کتاب رویدادنگاری شهر گرسنه؛ جلد دوم
معرفی کتاب رویدادنگاری شهر گرسنه؛ جلد دوم
کتاب قاره مرده جلد دوم از مجموعه رویدادنگاری شهر گرسنه نوشته فیلیپ ریو و ترجمه مهدی بنواری است. مجموعه رویدادنگاری شهر گرسنه را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره مجموعه رویدادنگاری شهر گرسنه
به زمان آینده میرویم. آیندهای متفاوت با تصورات ما. دیگر خبری از دنیای پیشرفته نیست. منابع و ذخایر انرژی و غذایی ته کشیدهاند و شهرها در حالی که بر سکوهای متحرکی سوارند سعی میکنند شهرهای دیگر را غارت کنند. در این میان، تام، پسر یتیمی که دستیار یک تاریخنگار به اسم ولنتاین است، با نوجوان دیگری به اسم هستر شاو آشنا میشود. بعد از جلد اول تام و هستر تنها بازماندگان حادثه لندن هستند، آنها امیدوارند پیش از اینکه چکارچیان دستگیرشان کنند خودشان را به قاره مرده برسانند. این کتاب مجموعهای پرماجرا و هیجانانگیز و پساآخرزمانی برای نوجوانان علاقهمند به داستانهای فانتزی است.
خواندن مجموعه رویدادنگاری شهر گرسنه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان بالای دوازده سال مخاطبان این مجموعه جذاباند.
بخشی از کتاب رویدادنگاری شهر گرسنه؛ جلد دوم
هستر شاو تازه داشت به خوشبخت بودن عادت میکرد. بعد از اینهمه سال قحطی کشیدن و در گل نهرها گز کردن و آوارگی در شهرکهای زبالهگرد شکارگاه بزرگ، بالاخره جای خودش را در جهان پیدا کرده بود. برای خودش یک کشتی هوایی داشت، جنی هانیور (اگر سرش را بالا میبرد، قوس بالای محفظهٔ گاز سرخش را از پشت کشتی ادویهکش زنگبار در اسکلهٔ هفده میدید) و تام را داشت؛ تام مهربان، خوشچهره و زرنگ که هستر او را از ته قلبش دوست داشت و با وجود همهچیز، انگار او هم هستر را دوست داشت.
تا مدتها هستر حس میکرد دوستیشان زیاد دوام نمیآورد. خیلی با هم فرق داشتند و هستر حتی بهزور هم خوشگل به حساب نمیآمد؛ دختر درازِ بیقوارهٔ مترسکواری که موهای مسیرنگش را خیلی سفت بافته بود. زخم شمشیری قدیمی صورتش را نصف و او را از یک چشم و بیشتر بینیاش محروم کرده و دهانش را بهشکل نیشخندی دنداننما پیچانده بود. تمام مدتی که روی جزیرهٔ سیاه بودند تا کشتیسازان جنی هانیور بینوای داغان را تعمیر کنند، مرتب به خودش میگفت «دووم نمیآره.» بر فراز آفریقا که پرواز میکردند، پیش خودش به این نتیجه رسیده بود که فقط از سر ترحم با من مونده. بعد بهسمت آمریکای جنوبی رفته بودند. در طی مدتی که از بردن تدارکات به شهرهای بزرگ استخراج نفت قطب جنوب ثروتمند و بعد، با خالی کردن بارشان بر فراز تیرا دل فوئگو برای فرار از چنگ راهزنان هوایی، دوباره ناگهان فقیر شدند، هستر از خودش میپرسید چی توی وجود من دیده؟ وقتی از فراز اقیانوس اطلس با کاروانی تجاری برمیگشتند، با خودش زمزمه میکرد نمیشه دووم بیاره.
اما با وجود این دوام آورده بود؛ بیشتر از دو سال میشد که دوام آورده بود. هستر زیر آفتاب سپتامبر بر ایوانکی بیرون کرامپل زون، یکی از قهوهخانههای بیشمار خیابان اصلی بندرگاه هوایی، نشسته بود که ناگهان به خود آمد و دید دارد باور میکند ممکن است تا ابد دوام بیاورد. لبخندی کج حوالهٔ تام کرد و تام هم با لبخند به او نگاه کرده بود؛ زیر نورهای چشمکزن مدوسا، در شبی که شهرش مرد.
حجم
۳۴۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۳۴۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
نظرات کاربران
فک کنم کتاب سوم هم داره ایا داره ترجمه میشه؟
کسی سری کتابی مثل این سراغ داره ؟
معمولا دنباله یک رمان موفق (درمورد فیلمها هم صدق میکنه) فاجعه ایی از تکرار مکررات میشه که دست آخر میگی «حیف پول و وقت (یا وقت و پول) 😁» برای همین دنباله های موفق، جاودان و تاریخ ساز میشن یا حداقل