دانلود و خرید کتاب ده و ده دقیقه و سی ثانیه کیانوش خان‌محمدی
تصویر جلد کتاب ده و ده دقیقه و سی ثانیه

کتاب ده و ده دقیقه و سی ثانیه

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ده و ده دقیقه و سی ثانیه


کتاب ده و ده دقیقه و سی ثانیه نوشتة کیانوش خان‌محمدی است. این کتاب دومین نوشتة آقای خان‌محمدی است که با هفت سال فاصله از کتاب قبلی او نوشته و منتشر شده است.

درباره کتاب ده و ده دقیقه و سی ثانیه

کتاب ده و ده دقیقه و سی ثانیه اولین بار در سال 1399 منتشر شد و تاکنون سه بار تجدید چاپ شده است. کتاب ده و ده دقیقه و سی ثانیه شعرهایی با موضوعات مختلف از جمله عشق، تنهایی، اجتماعی ، سیاسی و جنگ را در خود جای داده است. این کتاب تک جلدی است و ارتباطی به کتاب قبلی آقای خان‌محمدی ندارد.

شعرهای او از جمله دیوانه، قطار، باران، نهنگ، ساعت، ونیز، کلید، و... را در این کتاب خواهید خواند.

خواندن کتاب ده و ده دقیقه و سی ثانیه را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

کتاب ده و ده دقیقه و سی ثانیه برای کسانی مناسب است که اهل شعر هستند و خواندن شعرهای سپید و کوتاه آن‌ها را خسته نمی‌کند.

درباره کیانوش خان‌محمدی

کیانوش خان‌محمدی در سال 1364 در شهر بیجار گروس در کردستان متولد شده است اما در حال حاضر در تهران ساکن است. او در رشتة طراحی صنعتی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده هنر- معماری تهران فارغ‌التحصیل شده است. کیانوش خان‌محمدی علاوه‌بر سرودن شعر، فعالیت‌هایی در حوزه نمایشنامه‌نویسی و بازیگری تئاتر نیز دارد.

تاکنون از او دو اثر به نام‌های سنگ‌ها از ترس غرق شدن می‌پرند... و ده و ده دقیقه و سی ثانیه منتشر شده است.

بخش هایی از کتاب ده و ده دقیقه و سی ثانیه

پیشکش به خودم که شبیه خود است

همان که هروقت با چشم بسته روبه‌رویش می‌ایستم گاهی دزدکی چشمش را باز می‌کند و زود می‌بندد

حالا در آینة آسانسور است

آنکه لحظه‌ای پیش در آینة اتاقم بود

و دیروز در آینة اتومبیلم

آیا دنیای آینه‌ها به‌هم متصل است؟

من آن‌ام که آینه‌ها را آزموده؛

آینه‌ای در آب انداخته‌ام

برای دست‌وپا زدنِ دریا در خودش

آینه‌ای خوابانده‌ام بر خاک

برای دفن آسمان زیر برف خودش

آینه‌ای پرت کرده‌ام از قله‌ای بلند

برای سقوط زمین برسر خودش

آینه‌ای در جاده نصب کرده‌ام

برای کشته‌شدن در تصادف با خودم

آینه‌ای خرد کرده‌ام و ذره‌ذره بلعیده‌ام

برای مرتب‌کردن خودت

نگاهم کن!

ARMY
۱۴۰۰/۰۹/۲۱

خیلی قشنگ بود برای من خیلی دوست داشتم

کاربر ۵۱۳۵۶۷۷
۱۴۰۱/۱۲/۰۳

خیلی خیلی قلم قشنگ و دلنشینی داره،وقتی خوندم شوکه شدم،انتظار اینهمه خوب بودن و نداشتم🤍

ali@6672
۱۴۰۱/۰۴/۱۲

زیبا بود

امین۳۶۹
۱۴۰۳/۰۴/۰۲

فکر کردم خیلی پسندم باشه. شعر اول هم خوب شروع شد. ولی ادامه کتاب فهمیدم نه، برای من نیست. اکثر نوشته ها یه جوری بودن انگار فقط خود نویسنده میدونه داره چی میگه. مراقب هم باشیم.

mojtaba.jahanbakhshi
۱۴۰۲/۰۱/۲۷

خوندم و مردم

کاربر ۴۷۷۲۹۲۹
۱۴۰۱/۰۴/۲۲

وای بینظیر بود 👏 من از اول تا آخرشو یه نفس خوندم مرسی از نشر نگاه 🌸

دراز کشیده‌ای در آغوشم و حواست نیست تنم را کنارت جاگذاشته‌ام تا متوجهِ رفتنم نشوی.
کاربر ۴۷۷۲۹۲۹
باران قسم خورده خیس‌ام کند، پس چتر را نخواهد فهمید! چتر را می‌بندم و می‌دَوم در را پشت‌سرم قفل می‌کنم باران که تعقیبم کرده، کم‌کم نفوذ می‌کند از درز پنجره... از دوش حمام... از چشم‌هایم...
کاربر ۵۱۳۵۶۷۷
در کلماتم، در فریادهایم و در هرچه از من می‌شنوید، سکوت کرده‌ام لالم، لال! لالی که حرف می‌زند.
maryas
تکلیفِ ما با سال‌ها ماه‌ها روزها و ساعت‌ها دقیقاً معلوم است امّا انسان‌های نخستین، _ آن‌ها که برای زمان حتی کلمه‌ای نداشتند _ چگونه پیر می‌شدند؟
کاربر ۵۱۳۵۶۷۷
از نبودنت خشمگین‌ام امّا چه می‌شود کرد وقتی نیستی؟ سیل در کویر چه‌چیز جز خودش را نابود می‌کند؟
maryas
گفت: «ببینم، جایی جنگ شده؟» گفتم: «چطور؟» گفت: «خودم دیدم قطارها پُر می‌روند و خالی برمی‌گردند!» گفتم: «جنگ انسان‌ها را به اشیاء تبدیل می‌کند سربازهایی که با واگن‌های مسافری می‌روند، با واگن‌های باری برمی‌گردند آن‌ها سربه‌راه‌اند، درست مثل قطار! آن‌ها فقط بلدند اگر معشوقه‌ای دارند، او را از پنجرهٔ قطار ببوسند و بروند»
کاربر ۵۱۳۵۶۷۷
لباسی که از تو مانده بود را شستم و آویختم به پنجره باد، باد کنجکاو می‌خواست بفهمد در آن‌لحظه گلوله‌ها چه‌حسی داشته‌اند؛ عبور می‌کرد از سوراخ‌ها، یاد می‌گرفت قدرتمند می‌شد و به هرجایی از تنم که می‌خورد، پوست را، گوشت را و استخوان‌ها را از هم می‌درید.
کاربر ۵۱۳۵۶۷۷
قطارهای اسباب‌بازی به‌مراتب از قطارهای واقعی باشعورترند؛ هیچ‌کس را به هیچ جنگی نمی‌برند، مدام به‌جای اول‌شان برمی‌گردند، مدام کاری می‌کنند آدم‌هایی که رفته‌اند، آدم‌های درحالِ برگشتن باشند» گفت: «قطارهایی که مقصدشان جنگ است، مارهای خطرناکی هستند آن‌همه انسان را یک‌جا می‌بلعند و می‌روند، در جایی هضم می‌کنند، برمی‌گردند و بقایای هضم‌نشده را بالا می‌آورند» گفتم:
کاربر ۵۱۳۵۶۷۷

حجم

۴۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۰ صفحه

حجم

۴۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان