دانلود و خرید کتاب برگ و باد در دومین طبقه‌ی پلاک ۳۸ ژیلا تقی‌زاده
تصویر جلد کتاب برگ و باد در دومین طبقه‌ی پلاک ۳۸

کتاب برگ و باد در دومین طبقه‌ی پلاک ۳۸

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب برگ و باد در دومین طبقه‌ی پلاک ۳۸

«برگ و باد در دومین طبقه‌ی پلاک ۳۸» نوشته ژیلا تقی‌زاده(-۱۳۳۸)، نویسنده معاصر ایرانی است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: نشسته بود روی نیمکت سنگی. ژاکت نازکش را چسباند به خودش. آسمان را نگاه کرد ببیند از برف خبری هست؛ نبود. بلند شد و دست‌هایش را مالید به هم. اگر به آنتیگون دل نبسته بود سوار اتوبوس می‌شد و برمی‌گشت خانه. ولی سه بار خوانده بودش و می‌خواست تئاترش را حتماً ببیند. به گیشه‌ی فروش بلیط نگاه کرد: «شروع نمایش، ساعت چهار و نیم». کیف و کتاب‌هایش را برداشت و رفت کیوسکی پیدا کند تا به خانه زنگ بزند. وقتی هنگامه صبح از خانه آمد بیرون، مادرش سفارش کرد که: «اگه آژیر قرمز شد یه جا پناه بگیر مادر، کله‌شقی نکنی‌ها». بعد که در را بسته بود، خداخدا کرده بود باز کیف دخترش کم‌پول نباشد. هنگامه سکه انداخت و شماره گرفت: «مامان سلام، الآن جلوی تئاترم؛ نه پولم کافیه، باشه خداحافظ» . ولی پولش کافی نبود. اگر بلیط می‌خرید، که حتماً می‌خرید، نباید ناهار می‌خورد وگرنه پول ماشین کم می‌آورد. بیسکوییت و روزنامه خرید و راه افتاد. دوباره نشست روی نیمکت سنگی. یکی دوبار آژیر قرمز زدند و بلافاصله سفید. خیابان خلوت بود و بعضی‌ها پناه گرفتند زیر چارچوب در مغازه‌ها و بعد رفتند.
سین هفتم
۱۴۰۰/۰۶/۰۹

داستان به شکل عامه‌پسندانه‌ای نوشته شده و سوال و کشش دارد. اما از لحاظ انسجام قصه و فکر و موضوع خیلی پراکنده بود.

زندگی خواب نیست. واقعی‌تر از این حرف‌هاست. تو در خواب زخم بر میداری و درد نداری. ولی زندگی زخم‌های واقعی و عمیقی به تو می‌زند که اغلب از عشق پدیدار می‌شوند.
n re
«اگر برای شادمانی دنبال دلیل باشی هرگز پیداش نمی‌کنی، فقط یک دلِ آرام میتونه شاد باشه.»
n re
«از بخت‌یاری ماست شاید/آنچه می‌خواهیم/یا به دست نمی‌آید/یا از دست می‌گریزد.»
n re
«هیچ‌وقت عاشق شدی؟» «از اول بودم، از اولین گریه‌ای که به دنیا اومدم، اولین بار که یه پروانه‌ی سفید دیدم.» هنگامه کاغذ و مداد درآورد: «تکون نخور، همین‌طوری که حرف میزنی یه طرح ازت میکشم.» ایرج بی‌حرکت ماند و گفت: «کنار هر پنجره‌ای که ایستادم عاشق بودم و هر وقت که برگی با باد افتاد زمین.»
mojgan
سال‌ها. گوهر حقیقت. سال‌ها گشتن و گشتن. هنگامه یک آن به آن‌ها خیره ماند. دوربین را بست و خیره به آن‌ها لبخند از صورتش رفت. گوهرِ حقیقت و سال‌ها پی آن گشتن.
mojgan

حجم

۱۰۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۷ صفحه

حجم

۱۰۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۷ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان