کتاب برخورد تمدن ها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو
معرفی کتاب برخورد تمدن ها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو
کتاب برخورد تمدن ها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو نوشتهٔ عماره لخوص با ترجمهٔ شروین جوانبخت در انتشارات خوب چاپ شده است. نویسنده در این رمان ماجرای قتلی در ساختمانی مهاجرنشین را مبنای قصهاش گذاشته و همه را به گفتوگویی چندزبانه و چندفرهنگی دعوت میکند. تلخند جاری در همهی این گفتوگوها که قرار است راز قتلی را فاش کنند، اهمیت صدا دادن به کسانی که هیچکس صدایشان را نشنیده و نمیشنود، هویدا میسازد. برخورد تمدنها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو، یک قومنگاری متکثّر و کوتاه است که نکبت ریشه دوانده در تاروپود مسئلهی مهاجربودن را از گذشته تا آینده، روایت میکند.
درباره کتاب برخورد تمدن ها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو
وقتی یکی از مستاجران ساختمانی در مرکز رم به قتل می رسد زندگی جامعه کوچک اهالی ساختمان که هر کدام اهل گوشهای از جهاناند آشفته میشود. پلیس از همسایههای مقتول بازجویی میکند و هرکدام از همسایههای قربانی با روایت خود، حکایت محلهای رنگارنگ در رم معاصر را به تصویر میکشند. شخصیتها به نوبت پا به صحنه میگذارند، شهادت میدهند و سرگذشت تنیده به هویت نژادی خود را روایت میکنند. روایتی از دلواپسیها و سوءتفاهمهای برآمده از زندگی در حاشیهٔ جامعه و نیز روایتی از تحقیر و ترس و بیاعتنایی اکثریت مردم. از دل همنشینی همهٔ اینها، داستانی تاثیربرانگیز سر برمیآورد که برای تکتکمان آشناست، چه در ایتالیا زندگی کنیم چه در لسآنجلس. در پس این کمدی تلخ و شیرین حقیقتی از جامعه نهفته است.
کتاب برخورد تمدن ها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به رمانهایی با درونمایهٔ جامعهشناختی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب برخورد تمدن ها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو
اسمم بنهدتاست، ولی خیلیها من را ناپلیتانا صدا میزنند. ناراحت نمیشوم. میدانم که خیلی از مستأجرها از من خوششان نمیآید، بیدلیل از من متنفرند، با اینکه کارم را خوب انجام میدهم. بروید از هرکه میخواهید بپرسید تمیزترین ساختمان در پیاتزا ویتوریو کدام است. بدون لحظهای فکر بهتان میگویند: «ساختمان بنهدتا اسپوسیتو.» منظورم این نیست که صاحب این ساختمانم، اشتباه برداشت نکنید. اصلاً نمیخواهم با سنیور کارنهواله، صاحب این ساختمان، دربیفتم. من دربانی سادهام، همین. من چهل سال در این ساختمان بودهام، پیرترین دربان رم هستم. حقم است یک جایزهای بهم بدهند و بهتر است آن را از دستهای خود شهردار بگیرم. مشکل این است که اینجا ایتالیاست: ما به بیلیاقتها جایزه میدهیم و درستکارها را تحقیر میکنیم! ببینید چه بر سر جولیو آندرئوتی بینوا آمد؛ بعد از اینکه چند دهه به کشور خدمت کرد، بهش تهمت زدند که مافیاست! پناه بر مریم مقدس! حتی گفتند دهان آن یاروی مافیایی، رینا، را هم بوسیده است. چه رسواییای! چه بیحرمتیای! کی چنین دروغی را باور میکند؟ آن آندرئوتی بینوا یک کاتولیک واقعی است. همیشه در مراسم عشای ربانی حاضر است، واقعاً نجیب است و به قول توتو: «نجابت ارثی است.» من حاضرم توی دادگاه پالرمو شهادت بدهم، بلند و رسا: «آندرئوتی فقط یک دست را بوسیده، آنهم دست پدر مقدس است!» کمرش از خستگی مفرط خم شده. من هم بهخاطر کار سنگین، کمردرد دارم و درد مفصلهایم یک لحظه راحتم نمیگذارد. دیگر تاب نظافت ندارم، ولی چون حقوق بازنشستگیام برای خرید داروهایم کافی نیست، چارهای هم ندارم. مشکل اینجاست که بعد از قتل آلدو مورو، آنها حزب دموکراتهای مسیحی را منحل کردند. من قبلاً همیشه به دموکراتهای مسیحی رأی میدادم، ولی حالا خیلی گیج شدهام! نمیدانم به کی باید رأی بدهم. پسرم جنارو گفت به فورزا ایتالیا رأی بدهم، میگوید خودش برلوسکونی را توی تلویزیون دیده که به سر بچههایش قسم خورده مردم را مثل خودش پولدار کند.
حجم
۱۰۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
حجم
۱۰۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
نظرات کاربران
۴.۵ پرترۀ بینظیری از تنهایی! شاید علت اینکه آدمای پیاتزا ویتوریو اینقدر غرق در واقعیتهای خودشون بودن این بود که وقتی از اون ریشهای که بهش وابستگی داشتن بریده شدن؛ ساقههاشون با همون خاطرات سعی کرده زنده بمونه. ایرانی قصه، فیلیپینی
به معنای واقعی کلمه لذت بردم. اون تصویر ۶ یا ۹ انگلیسی که دو نفر از دو زاویه ی متفاوت دارن بهش نگاه میکنن و هرکدوم معتقدن اون عددی که میبینن درسته و نفر مقابل داره اشتباه میگه رو دیدید؟ تو
کتاب عجیبیه چون متوجه نمیشی داره چجوری پیش میره ولی در نهایت فقط یه فریم از زندگیه.
داستان چندین راوی دارد. راویان ساکن یک محله در رم که هر یک با ذهنیت خود وقایع و حال و هوای محله و ساکنین آن را شرح میدهند. این راویان به تناوب به سخن در میآیند و داستان را آرام
عالی بود یک نفس خواندم و لذت بردم...
کتاب برخورد تمدن ها همونطور که از اسمش پیداست در نگاه کلی در خصوص فرهنگ و زاویه دید متفاوت آدما صحبت می کنه و اینکه نحوه برخوردشون در یک موضوع واحد چقدر می تونه متفاوت از هم باشه و چقدر
برخورد تمدن ها... کتابی نوشته عماره لخوص و منتشر شده در سال 2008 می باشد. کتاب بسیار خوش خوان است و مسئله ای که محور قصه است چیزی است که در هر زمانی قابل درک و لمس بوده و خواهد
شاید ترجیح میدادم که داستان رو در قالب فیلم دنبال کنم، چون فکر نمیکنم خوندنش به صورت کتاب چیز خاصی به من اضافه کرده باشه که از طریق فیلم ممکن نبود. در مورد ترجمه هم نظرم اینه که به وضوح قسمتهایی
اصلا سر و ته نداره. بیست صفحه خوندم گذاشتمش کنار . عمر آدم مگه چقدر هست که بشینه اینا رو بخونه ؟
اولش کمی گیج کنندهاست ولی به زودی باهاش همراه میشین