دانلود و خرید کتاب پریزاد شهر فراموشان لیدا طرزی
تصویر جلد کتاب پریزاد شهر فراموشان

کتاب پریزاد شهر فراموشان

نویسنده:لیدا طرزی
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب پریزاد شهر فراموشان

لیدا طرزی که در سال‌های اخیر بیشتر در مقام مترجم به‌ویژه با ترجمه آثار داستانی برگزیده جایزه ادبی اُ. هنری شناخته شده است؛ در اثر تازه خود در مقام نویسنده دست به نگارش دو نمایشنامه زده که در قالب یک کتاب با عنوان «پریزاد شهر فراموشان» منتشر شده است.

درباره کتاب پریزاد شهر فراموشان

پریزاد شهر فراموشان و حکایت اسمر ساحر، دو نمایشنامه‌ای هستند که او در این کتاب قرار داده است. طرزی در دو نمایشنامه خود جان‌مایه روایت را بر افسانه‌ها و داستان‌های کهن ایرانی قرار داده است و سعی کرده از زاویه این حکایت‌ها نمایشنامه‌ای حکمی و با جهت‌گیری دینی خلق کند.

نمایشنامه پریزاد شهر فراموشان روایتی است از مردمان شهری که نعمت باروری و فرزند داشتن از آنها سلب شده است و مردمانش به دنبال رفع این مسئله دست به دامان پیرمردی حکیم می‌شوند که او در کنار طلب کردن توبه از سوی مردمان نسبت به پروردگار درخواستی عجیب را نیز برای رفع این موضوع با آنها در میان می‌گذارد.

نمایشنامه حکایت اسمر ساحر نیز در ادامه همان داستان و درباره عالمی است به نام اسمر که علمش را در راه تصاحب صنمی با شیطان معامله می‌کند.

رویکرد دو نمایشنامه طرزی در این مجموعه روایت‌های حکمی و داستان‌پردازی برگرفته از افسانه‌های کهن عرفان اسلامی است. او با ساده‌ترین شکل روایت و مواجهه با داستان، این دو نمایشنامه را سامان داده است و شیوه نگارش به‌کاررفته در آن نیز با وجود استفاده از زبانی غیرمعیار و تاریخی به شکلی است که بخش قابل‌توجهی از مخاطبان قادر به خوانش آن خواهند بود.

خواندن کتاب پریزاد شهر فراموشان را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

علاقه‌مندان به مطالعه نمایشنامه می‌توانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.

بخش‌هایی از کتاب پریزاد شهر فراموشان

(شهر فراموشان. شهری کوچک در دامنه کوهی سنگی و غریب. شهر از جنوب به کویر می‌رسد. اهالی شهر که چندین زن و مرد جوان و میان‌سال‌اند در میدان شهر جمع شده‌اند. آذرخش، طبیب شهر هم میان آنهاست.)

مردی میان‌سال: ای طبیب سرانجام آنچه از آن می‌ترسیدیم واقع شد. دیگر نوزادی زنده به دنیا نمی‌آید.

مردی دیگر: نوزاد برادر من هم دیروز مرده به دنیا آمد.

زنی میان‌سال: (گریان) چون نوزاد دخترک من ... چهل روز است دخترکم با کسی حرف نمی‌زند. مبهوت به گهواره خالی نوزادش چشم می‌دوزد و اشک می‌ریزد ...

زنی جوان: آه از دلش!

مردی جوان: این بلا صبح روشن ما را شام تار کرده. زن‌ها دیگر امیدی به زندگی ندارند.

زنی جوان: مردان هم. دیگر صدای گریه نوزادی به گوش نمی‌رسد.

مردی جوان: کاش می‌دانستیم ما را به بادافره کدامین گناه گرفته‌اند.

یک پیرمرد: گناه؟ کدام گناه؟ مگر هر بلایی که بر سر آدمی می‌آید تاوان معصیت اوست؟

زنی میان‌سال: آری ... آری.

مردی جوان: شاید ... شاید.

همان پیرمرد: محال است. یاوه مگویید!

زنی میان‌سال: آذرخش تو چه می‌گویی؟ این بلا از چه بر ما حلال شد؟

آذرخش: فراموش کردید چه بر سر پیر دانا آوردید؟!

پیرمرد: چه آوردیم؟ او زین پیش هم به کوه می‌رفت ...

آذرخش: آری می‌رفت و هر بار با خوشه‌ای از حکمت پروردگار به‌سوی ما بازمی‌گشت. ولی ما با نامردی خویش او را آزردیم. (زیر لب) آن‌قدر که ناگزیر ترک شهر و دیار کرد..

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

قیمت:
۲۹,۷۰۰
۸,۹۱۰
۷۰%
تومان