کتاب جنبش زنان در آمریکا
معرفی کتاب جنبش زنان در آمریکا
کتاب جنبش زنان آمریکا نوشتهٔ دان ناردو است و با ترجمهٔ مهدی حقیقت خواه در گروه انتشاراتی ققنوس منتشر شده است.
درباره کتاب جنبش زنان آمریکا
زنان آمریکایی از زمان اقامتگزینی اروپاییان در آمریکای شمالی در سده هفدهم تاکنون، دگرگونی شگفتانگیزی را پشت سر گذاشتهاند. آنها از جایگاه شهروندان درجه دومِ تقریباً فاقد هرگونه حقوق سیاسی یا اجتماعی، به لحاظ قانونی به برابری تقریبی با مردان ارتقا یافتهاند. پیشروی آهسته اما پیوسته آنها بهسوی برابری را غالباً «جنبش زنان» مینامند. این اصطلاح، همراه با نوشتهها و پژوهشهای رسمی درباره تاریخ و پیشرفت اجتماعی زنان، همگی پدیدههای نسبتاً جدیدی هستند. در ۵۰ سال اخیر است که کتابهایی با محوریت جنبش زنان آمریکا نوشته شده و این کتاب یکی از آثار مهم و کامل در این زمینه است.
خواندن کتاب جنبش زنان آمریکا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به علوم اجتماعی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جنبش زنان آمریکا
«یک وجه مهم دیگر جایگاه اجتماعی نخستین زنان آمریکایی در مقام شهروند درجه دوم این بود که آنها غالبآ اجازه نداشتند با مرد دلخواه خود ازدواج کنند. این تا حدی بدین سبب بود که حفظ مراتب یا طبقات اجتماعی موجود ضروری تلقی میشد. همانند اکثر جوامع در طول تاریخ، گروه کوچکی از افراد ثروتمند طبقه فرادست جامعه را تشکیل میدادند، در حالی که بخش عمده جمعیت توده مردم کمدرآمد بودند. ثروتمندان و قدرتمندان طبعآ مایل بودند وضع موجود و تسلط خود را بر طبقات فرودست حفظ کنند. در نتیجه، بسیاری از پدران ازدواج دخترانشان را با کسانی خارج از مرتبه اجتماعیشان ناپسند میدانستند و منع میکردند. یکی از این پدران یک اشرافی ویرجینیایی به نام ویلیام بِرد دوم بود که روزنگاشت زیرین را از خود به جا گذاشت، که در آن به نکوهش ازدواج یک زن جوان طبقه فرادست با مردی از طبقه فرودست میپردازد:
از ماجرای تأسفبار ازدواج حقارتآمیز (این زن جوان) با مباشرِ عمویش باخبر شدم. افزون بر دونپایگی این وضعیت غیرقابل تحمل، آن مرد جز گستاخی و بیشرمی هیچ قابلیت مشهودی ندارد که او را شایسته یک زن (محترم) سازد... اگر آن زن با یک نجیبزاده یا یک آدم حسابی فرار میکرد، شاید توجیهی برایش وجود میداشت، حتی اگر آن مرد چندان توانگر نبود. اما تن دادن به ازدواج با یک آدم فرودست ناپاک، بدون هیچگونه قابلیت و امتیازی، پستترین نوعِ خودفروشی است.
آیا آموزش تعیینکننده برتری مردان است؟
در جریان انقلاب آمریکا، زنی ماساچوستی به نام جودیت تامپسون مقالهای نوشت تحت عنوان «برابری جنسی» (که تا پس از جنگ منتشر نشد) و در آن تأکید کرد که مردان تنها بدین سبب باهوشتر از زنان به نظر میرسند که تحصیلکردهترند.
آیا بهراستی واقعیت دارد که طبیعت به نیمی از نوع انسان یک چنان برتری ذهنی انکارناپذیری بخشیده است؟... آیا میتوان پرسید که این برتری از کجا سرچشمه گرفته و عامل تعیینکننده آن چیست؟ آیا نباید منشأ آن را در تفاوت آموزش و امتیازات مستمری یافت که مردان از آن برخوردارند؟ آیا میتوان گفت که قدرت تشخیص یک پسر دوساله از یک دختر دوساله بیشتر است؟ معتقدم که عکس آن معمولا بیشتر قابل مشاهده است. اما چگونه است که با گذشت سالها، بر اثر شیوههای آموزشی متضادی که برگزیده میشود، پسران بلندپایه میشوند و دختران محروم میمانند؟ به پسر بلندپروازی را میآموزند و دختر را از همان ابتدا محدود و محبوس میکنند. بعد، سن وسالشان که بیشتر میشود، خواهر باید کاملا خانهداری پیشه کند، در حالی که به برادر دست یاری میدهند تا همه راههای پُرافتخار علم و دانش را طی کند.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه