تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب عاشقانه ای در تاریکی
معرفی کتاب عاشقانه ای در تاریکی
کتاب الکترونیکی «عاشقانهای در تاریکی» نوشتهٔ نگین پوراسلامی و با ویراستاری اسکندر متقیزاده، توسط نشر ندای الهی منتشر شده است. این اثر در قالب داستانی عاشقانه و خانوادگی، روایتی از زندگی دختری به نام «فانوس» را در بستر تحولات اجتماعی و خانوادگی دهههای گذشته ایران روایت میکند. فضای داستان، آمیخته با سنتها، باورها و کشمکشهای طبقاتی و عاطفی است و شخصیتها در دل رویدادهای پرتنش و تصمیمهای سرنوشتساز قرار میگیرند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب عاشقانه ای در تاریکی
«عاشقانهای در تاریکی» اثری داستانی است که با نگاهی به زندگی زنان و خانوادههای ایرانی در میانهٔ قرن چهاردهم، روایتی از عشق، فداکاری، سنت و تغییرات اجتماعی را به تصویر میکشد. نگین پوراسلامی در این رمان، داستان زندگی «فانوس» را از کودکی تا ازدواج و ورودش به خانهای جدید دنبال میکند. روایت با زبانی صمیمانه و از زاویه دید اول شخص پیش میرود و خواننده را با دغدغهها، ترسها و امیدهای شخصیت اصلی همراه میکند. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت خطی و خاطرهنویسی استوار است و با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، روابط خانوادگی، و مناسبات طبقاتی، تصویری ملموس از جامعهٔ آن دوران ارائه میدهد. این کتاب در قالب رمان عاشقانه و خانوادگی، به موضوعاتی چون نقش زنان، سنتهای ازدواج، روابط میان طبقات اجتماعی و تأثیر وقایع تاریخی بر سرنوشت افراد میپردازد.
خلاصه داستان عاشقانه ای در تاریکی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «عاشقانهای در تاریکی» با تولد «فانوس»، تنها دختر یک خانوادهٔ خانزاده در یکی از آبادیهای اطراف تهران آغاز میشود. فانوس در محیطی پر از مهر و حمایت بزرگ میشود و رابطهای نزدیک با ملیله، دختر دایهاش، دارد. زندگی فانوس با مرگ ناگهانی ننهآقا (مادربزرگش) و آغاز اختلافات خانوادگی دستخوش تغییر میشود. کشمکشهای قدرت میان پدر و داییها، فانوس و مادرش را در موقعیتهای دشواری قرار میدهد و سنتهای خانوادگی، او را به سوی ازدواجی ناخواسته سوق میدهد. در این میان، فانوس با پسری غریبه به نام حسین آشنا میشود که بعدها به همسرش تبدیل میشود. روایت، مسیر مهاجرت فانوس از خانهٔ پدری به خانهٔ همسر و مواجهه با مادرشوهرها، ملیله و چالشهای جدید زندگی را دنبال میکند. داستان با تمرکز بر احساسات، تردیدها و رشد شخصیتی فانوس، تصویری از گذار یک دختر از کودکی به بزرگسالی و مواجهه با واقعیتهای تلخ و شیرین زندگی خانوادگی و اجتماعی ارائه میدهد. در طول روایت، موضوعاتی چون حسادت، وفاداری، نقش زنان در خانواده و تلاش برای حفظ هویت فردی در برابر فشارهای سنتی برجسته میشود، اما پایان داستان افشا نمیشود.
چرا باید کتاب عاشقانه ای در تاریکی را بخوانیم؟
این کتاب با روایت زندگی دختری از طبقهٔ خانزاده و نمایش فرازونشیبهای عاطفی و اجتماعی او، فرصتی برای آشنایی با سنتها، باورها و چالشهای زنان ایرانی در گذشته فراهم میکند. «عاشقانهای در تاریکی» با پرداختن به روابط خانوادگی، دوستی، عشق و کشمکشهای طبقاتی، تصویری ملموس از جامعهٔ سنتی و تغییرات تدریجی آن ارائه میدهد. خواندن این اثر، امکان همذاتپنداری با شخصیتها و درک بهتر از نقش زنان و خانواده در ساختار اجتماعی ایران را فراهم میآورد. همچنین، داستان با جزئیات زندگی روزمره و احساسات شخصیتها، تجربهای نزدیک و انسانی از عشق، فداکاری و رشد فردی را به تصویر میکشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای عاشقانه و خانوادگی، کسانی که دغدغهٔ شناخت سنتها و تحولات اجتماعی ایران را دارند و افرادی که به روایتهای زنانه و تجربههای زیسته زنان در بستر تاریخ علاقهمندند، مناسب است. همچنین، برای مخاطبانی که به دنبال داستانهایی با محوریت روابط خانوادگی و کشمکشهای طبقاتی هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب عاشقانه ای در تاریکی
«من فانوس دختر خان هستم، دختر یه خان از آبادیهای اطراف تهران... آون شب که من به دنیا اومدم تو آبادی عروسی بود. ننه آقام به ننهام گفته بود عروس تو نیا عروسی پا به ماه هستی من که از چشمات میخونم امشب یا فردا شب زایمان میکنی! ننهام که عروسی دختر خالههاش بود قبول نکرد و گفت: حالا کو تا نه ماه و ته روزم کامل بشه ننه! خیالت راحت ننه بارم رو سالم زمین میذارم... ننه آقام که ننهام رو مثل دختر خودش دوست داشت و دوست نداشت تک عروسش ناراحت بشه هیچی نگفت فقط گفت: سر شب زود برگرد ننهام هم گفت: چشم... اون شب همه آبادیهای اطراف عروسی دعوت بودند. ننه من قبل من دو تا پسر زاییده بود و دل خودش و آقام دختر میخواست حتی نذر کرده بود اگه این بچه دختر بشه کل آبادی رو آبگوشت نذه... اون شب ننهام بدون اینکه به ننه آقام و ننه خودش نگاه کنه بلند شد به رقصیدن... وسط رقص دردش گرفت و شبانه راهی عمارتِ اربابی شد. آقام خیلی خاطر ننهام رو میخواست دختر عموش بود و ناف بریده اما دلش از بچگی گیر ننهام بود! ننهآقام همیشه با خنده میگفت: آقات اون شب تا شنید ننهات حالش بد شده رنگش پرید انگار خودش میخواست بزاد. اون شب داییم رفته بود دنبال قابله اما خبری ازش نشد. آقام که دید داره دیر میشه خودش میره دنبال قابله آخه ننهام درد میکشید اونم چه دردی! آقام با قابله برگشت اما داییم دست خالی برگشت. تو راه راهزنان به داییم حمله کرده بودند و فانوس نقرهای که تنها یادگار آقا بزرگم بود و برای آقام و خاندان مهم بود رو از داییم دزدیدند! آقام اون فانوس خیلی براش مهم بود و ناراحت شد اما وقتی خواست چیزی به...»
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۶۰ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۶۰ صفحه