شمار اندکی از آنها برای نظر دادن درباره هر اثر هنری، یا قرار دادن احساس خود به عنوان معیار زیبایی، اهلیت و شایستگی لازم را دارند.
☆Nostalgia☆
هیوم در مقاله‌اش تحت عنوان «معیار ذوق» می‌کوشد توضیح دهد که چگونه چنینمعیاری می‌تواند وجود داشته باشد، و این به چه معناست که ذوقِ برخی افراد را برتر از ذوق دیگران توصیف می‌کنیم. علی‌رغم ذهنی بودن احساس، می‌توانیم در محیط اطرافمان مشاهده کنیم که احساسهای مردم تا حد زیادی بر یکدیگر منطبق‌اند؛ و از دید هیوم، کلید حل مسئله در همین‌جاست. قواعد هنر براساس... مشاهده احساسهای مشترک طبع آدمی ایجاد شده‌اند... اساس آنها، همان اساس همه علوم عملی دیگر، یعنی تجربه، است؛ قواعد هنر، چیزی جز یک سلسله مشاهدات عمومی نیستند که درباره آنچه در همه کشورها و در همه روزگاران خشنودکننده تشخیص داده شده‌اند صورت گرفته‌اند.
☆Nostalgia☆
تقریباً همه اتفاق نظر دارند که پیوندی بین زیبایی و احساس وجود دارد. ما درباره عشق به زیبایی و لذت بردن از چیزهای زیبا سخن می‌گوییم. وقتی به قطعه موسیقی زیبایی گوش می‌کنیم چه بسا احساسهای عمیق و شدیدی به ما دست دهد. ولی هیوم معتقد است که زیبایی و احساس نه تنها هم‌پیوند یکدیگرند، بلکه می‌گوید که احساسْ ذاتِ زیبایی است.
☆Nostalgia☆

حجم

۵۸۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۵۸۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۶۲,۰۰۰
تومان