کتاب شب در «از ما بهترانیه»
معرفی کتاب شب در «از ما بهترانیه»
مجموعه داستان کوتاه شب در «از ما بهترانیه» نوشتهٔ حمیدرضا نجفی در نشر چشمه به چاپ رسیده است. حمیدرضا نجفی پس از ۱۲ سال با مجموعه داستان شب در «از ما بهترانیه» بازگشته است. او از شاگردان هوشنگ گلشیری است. بیشک مخاطبانِ ادبیات داستانی کتابِ درخشان او یعنی «باغهای شنی» را از خاطر نمیبرَند که در سالِ 1385 جایزه ی بنیاد هوشنگ گلشیری را برایش همراه آورد.
درباره کتاب شب در «از ما بهترانیه»
درونمایهٔ اکثر داستانها ترس، راز و البته یک اتفاق مرموز است که با شوک و ضربهای همراه میشود. سایهها و آدمها غیرقابل تفکیک میشوند و صداهایی به گوش میرسد که انگار از اعماق زمانی نامشخص میآیند. مجموعه داستانهای او معمولاً با هم پیوستگیهایی دارند.
درباره حمیدرضا نجفی
حمیدرضا نجفی متولد ۱۳۴۳ نویسنده و مترجم ایرانی است. او یکی از چیرهدستترین داستان کوتاهنویسان ادبیات ایران در دو دههی گذشته بوده است. حمیدرضا نجفی از شاگردان هوشنگ گلشیری است . اولین رمانش با نام «کوچه صمصام» توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر کرد. اولین مجموعه داستان وی با عنوان «باغهای شنی» توسط انتشارات نیلوفر منتشر شد. این مجموعه داستان موفق به دریافت جایزهٔ ششمین دورهٔ جایزهٔ ادبی گلشیری شد و توانست نظر منتقدان را جلب کند.
کتاب شب در «از ما بهترانیه» را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران داستان کوتاه و داستانهایی با فضاهای رازآلود از مطالعهٔ این مجموعه داستان لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب شب در «از ما بهترانیه»
مسیر هرروزه، ویترین مغازهها، تابلوهای اعلانات و ــ شاید باور نکنید ــ حتی آدمهای این مسیر را از حفظم. بارها با خودم شرطبندی کردهام و چشمبسته این مسیر را رفتهام و حتی حواسم بوده دم سگی ولگرد را که همیشه در جای مشخصی گوشهٔ پیادهرو ولو شده لگد نکنم، سگی ماده با وضعیتی رقتبار و چشمانی ملتمس که دیگر جزء لوازم پیادهرو شده. تنها تفریح من در این پیادهرَوی اجباری و تقریباً هرروزه مسابقهای است که خودم ابداع کردهام (بدیهی است که چنین مسابقهای فقط به درد خودم میخورد). اولین امتیاز این تفریح ـ مسابقه این است که هیچیک از شرکتکنندگان (البته غیر از خود من) از جریان مسابقه مطلع نیست و به همین دلیل احساس میکنم تنها مسابقهای است که هر کس (البته به اعتقاد من) ارزش واقعی خود را در شرایط مساوی (البته با حفظ امتیاز برای خودم) نشان میدهد. اطلاع من از جریان مسابقه و آزادی عملم در انتخاب حریف بیچارهای که روحش هم از ماجرا خبر ندارد آنقدر خودخواهانه است که آنجای مشتولگدخوردهٔ روح آدمِ توسریخوری مثل من را کمی نوازش و ترمیم کند.
دومین امتیاز این تفریح ـ مسابقه آن است که بُعد مسافت را کمتر احساس میکنم و در نتیجه اضطراب و هراس دائم از دیر رسیدن و این قبیل مزخرفات هم اندکی تسکین مییابد (تسکین! با این حساب امتیاز دوم خودش کلی امتیاز است).
امتیاز سومش این است که همان بلایی را سرِ دیگران میآورم (یا لااقل ادایش را درمیآورم) که دیگران هر روز و هر ساعت، به شکلهای دیگر و اغلب خیلی بدتر و ناجورتر، سرِ خودم میآورند ــ یعنی شرکت دادن آدمها در چیزهای همگانی و عمومی که روحشان هم از آن خبر ندارد. بگذار حالا که میخواهند مرا هم شریک حماقتهای عمومیشان کنند، لااقل کمی هم باعث تفریح من بشوند. مگر به کجای دنیا برمیخورَد؟ (ولی دوستان، در عمل ثابت شد که انگار به خیلی جاهای دنیا برمیخورَد!)
حجم
۱۰۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۰۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه