دانلود و خرید کتاب از جناب داستایوفسکی چه خبر؟ فئودور داستایوفسکی ترجمه لیدا طرزی
تصویر جلد کتاب از جناب داستایوفسکی چه خبر؟

کتاب از جناب داستایوفسکی چه خبر؟

معرفی کتاب از جناب داستایوفسکی چه خبر؟

کتاب از جناب داستایوفسکی چه خبر؟ مجموع چند داستان کوتاه از فئودور داستایوفسکی انتخاب و ترجمهٔ لیدا طرزی است و انتشارات نیستان هنر آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب از جناب داستایوفسکی چه خبر؟

فیودور میخاییلوویچ داستایوفسکی زندگی سخت و پرفراز و نشیبی داشت. حتی اذهان و اراده‌های پولادین هم در مواجهه با بخشی از مرارت‌های زندگی وی تاب و توان خود را از دست داده و به ورطه افسردگی و انزوا می‌افتند. با این‌همه، نویسندهٔ محبوب ما به مدد نبوغ ادبی و خلاقیت خدادادی‌اش راه بهتری را برگزید و آن نوشتن بود. داستایوفسکی از جوانی، و پس از تجربه اتفاقاتی تلخ هم‌چون مرگ مادر، ابتلا به بیماری صرع و اتفاق غریب مرگ مشکوک پدر که رابطه تیره و تاری با وی داشت، نوشتن را آغاز کرد. شخصیت‌های داستان‌های او آیینه تمام نمای آلام شخصی وی و اطرافیانش بودند. پدر داستایوفسکی در بیماستان مخصوص مستمندان کار می‌کرد و فیودور از کودکی شاهد زندگی و احوالات طبقه فرودست جامعه قرن نوزدهم روسیه بود. این امر علاو بر تأثیری عمیق که بر روح و روان داستایوفسکی وارد آورد، به او کمک کرد تا در ساخت و پرداخت شخصیت‌های داستان‌های خود چون چیره‌دست‌ترین روان‌کاوان عمل کند. او در هزارتوهای پیچ در پیچ روان آدمی سفر می‌کرد و هر بار رهاوردی غریب به ارمغان می‌آورد.

تصاویری که داستایوفسکی در آثار خود ارائه کرد، به پیشرفت دانش روان‌کاوی و ظهور مکتب اگزیستانسیالیسم در قرن بیستم کمک شایانی کردند. داستایوفسکی بر نویسندگان پس از خود نیز تأثیر چشمگیری بر جا گذاشت. ردپای این تأثیر در آثار نویسندگانی هم‌چون مارسل پروست، ارنست همینگوی و فرانتس کافکا مشهود است.

در کتاب از جناب داستایوفسکی چه خبر؟ برخی از خواندنی‌ترین و قابل تأمل‌ترین داستان‌های کوتاه داستایوفسکی جمع‌آوری شده تا در مجالی کوتاه با جهان فکری این نویسنده و دغدغه‌هایش آشنا شوید.

داستان «شب‌های روشن» که در سال ۱۸۴۸ نگاشته شده است، هنوز از بهترین عاشقانه‌های جهان است. در این داستان، هم‌چون بعضی دیگر از داستان‌های داستایوفسکی، با مثلثی عشقی روبه‌رو هستیم. نایستنکا دختر جوانی است که میان عشق دو مرد سرگردان است. او دختری ساده و بی‌آلایش است که با مادربزرگ سخت‌گیر و نابینایش زندگی می‌کند و طبیعی است چنین دختری با دیدن اولین نشانه مهر و توجه از جانب مردی جوان و جذاب، دلباخته وی می‌شود. با این‌همه نویسنده تیزبین ما گره‌ای در راه این عشق می‌افکند و با معرفی شخصیت رقیب که از قضا راوی داستان هم هست، امکان دیگری را پیش روی ناستنکا می‌گذارد...

داستان کمتر شناخته شدهٔ «دهقان مَری» قصه‌ای کوتاه و به‌شدت تأثیرگزار است از قضاوت‌های عجولانه و نابه‌جای آدمی. جوانی روشنفکر به دلایلی که افتد و دانی، در زندان است او آنجا با زندانیانی آشنا می‌شود که به ظاهر از طبقه فرودست جامعه‌اند و مراوده با ایشان دون منزلت روشنفکران است. ولی یادآوری خاطره‌ای از گذشته‌های دور، روشنفکر منصف ما را وا می‌دارد تا در قضاوت خود تجدیدنظر کند.

داستان «رویای مرد مسخره» می‌کوشد با بیانی استعاری سرچشمه تباهی روح آدمی را پیش چشمان خواننده به تصویر بکشد.

«بوبوک» داستان مَردی مجنون است که تجربه توقف چند ساعته‌اش را در گورستان واگو می‌کند. گرچه این داستان پُر از کنایات و اشارات تلخ و گزنده است ولی داستایوفسکی در خلال این تلخی‌ها، از آفرینش دقایق طنز غفلت نمی‌ورزد.

سایر داستان‌های مجموعه حاضر هم هر یک وجهی دیگر از قدرت خلاقّه و مهارت داستایوفسکی نویسنده دغدغه‌مندی بود که در جست‌وجوی حقیقت رنج فراوان کشید، امیدها بست و امیدها برکند و احوالات گوناگونی را از سر گذراند. او با تنی رنجور و روحی بی‌قرار اوقات خود را صرف نوشتن کرد و آثاری آفرید که هنوز از خواندنی‌ترین داستان‌های جهانند. دیوان (اهریمنان)، جنایت و مکافات، قمارباز، ابله، برادران کارامازون و... شاهکارهایی هستند که تا ادبیات باقی است باقی خواهند ماند.

خواندن کتاب از جناب داستایوفسکی چه خبر؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران آثار درخشان داستایوفسکی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب از جناب داستایوفسکی چه خبر؟

«این ماجرای ناگوار زمانی اتفاق افتاد که سرزمین پدری محبوب‌مان در مسیر نوزایی گام برداشته بود و فرزندان دلیرش با نیرویی شکست‌ناپذیر و تهوّری بی‌تزویر در راه دستیابی به امیدها و سرنوشت‌های نو تلاش می‌کردند. یک شب زمستانی در همین دوران، حوالی ساعت یازده تا دوازده شب، سه فرد بسیار محترم در اتاقی گرم و نرم و حتی تجملاتی از خانه‌ای دو اشکوبه درحومه پترزبورگ دور هم نشسته بودند و دربارهٔ موضوعی بس جالب گپ می‌زدند، گپ زدنی. آن‌ها دور میزی کوچک و روی صندلی‌های راحتی زیبا نشسته بودند و همان‌طور که گپ می‌زدند آرام و شیک مشروب‌شان را مَزمَزه می‌کردند. میزبان آن شب‌نشینی جناب اِستپان نیکی فوروویچ نیکی فوروف بود، عضو شورای شهر، شصت و پنج ساله و مجرد و مناسبتِ شب‌نشینی، نقل مکان ایشان به خانه‌ای جدید و ایضاً فرا رسیدن سالروز ولادت با سعادتش. البته جناب نیکی فوروف هرگز تا آن زمان سالروز تولدش را جشن نگرفته بود مهمانی یاد شده مهمانی خلوتی بود و همان‌گونه که دیدیم تنها دو مهمان مدعو داشت که هر دو از هم‌کاران سابق و زیردستان سابق آقای نیکی فوروف بودند: سِمیون ایوانوویچ شیپولِنکو، عضو حقیقی شورای شهر؛ و ایوان ایلیچ پرالینسکی، ایضاً عضو حقیقی شورای شهر. آن‌ها ساعت نُه شب برای صرف چای خدمت رسیدند، بعد به صرف مشروب پرداختند و می‌دانستند که رأس ساعت یازده و نیم شب باید رفع زحمت کنند. آخر میزبان‌شان عمری شیفته نظم و مقررات بود. امّا چند کلمه‌ای دربارهٔ میزبان.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۳۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۲۳۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۸۷,۰۰۰
۲۶,۱۰۰
۷۰%
تومان