دانلود و خرید کتاب امنیت، قلمرو، جمعیت؛ درس گفتارهای کولژ دو فرانس ۱۹۷۸ -۱۹۷۷ میشل فوکو ترجمه سیدمحمدجواد سیدی
تصویر جلد کتاب امنیت، قلمرو، جمعیت؛ درس گفتارهای کولژ دو فرانس ۱۹۷۸ -۱۹۷۷

کتاب امنیت، قلمرو، جمعیت؛ درس گفتارهای کولژ دو فرانس ۱۹۷۸ -۱۹۷۷

معرفی کتاب امنیت، قلمرو، جمعیت؛ درس گفتارهای کولژ دو فرانس ۱۹۷۸ -۱۹۷۷

امنیت، قلمرو، جمعیت که در نشر چشمه به چاپ رسیده است، درس گفتارهای موسسه‌ی پژوهشی و آموزشی کولژ دو فرانس میشل فوکو، فیلسوف، روان‌شناس، تاریخدان و متفکر فرانسوی در سال‌های ۱۹۷۸ -۱۹۷۷ است.

 درباره کتاب امنیت، قلمرو، جمعیت؛ درس گفتارهای کولژ دو فرانس ۱۹۷۸ -۱۹۷۷

میشل فوکو از ژانویهٔ ۱۹۷۱ تا زمان مرگش در ۱۹۸۴ (به استثنای سال ۱۹۷۷ که از یک فرصت مطالعاتی برخوردار شد) در کولژ دو فرانس تدریس می‌کرد. عنوان کرسی او «تاریخ نظام‌های اندیشه» بود.

شورای عمومی اساتید کولژ دو فرانس این کرسی را به پیشنهاد ژول وویمان در ۳۰ نوامبر ۱۹۶۹ ایجاد کرد که جای کرسی «تاریخ اندیشهٔ فلسفی» را گرفت و ژان هیپولیت تا وقتی زنده بود آن را در اختیار داشت. شورای مزبور میشل فوکو را در ۱۲ آوریل ۱۹۷۰ به سرپرستی این کرسی منصوب کرد. فوکو در آن زمان ۴۳ سال داشت.

درس‌گفتار افتتاحیهٔ میشل فوکو در ۲ دسامبر ۱۹۷۰ ایراد شد. تدریس در کولژ دو فرانس تابع قواعد خاصی است. اساتید باید ۲۶ ساعت در هر سال تدریس کنند (این امکان وجود دارد که حداکثر نیمی از کل این ساعات در قالب سمینار برگزار شود). هر سال اساتید باید پژوهش اصیل خود را ارائه کنند و در نتیجه باید محتوای تدریس خود را برای هر درس تغییر دهند. درس‌گفتارها و سمینارها کاملاً آزادند؛ هیچ ثبت‌نام یا آزمون ورودی‌ای در کار نیست و اساتید هیچ مدرکی ارائه نمی‌کنند. در قاموس کولژ دو فرانس، اساتید دانشجو ندارند بلکه شنونده یا مستمع دارند.

کلاس‌های میشل فوکو هر چهارشنبه از ژانویه تا مارس برگزار می‌شد. حضور جمعیت عظیم مخاطبان متشکل از دانشجویان، معلمان، پژوهشگران و افراد کنجکاو، از جمله بسیاری که از خارج از فرانسه می‌آمدند، مستلزم در اختیار داشتنِ دو آمفی‌تئاتر در کولژ دو فرانس بود. فوکو اغلب از فاصله‌ای که بین او و «مخاطبان» وجود داشت و این‌که در کلاس امکان گفت‌وگوی چندانی وجود ندارد، شاکی بود. او سمیناری را ترجیح می‌داد که در آن کارِ جمعیِ واقعی بتواند رخ دهد و چندین‌بار تلاش کرد این ایده را عملی کند. در واپسین سال‌ها، او زمانی طولانی را به پاسخ‌گویی به پرسش‌های مخاطبان در پایان هر جلسه اختصاص می‌داد.

میز فوکو در دههٔ ۱۹۷۰ به‌سرعت آکنده شد از ضبط‌صوت‌هایی که حالا پیشرفته و بهتر شده بودند. درس‌گفتارها ــ و برخی سمینارها ــ به این ترتیب حفظ شده‌اند.

این ویراست مبتنی بر سخنانی است که فوکو به صورت عمومی ایراد کرد. ویراست ما کلمات مزبور را تا سرحد امکان به صورت لفظ‌به‌لفظ پیاده کرده است. ترجیح ما هم این بود که آن‌ها به همین نحو عرضه شوند، اما انتقال از سخنان شفاهی به نوشته نیازمند مداخله و ویراستاری است: حداقل چیزی که لازم است وارد کردن علایم نگارشی و تقسیم به بندهاست. اصلی که (تابع آن بوده‌ایم) همواره این بوده که تا حد امکان به درس‌گفتار آن‌طور که در عمل عرضه شد پای‌بند باشیم.

پس از متن درس‌گفتار خلاصه‌ای آمده که سالنامهٔ کولژ دو فرانس منتشر کرده است. فوکو معمولاً این خلاصه‌ها را در ژوئن می‌نوشت، کمی پس از پایان درس‌گفتارها. (خلاصه‌ها) فرصتی بودند برای فوکو تا به مقاصد و اهداف درس‌گفتار نگاهی دوباره بیندازد. این‌ها بهترین درآمدها برای درس‌گفتار هستند.

در پایان هر مجلد «زمینهٔ درس‌گفتار آمده که ویراستاران درس‌ها فراهم کرده‌اند. «زمینه» تلاشی است برای آن‌که خواننده با عناصر زندگی‌نامه‌ای، ایدئولوژیکی و بستر سیاسی آشنا شود، و درس‌گفتار درون آثارِ منتشرشده جای گیرد و اشاراتی در مورد جایگاه آن درون مجموعه‌آثار (فوکو) فراهم شود تا فهم آن آسان‌تر شود و از سوءتفسیرهایی اجتناب شود که ممکن است ناشی از نادیده‌گرفتن شرایط بسط و ارائهٔ هر درس‌گفتار باشد.

ویراستار امنیت، قلمرو، جمعیت، درس‌گفتاری که در ۱۹۷۸ ارائه شد، میشل سنلار است.

 خواندن کتاب امنیت، قلمرو، جمعیت؛ درس گفتارهای کولژ دو فرانس ۱۹۷۸ -۱۹۷۷ را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم

 همه دانشجویان و پژوهشگران علپوم اجتماعی، فلسفه، علوم سیاسی و همه علاقه مندان به اندیشه‌های میشل فوکو مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب امنیت، قلمرو، جمعیت؛ درس گفتارهای کولژ دو فرانس ۱۹۷۸ -۱۹۷۷

عذرخواهی مرا بپذیرید، زیرا امروز بیش از همیشه آشفته‌ام. سرما خورده‌ام و حالم خیلی خوب نیست. ببخشید خودم هم نمی‌دانستم بگویم بیایید یا بگویم بروید. پس تا زمانی که توانم اجازه دهد حرف می‌زنم، اما باید ضعف وکم‌وکیف جلسه را ببخشید.

می‌خواهم سراغ آن بُعدی بروم که این کلمهٔ زشت «حکومت‌مندی» را برایش انتخاب کردم. با فرض این‌که «حکم‌رانی» با «سلطنت یا فرمان‌دهی» فرق دارد، و با «فرمان دادن» یا «وضع کردن قانون» یکی نیست، و تفاوت دارد با (فعالیت) حاکم، والی، لرد، قاضی، ژنرال، زمین‌دار، ارباب یا معلم، و بنابراین با این تصور که حکم‌رانی فعالیتی خاص است، حال باید چیزی در باب آن نوع قدرتی بگوییم که این انگاره آن را پوشش می‌دهد. به‌اختصار، باید روابط قدرتی را تحلیل کنیم که فنون حکم‌رانی سدهٔ شانزدهم بدان چشم دوخته بودند، که همچنین هدف نظریه و عمل مرکانتیلیستی سدهٔ هفدهم بودند، و در نهایت، هدف آموزهٔ فیزیوکراتیک «حکم‌رانی مقتصدانه» قرار گرفتند. (و شاید به آستانهٔ علم هم رسیدند. هفتهٔ قبل به گمانم گفتم «علم»، ولی این واژه کاملاً نامناسب و فاجعه‌بار است. اجازه بدهید بگوییم سطح خاصی از توانمندی سیاسی.)

پرسش نخست: چرا کسی باید اساساً حوزه‌ای را مطالعه کند که ذیل این انگارهٔ مشکل‌دار و مصنوعی «حکومت‌مندی» قرار می‌گیرد؟ البته پاسخ من بی‌درنگ این خواهد بود: برای گشودن معضل دولت و جمعیت. بلافاصله پرسش دومی سر برمی‌آورد: خیلی هم خوب، اما می‌دانیم که دولت و جمعیت چیستند، دست‌کم فکر می‌کنیم می‌دانیم. انگاره‌های دولت و جمعیت تعاریف و تاریخ‌هایی دارند. به بیانی گسترده، کم‌وبیش با حوزه‌ای که این انگاره‌ها بدان ارجاع دارند آشناییم، یا دست‌کم اگر هم بخش مکتوم و تاریکی وجود داشته باشد، بخش دیگری از مسئله روشن است. پس، از آن‌جا که حکومت‌مندی شامل بررسی این حوزهٔ نیمه‌تاریک دولت و جمعیت است (خوب و بدش به کنار)، چرا باید بخواهیم از طریق چنین انگارهٔ سراسر تاریک و مبهمی به آن یعنی «حکومت‌مندی» نزدیک شویم؟ چرا به آن‌چه قدرتمند و متراکم است با چیزی حمله کنیم که شکننده، پراکنده و پُرحفره است؟

خُب، کمی بعد دلیلش را می‌گویم، و پروژه‌ای کمی عام‌تر را به یادتان می‌آورم. وقتی در سال‌های گذشته از انضباط‌ها حرف زدیم، در مورد ارتش، بیمارستان‌ها، مدارس و زندان‌ها حرف زدیم، اساساً قصدمان این بود که دست به یک جابه‌جایی یا تبدل سه‌گانه به جانب بیرون بزنیم، آن هم به سه شیوه: نخست، بیرون رفتن از نهاد، گریختن از مرکز در نسبت با پروبلماتیک نهاد یا آن‌چه می‌توان رویکرد «نهادی ـ مرکزگرا» خواند. نمونهٔ بیمارستان روانی را در نظر بگیرید. بی‌شک می‌توانیم از بیمارستان روانی آن‌طور که در قالب ساختارها و فشردگی نهادی‌اش ارائه می‌شود آغاز کنیم و بکوشیم ساختارهای درونی‌اش را کشف کنیم، ضرورت منطقی هر کدام از عناصر متشکله‌اش را مشخص کنیم، و نشان دهیم چه نوع قدرت پزشکینه‌ای درون آن سازمان داده می‌شود و چگونه یک دانش روان‌پزشکی خاص را تولید می‌کند. اما ــ و این‌جا خصوصاً به کتاب آشکارا بنیادین و مهم روبرت کاستل اشاره می‌کنم، یعنی نظام روان‌پزشکی که باید واقعاً آن را بخوانید ــ می‌توانیم از بیرون پیش برویم، یعنی نشان دهیم که چگونه بیمارستان را فقط می‌توان بر مبنای چیزی بیرونی و عام به مثابهٔ یک نهاد فهمید یعنی نظام روان‌پزشکی، دقیقاً بدان سبب که این نظام متصل است به پروژه‌ای کاملاً سراسری که می‌توانیم به تعبیری عام آن را بهداشت عمومی بنامیم و معطوف است به جامعه به مثابهٔ کل. 

Mohhamad201
۱۴۰۰/۱۱/۰۷

لطفا طاقچه بی نهایت...، کتاب های مفید حوزه علوم اجتماعی نشر چشمه حضور خیلی خیلی کمرنگی در ژاقچه بی نهایت دارند متاسفانه.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۳۴ صفحه

حجم

۱۰٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۳۴ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان