دانلود و خرید کتاب ساخت واقعیت اجتماعی جان ر. سرل ترجمه میثم محمدامینی
تصویر جلد کتاب ساخت واقعیت اجتماعی

کتاب ساخت واقعیت اجتماعی

نویسنده:جان ر. سرل
انتشارات:نشر نو
امتیاز:
۲.۹از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ساخت واقعیت اجتماعی

کتاب ساخت واقعیت اجتماعی نوشته  جان ر. سرل با ترجمه میثم محمد امینی در نشر نو منتشر شده است.

درباره کتاب ساخت واقعیت اجتماعی

 جان ر. سرل در این کتاب به این موضوعات پرداخته است که حالت‌های آگاهی یا کنش‌های گفتاریِ معنادار را در این جهان چگونه می‌توان به جهان فیزیکی نسبت داد؟ و بخش‌های گوناگون جهان چگونه با هم ارتباط دارند ـ چگونه است که تمام این بخش‌ها در کنار یکدیگر مجموعه‌ای منسجم پدید می‌آورند؟ چگونه از فیزیکِ گفته‌ها و اظهارات به کنش‌های گفتاری بامعنایی می‌رسیم که گویندگان و نویسندگان انجام می‌دهند؟ واقعیت ذهنی، جهان آگاهی، حیث قصدمندانه یا التفاتی (intentionality)، و دیگر پدیده‌های ذهنی چگونه با جهانی همخوانی می‌یابد که تماماً از ذرات فیزیکیِ قرارگرفته درون میدان‌های نیرو تشکیل شده است؟

 او در این کتاب دامنهٔ پژوهش خود را به واقعیت اجتماعی گسترش داده است و این پرسش را نیز مطرح کرده که چگونه ممکن است در جهانی که تماماً از ذرات فیزیکیِ قرارگرفته درون میدان‌های نیرو تشکیل شده است، جهانِ عینیِ پول و دارایی و ازدواج و دولت و انتخابات و فوتبال و مهمانی تولد و دادگاه وجود داشته باشد، و در این جهان فیزیکی برخی از این ذرات در قالب نظام‌هایی سازمان یابند که جانورانی آگاه مانند خود ما هستند؟

 سرل درباره پرسش‌هایی که در انی کتاب مطرح کرده می‌گوید: «ین پرسش‌ها دربارهٔ موضوعاتی است که شاید مرتبط با مسائل بنیادین علوم اجتماعی تلقی شود، از همین رو ممکن است این تصور پیش بیاید که لابد این مسائل در حوزه‌های مختلف علوم اجتماعی قبلاً طرح شده و پاسخ گرفته است، به‌ویژه از سوی متفکران بزرگِ پایه‌گذارِ علوم اجتماعی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم. تردیدی نیست که من در حوزهٔ این آثار متخصص نیستم اما، تا جایی که می‌دانم، پرسش‌هایی که در این کتاب به آن‌ها می‌پردازم پاسخ رضایت‌بخشی در علوم اجتماعی نیافته است.»

درواقع او این کتاب را کوششی می داند برای پاسخ به دسته‌ای از پرسش‌های قدیمی با استفاده از منابع و امکاناتی که خودش و دیگران هنگام کار دربارهٔ پرسش‌های دیگرِ مرتبط فراهم آورده اند.

ساختار کتاب چنان‌که نویسنده در مقدمه می‌گوید چنین است:

 استدلال اصلی در نیمهٔ نخست کتاب، فصل‌های ۱ تا ۵، بیان شده است. در این فصل‌ها، او کوشیده است نظریه‌ای عمومی دربارهٔ هستی‌شناسیِ امور واقعِ اجتماعی و نهادهای اجتماعی عرضه کند. در این‌جا پرسش اصلی این است که ما چگونه یک واقعیتِ اجتماعیِ عینی را می‌سازیم.  در فصل ۶ می‌کوشد معلوم کند که توانِ تبیینیِ قواعدِ تقویمیِ نهادهای انسانی در کجاست، به‌ویژه با در نظر داشتن این واقعیت عجیب که کنشگران مورد نظر معمولاً از این قواعد آگاهی مستقیم ندارند. برای این منظور باید برداشت خاص خود را از مفهوم «پس‌زمینهٔ» قابلیت‌ها و قوای غیربازنمایانهٔ ناخودآگاهی که ما را قادر می‌سازد با جهان روبه‌رو شویم توضیح دهد. او در پیش‌نویس‌های نخست این کتاب، ابتدا فصلی را به دفاع از واقع‌گرایی اختصاص داده ، یعنی این دیدگاه که جهانی واقعی مستقل از اندیشه و سخن ما وجود دارد و همچنین به دفاع از برداشت تطابقی از مفهوم صدق، یعنی این دیدگاه که گزاره‌های صادق ما نوعاً به‌واسطهٔ چگونگی وضع امور در جهان واقعی، که مستقل از گزاره‌های ما موجود است، صادق می‌شود. به اعتقاد سرل، واقع‌گرایی و نظریهٔ تطابقی پیش‌فرض‌های ضروری هرگونه فلسفهٔ معقول، و به طریق اولیٰ، هر نوع علمی است، و ابتدا قصد داشت برخی از دلایل خود را برای این عقیده به‌روشنی بیان کند. اما همان‌گونه که معمولاً دربارهٔ چنین پرسش‌های فلسفیِ بزرگ پیش می‌آید، چیزی که در اصل به‌عنوان مطلب مقدماتیِ نسبتاً کوتاهی تهیه شده بود حیات مستقل خود را یافت. وقتی که فصل نخست به سه فصل تبدیل شد، سرل تصمیم گرفت که این مطالب را به انتهای کتاب منتقل کند تا مبادا در مقایسه با استدلال اصلی‌اش در این کتاب وزن بیشتری پیدا کند. فصل‌های ۷ و ۸ کتاب به بحث دربارهٔ واقع‌گرایی، و فصل ۹ به دفاع از خوانشی از برداشت تطابقی از مفهوم صدق اختصاص یافته است.

 خواندن کتاب ساخت واقعیت اجتماعی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 همه علاقه‌مندان به مطالعات فسلفی و علوم اجتماعی مخاطبان این کتاب اند.

 بخشی از کتاب ساخت واقعیت اجتماعی

برای تشریح موضوعات و استدلال‌هایی که می‌خواهم مطرح کنم، ناچارم برخی توضیحات و تمایزات ابتدایی را، هر چند به اختصار، بیان کنم. باید صریحاً روشن سازم که کدام خصوصیات با این مسئله در ارتباط است. در این‌جا نمی‌خواهم «زبان» را تعریف کنم و همین‌طور بسیاری از خصوصیاتِ اساسیِ زبان‌های طبیعی پیشرفته با بحث حاضر ارتباطی ندارد ـ مانند امکان نامحدود تولید عبارات بدیع، وجود توانِ گفت  کنشی (illocutionary force)، سورها، و ادات منطقی. آن خصوصیت زبان که برای برساختن امور واقع نهادی ضرورت دارد وجود ابزارهای نمادین مانند واژه‌هاست که بنا به قرارداد معنادهنده یا بازنما یا نمادِ چیزی فراتر از خودشان هستند. بنابراین وقتی که می‌گویم زبان تا اندازه‌ای مقوم یا برسازندهٔ امور واقع نهادی است، منظورم این نیست که امور واقع نهادی نیازمند یک زبان طبیعی کاملاً پیشرفته نظیر فرانسوی، انگلیسی، یا آلمانی است. ادعای من دربارهٔ این‌که زبان تا اندازه‌ای در برساختن امور واقع نهادی نقش دارد معادل این ادعاست که امور واقع نهادی شامل برخی عناصر نمادین است و منظورم از عنصر «نمادین» واژه‌ها یا نمادها یا دیگر ابزارهای قراردادی است که معنایی دارند یا چیزی را بیان می‌کنند یا بازنما یا نمادِ چیزی فراتر از خودشان هستند، به شکلی که برای عموم قابل فهم است. قصدم این است که این‌جا مطلب را به‌صورتی بسیار مبهم و کلی مطرح کنم؛ زیرا تا این‌جا می‌خواستم فقط آن خصوصیتی از زبان را مشخص کنم که مدعی‌ام در برساختن واقعیت نهادی نقش دارد.

زبان، مطابق برداشتی که من در این‌جا از این مفهوم در نظر دارم، اساساً شامل هویاتی است که نقش نماد دارند؛ و در زبان، برخلاف حالات التفاتیِ پیشازبانی، این‌گونه توانایی‌های التفاتی ویژگی ذاتی هویات زبانی نیست، بلکه ناشی از تواناییِ التفاتیِ ذاتی در انسان‌هاست. از همین رو جملهٔ «من گرسنه‌ام» بخشی از زبان است، چون بنا به قرارداد قوهٔ بازنمایانه یا نمادین دارد. اما خود احساس گرسنگی بخشی از زبان نیست، زیرا فقط به‌طور ذاتی (و نه نمادین) بازنمای شرایط برآورده شدن خود است. شما برای احساس گرسنگی به زبان یا هیچ نوع قرارداد دیگری نیاز ندارید.

باید ابتدا میان امور واقع وابسته به زبان (language-dependent facts) و امور واقع مستقل از زبان (language-independent facts) تمایز قائل شویم. مثلاً این یک امر واقع مستقل از زبان است که قلهٔ کوه اورست در تابستان پوشیده از برف است، اما این واقعیت که «قلهٔ کوه اورست در تابستان پوشیده از برف است» جمله‌ای متعلق به زبان ماست، یک امر واقع وابسته به زبان است. البته شکی نیست که موارد مرزی وجود دارد، اما اصل این تمایز به‌قدر کافی روشن هست ـ یک امر واقعْ مستقل از زبان است اگر وجود آن امر واقع به هیچ عنصر زبانی‌ای منوط نباشد. اگر زبان را به‌کلی کنار بگذارید، باز هم برفِ روی قلهٔ کوه اورست سر جای خود خواهد ماند؛ اما اگر زبان را به‌کلی کنار بگذارید، این امر واقع نیز از میان می‌رود که «قلهٔ کوه اورست در تابستان پوشیده از برف است» جمله‌ای از زبان ماست.

تمایز دومی که باید قائل شویم میان اندیشه‌های وابسته به زبان و اندیشه‌های مستقل از زبان است. برخی از اندیشه‌ها وابسته به زبان است، به این معنا که موجود زنده اگر واژه یا ابزار زبانی دیگری برای تفکر دربارهٔ آن اندیشه‌ها در اختیار نداشته باشد، نمی‌تواند به آن چیزها بیندیشد. اما بعضی از اندیشه‌ها مستقل از زبان است به این معنا که موجود زنده می‌تواند، بدون برخورداری از واژه یا هر ابزار زبانی دیگری، آن اندیشه‌ها را داشته باشد. نمونه‌ای بدیهی از اندیشهٔ وابسته به زبان این اندیشه است که «قلهٔ کوه اورست در تابستان پوشیده از برف است» جمله‌ای از زبان ماست. موجودی که زبان نداشته باشد نمی‌تواند به این فکر بیندیشد. آشکارترین نمونه‌های اندیشهٔ مستقل از زبان گرایش‌ها و شناخت‌های غیرنهادیِ ابتدایی و زیستی است که نیازمند ابزارهای زبانی نیست. مثلاً جانداری می‌تواند به گرسنگی و تشنگی احساس آگاهانه داشته باشد و هر یک از این‌ها صورتی از خواست است. گرسنگی خواستِ معطوف به خوردن و تشنگی میل به نوشیدن است و خواست‌ها یا امیال حالاتی التفاتی است که محتوای التفاتی کاملی دارد، یا به تعبیر اصطلاحات رایج کنونی، این‌ها «گرایش‌های گزاره‌ای» است. علاوه بر این، موجود زنده می‌تواند ادراک‌های پیشازبانی داشته باشد و همین‌طور دارای باورهای پیشازبانی‌ای باشد که از همین ادراکات سرچشمه می‌گیرد. سگ من می‌تواند ببیند و بو بکشد که گربه‌ای دوید و از درخت بالا رفت و در نتیجه این باور را شکل دهد که گربه بالای درخت است. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
نخستین گام در این راه معرفی تمایزی بنیادی‌تر از تمایزهایی است که تا به حال ذکر شده است. این تمایز میان آن ویژگی‌ها و خصوصیاتی از جهان است که مستقل از ما وجود دارد و ویژگی‌ها و خصوصیاتی که وجودشان وابسته به ماست
محمد طاهر پسران افشاریان
ذاتی یا وابسته به ناظر بودنِ یک خصوصیت همیشه فوراً آشکار نمی‌شود. مورد رنگ‌ها مثال خوبی است. پیش از پیشرفت فیزیک در قرن هفدهم، افراد رنگ‌ها را خصوصیت ذاتیِ جهان تصور می‌کردند. اما پس از آن دوره، بسیاری به این عقیده رسیده‌اند که رنگ ویژگی‌ای است که فقط نسبت به ناظر وجود دارد. این خصوصیتی ذاتی است که نور هنگام بازتابش از سطوح به صورت‌های مختلف پراکنده می‌شود، و برای انسان‌ها نیز این خصوصیتی ذاتی است که تجربهٔ ذهنی خاصی از رنگ دارند که علتش تأثیر نور بر دستگاه بینایی‌شان است. اما این‌که بعداً ویژگی رنگ به اشیای موجود در جهان نسبت داده می‌شود خصوصیتی وابسته به ناظر است، زیرا رنگ را فقط در نسبت با تجربهٔ ناظر که به علت تأثیر نور پدید آمده است می‌توان به شیء حمل کرد. این‌جا هدفم حل مسئلهٔ رنگ‌ها نیست، بلکه می‌خواهم توجهتان را به این واقعیت جلب کنم که ذاتی یا وابسته به ناظر بودنِ یک خصوصیت همیشه واضح و بدیهی نیست.
محمد طاهر پسران افشاریان
همچنین از تمام مسافران (قایق‌های تفریحی) میدنایت ساگا و روزن‌کاوالیر نیز سپاسگزارم که با بزرگواری ضربات بی‌وقفهٔ من بر صفحه‌کلید رایانه را تحمل کردند. تشکر ویژه‌ای دارم از دستیار پژوهشی‌ام، جنیفر هودین، که در طول این مسیر از همان ابتدای صورت‌بندی اندیشه‌های اصلی این کتاب تا آماده‌سازی نهایی نمایه، در تک‌تک گام‌ها، یار و همراه من بوده است. همچون همیشه بیش از همه مدیون همسرم، داگمار سرل، هستم
Seyyed Aqil Hoseiny

حجم

۳۳۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۳۳۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۱۰۹,۰۰۰
۷۶,۳۰۰
۳۰%
تومان