دانلود و خرید کتاب جمیله چنگیز آیتماتف ترجمه سیده معصومه نورداد
تصویر جلد کتاب جمیله

کتاب جمیله

معرفی کتاب جمیله

کتاب جمیله نوشته چنگیز آیتماتف است. این کتاب که یکی از مشهورترین کتاب‌های عاشقانه جهان است با ترجمه سیده معصومه نورداد منتشر شده است.

درباره کتاب جمیله

جمیله مشهورترین کتاب چنگیز آیتماتف، روایت عشقی ممنوع میان زنی متأهل و جوانی سرباز است که جدا از تمامی قراردادهای اجتماعی رخ می‌دهد. این کتاب از مرزبندی‌های درست و غلط عبور می‌کند. جمیله زنی قرقیز است و همسرش را دوست ندارد. همسرش صادق در ارتش شوروی خدمت می‌کند. جمیله شجاع است و نمی‌تواند حرف زور را بپذیرد.

 سعید برادر صادق همیشه جمیله را به‌عنوان زنی شجاع تحسین می‌کند. روزی پسری به نام دانیار وارد زندگی جمیله می‌شود و با وجود این‌که خجالتی است می‌تواند جمیله را عاشق خود کند. سعید برادر شوهر جمیله که از این رابطه با خبر است او را تشویق به فرار با دانیار می‌کند.

رمان جمیله برای شما عشقی اساطیری را روایت نمی‌کند بلکه شاهد عشقی بزرگ از طرف فقیرترین مردم جهان خواهید بود. عاشق و معشوق هر دو فقیر هستند؛ جمیله زنی روستایی است و دانیار جز لباس کهنه‌ سربازی که بر تنش است چیزی ندارد.

شاید در ادبیات جهان در مورد محبت زن و مرد هزاران اثر خلق شده باشد اما هیچ کدام آن صمیمیت و شیرینی جمیله را ندارند، در واقع آیتماتف در این زمینه روزنه تازه‌ای را بر روی خوانندگان باز کرد.

خواندن کتاب جمیله را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی عاشقانه جهان پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره چنگیز آیتماتف

چنگیز آیتماتف در دسامبر سال ۱۹۲۸ در روستای «شکر» استان «طلس» قرقیزستان در خانواده کارمند اداره دولتی به دنیا آمد. او در ۱۰ ژوین ۲۰۰۸ از دنیا رفت. 

مادرش هنر پیشه تئاتر بود در ۱۰ سالگی پدرش بر اثر مخالفت با سیاست استالینی کشته شد. به ناچار مدتی در یک مزرعهٔ اشتراکی کار می‌کرد. به شغل‌های دیگر در ادارهٔ مالیات و نامه رسانی اداره پست مشغول شد. آیتماتف سال‌های ۴۸-۱۹۴۶ در آموزشگاه دامپزشکی و در سال‌های ۵۳-۱۹۴۸ در دانشکده کشاورزی شهر فرونزی (بیشکک کنونی) تحصیل کرد. در سال ۱۹۵۲ نخستین داستان‌های کوتاه او تحت عنوان «روزنامه‌نگار»، «هاشم»، «راه ما ادامه دارد» منتشر شدندو در سال ۱۹۵۶ در دانشکدهٔ ادبیات ماکسیم گورکی در مسکو پذیرفته شد و دو سال بعد «جمیله» را نوشت. چاپ و انتشار جمیله به زبان فرانسه توسط آراگون، به عنوان زیباترین داستان عاشقانه جهان شناخته شد و نام چنگیز آیتماتُف را در سراسر دنیا بر سر زبان ها انداخت. آیتماتُف هم به زبان روسی و هم زبان قرقیزی بسیار روان می‌نوشت. در سال ۱۹۵۳ جایزهٔ لنین را گرفت.

بخشی از کتاب جمیله

در چنین روزهای گرم تابستانی که از شدت گرما داس‌های دروگران گداخته می‌شد گاهی هوس می‌کردم هنگام بازگرداندن گاری خالی از ایستگاه سری به خانه بزنم و گلویی ترکنم. انتهای کوچه در نزدیکی رودخانۀ باریکی، دو خانهٔ کاهگلی وجود داشت که دور تا دورشان درختان سپیدار بلند رشد کرده بودند. یکی از خانه ها بزرگتر از دیگری بود. خانه بزرگتر متعلق به ما بود و آن دیگری متعلق به فامیلمان. سالهای زیادی بود که این دو فامیل در کنار هم زندگی می‌کردند. اجدامان با هم برادر بودند. اما ما همانند یک خانواده بودیم.

من دو برادر بزرگتر از خودم داشتم که هر دوی آنها مجرد بودند. برادرانم به جبهه اعزام شده بودند و مدت زیادی بود که از آنها بی خبر بودیم. پدرم که یک نجار با سابقه بود، سپیده دم بعد از اینکه نماز صبحش را می‌خواند به کارگاه نجاری‌اش که در حیاطمان بود می‌رفت و تا آخر شب در آنجا مشغول کار می‌شد. مادر و خواهر کوچکترم مجبور بودند دائما در خانه بمانند و به امور خانه رسیدگی کنند.

اهالی روستا خانه کناری را که کوچکتر از خانه ما بود، خانه کوچک می‌نامیدند. سالهای زیادی اجداد ما صحرانشین بودند و در نتیجه زمانی که تصمیم گرفتند چادرها را جمع کنند وبه روستاها بیایند به رسم چادر نشینی، خانه‌هایشان را کنار هم بنا کردند و دام‌هایشان را با هم پرورش می‌دادند. کل ساکنین محله آرالسکایا۴ که در طول روستا و در امتداد رودخانه گسترش یافته بود از خویشاوندان ما بودند و در واقع همه افراد یک طایفه بودیم. کمی بعد از اینکه مزرعه روستای ما به طرح کلخوزداری پیوستند مرد فامیلمان فوت کرد واز او یک بیوه و دو پسر صغیر به جا ماند.

طبقه یک رسم قدیمی که از قوانین طایفه‌ای بود و اهالی روستا همچنان به آن وفادار بودند زن بیوه‌ای که فرزند صغیر داشت نباید بدون شوهر می‌ماند ودر آن زمان پدرم که بسیار متعصب به آئین آباء و اجدادیمان بود واز سوی دیگر نزدیکترین خویشاوند به متوفی بود وظیفه داشت با بیوۀ همسایمان ازدواج کند. همسر دوم پدرم در خانه خودشان ماند و فرزندانش را همان جا بزرگ کرد. با اینکه به صورت جداگانه‌ای دامداری و کشت می‌کردیم اما با هم چنان معاشرت خوبی داشتیم که به نظر می‌رسید اعضای یک خانواده هستیم.

برادران ناتنی‌ام هم به جبهه اعزام شده بودند. بزرگترینشان که صادق نام داشت تنها چند ماهی بعد از ازدواجش عازم جبهه شد.

از آنها بی خبر نبودیم، هر چند خیلی دیر به دیر اما گاهی نامه‌ای می‌فرستادند. در خانه کوچک فقط همسر دوم پدرم که من او را «کیچنه»۵ می‌نامیدم و عروسش زندگی می‌کردند. هر دوی آنها از صبح تا شب در کلخوزها مشغول کار بودند. کیچنه زن مهربان و خوش برخوردی بود. در همۀ کارها به طور یکسان با زنان جوان همکاری می‌کرد. از کندن خندق آب گرفته تا آبیاری مزرعه. سرنوشت، هم عروسی هم چون خودش پر تلاش به او بخشیده بود. جمیله همتای خوبی برای مادر شوهرش بود. گرچه از لحاظ خلق و خو تفاوت زیادی داشتند اما هر دو خستگی ناپذیر و زبر و زرنگ بودند.

hossein68
۱۴۰۳/۰۸/۱۹

قصه چرتی بود بسیار آبکی و زرد اصلا ارزش وقت گذاشتن نداره چرا اسم خیانت و بی عفتی را باید عشق گذاشت؟؟؟ واقعا به این قصه می‌گفتند عاشقانه ترین قصه جهان ؟ اگر عشق این هست باید در عشق و عاشقی را گل

- بیشتر
Nafise
۱۴۰۳/۰۱/۳۱

موضوع سال ۱۴۰۳ طاقچه، بسیار جذاب بود. وقتی بین کتاب‌های مربوط به آسیای مرکزی و جنوبی را نگاه میکردم از نویسندگان هندی قبلا خوانده بودم. پس نام یک نویسنده جدید نظرم را جلب کرد. چنگیز آیتماتف، نویسنده‌ای که اولین بار

- بیشتر
Maede14pl20
۱۴۰۳/۰۱/۲۸

نویسنده این کتاب آیتماتف نویسنده قرقیزستانی است . این کتاب مرا یاد کتاب بیشعوری می اندازد و دلیلش این است که وقتی مردی در داستان مزاحم دختر جوانی می شودکه برای زندگیش تلاش فراوان می کند و او با طعنه جواب

- بیشتر
ملیحه
۱۴۰۱/۰۳/۱۰

راستش خیلی داستان آبکی هست. اصلا با سبک نویسنده آشنا نمیشید با خوندن این رمان. از اولش تهش معلومه. خیلی ابتدایی و خام. انشاهای ما تو مدرسه، بدش از این بهتر بود

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۶۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۲۲,۰۰۰
تومان