کتاب مرده ها جوان می مانند
معرفی کتاب مرده ها جوان می مانند
کتاب مرده ها جوان می مانند داستانی از آنا زگرس، نویسنده مهم و مهشور آلمانی است که با ترجمه علیاصغر حداد میخوانید. این کتاب داستانی جذاب از زندگی کمونیستهایی ارائه میکند که در فاصله میان دو جنگ جهانی، به صورت مخفیانه، فعالیتهایشان را در آلمان پیش میبردند.
درباره کتاب مرده ها جوان می مانند
آنا زگرس در کتاب مرده ها جوان می مانند به سراغ زندگی کمونیستهایی رفته است که در فاصله زمانی دو جنگ بزرگ جهانی، در آلمان مشغول فعالیت بودند. این کتاب یک توصیف دقیق از وضعیت آلمان در آن روزگار به دست میدهد و درگیریهای طبقاتی آلمان را به صورتی واضح نشان داده است.
داستان با ماجرای اعدام اروین اسپارتاکوس آغاز میشود. او توسط افسران به قتل میرسد و همسر پیشین او، ماری، به سمت سوسیال دموکراتهای گشتاپو میرود. اما هروس، فرزند اروین، مانند پدرش به کمونیست روی میآورد و همین ماجرا سبب میشود تا بین او و برادرش که نازی است، نفرت ریشه بدواند. ماجراها از اینجا آغاز میشود و با آغاز جنگ، درگیریهای خانوداگی نیز افزایش پیدا میکند...
کتاب مرده ها جوان می مانند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
مرده ها جوان می مانند، کتابی است برای تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی اروپا و تمام کسانی که به داستانهایی با درونمایه جنگ علاقه دارند.
درباره آنا زگرس
آنا زگرس (Anna Seghers) نام مستعاری بود که نتی رایلینگ برای خود برگزیده بود. او نویسنده اهل آلمان است که نوزدهم نوامبر ۱۹۰۰ به دنیا آمد. بیشتر دوران کودکیاش را در انزوا و بیماری به سر برد و وقتی وارد دانشگاه شد، اروپا در اوج تب و تابهای سیاسی بود. حکومتهای قدیم از بین میرفتند و دولتها گرفتار بحرانهای اقتصادی شده بودند. زمانی که هیتلر آلمان را تصرف کرد، او به فرانسه رفت و سپس خود را به مکزیک رساند. نامی که او برای خود انتخاب کرده بود، ظاهرا برگرفته از نام خانوادگی نقاش و چاپگر هلندی Hercules Pieterszoon Seghers or Segers بوده است.
آنا زگرس مشهور است به اینکه تجربههای اخلاقی جنگ جهانی دوم را به تصویر میکشد. از میان رمانهای او میتوان به هفتمین صلیب، مرده ها جوان می مانند، تصمیم و اعتماد و ترانزیت اشاره کرد. او همچنین یکی از برندگان جایزه گئورگ بوشنر، مهمترین جایزه ادبی آلمان، است. زگرس در ۱ ژوئن ۱۹۸۳ در سن ۸۲ سالگی در برلین چشم از دنیا فروبست.
بخشی از کتاب مرده ها جوان می مانند
مارتین در این اندیشه بود که دخترک را از آنچه بر سر اروین آمده آگاه کند یا نه.
او همسنگر اروین بود و آنگونه که خود بعدها برایش بازگو کرد، هم او بود که نخستینبار اعلامیه را به اروین داد. در واپسین شب، مارتین شانهبهشانهٔ اروین جنگیده بود و تنها توانسته بود جان خود را از مهلکه به در برد.
مارتین اروین را بدان اندازه میشناخت که دریابد دخترک تازهیافته برای او به چیزی بیش از یک مخفیگاه خوب از دست پلیس بدل شده است. اینکه اروین آموخته بود راز خود را از تنها رفیق خود پنهان کند، خود دلیل آن بود که دخترک را دوست دارد. هربار که مارتین میکوشید او را به زنی راغب کند، سر تکان میداد و میگفت: «نه، به درد من نمیخورد.»
و مارتین درمییافت که او دقیقآ میداند چه چیزی به دردش میخورد.
چون اروین به میعادگاه نیامد، مارتین نخست گمان کرد او باز در اتاق دخترک پنهان شده است. پس از انتظاری بیهوده، و در پی پرسوجوی فراوان، شنید که او را دستگیر کردهاند. یک شب در کافهٔ ادهٔ۳۴ باصفا، از چندوچون کار بهتمامی آگاه شد. پیشخدمت اده، زنی پاکدل، گفتههای رانندهای را که برای دوست خود پرگویی میکرد، شنیده بود. پیشتر تلاشهایی شده بود که رانندهٔ خودرو حامل دستگیرشدگان را که شناسایی کرده بودند، پیدا کنند. اما سرانجام، این خبر کوتاه را پیشخدمت با پادرمیانی دخترعمویش که صاحبخانهٔ مارتین بود، برای او آورد: راننده به نوواوس نرسیده بود. در میان راه، به اتومبیل یک افسر برخورده بود و سرنشینان اتومبیل او را با زندانی و سرباز نگهبان در اختیار خود گرفته بودند. رانندهٔ پیر پس از حرکت آنها لاستیک اتومبیل را پنچرگیری کرده بود.
او صدای بازایستادن خودرو و حرکت دوبارهٔ آن را پس از شلیک بهخوبی شنیده بود.
با شنیدن این خبر مارتین دردی جسمانی و کاملا مشخص را در سینه حس کرد. نه فغانی سر داد و نه نفرینی بر زبان آورد؛ حتی بهدرستی اندوهگین نشد. تنها جای دقیق قلب خود را احساس کرد: جایی میان دندهها. به میدان که در آن ساعت از روز پررفتوآمد و شلوغ بود، چشم دوخت. جهان چه خالی بود! اروین چگونه توانسته بود او را یکه و تنها رها کند! به این اندیشه افتاد که دخترک، دلدادهٔ اروین، را از ماجرا آگاه سازد. اما او که دربارهٔ دخترک چیز چندانی برایش نگفته بود.
بهتلخی به یاد آورد که اروین برخلاف او اندوختههای دلش را بر زبان نمیآورد. اروین دیگر از همهٔ نگرانیها رهایی یافته بود، پس چه باک اگر دخترک اندوهگین میشد یا نمیشد. اروین دیگر با سردرگمیهای این جهان که پیوسته مایهٔ رنج و عذاب زندگان بود، کاری نداشت. او در راه یاران خود جان باخته بود، یارانی که تا به یاد میآورد، برایشان و در راهشان پیکار کرده بود. از کسی بیش از این ساخته نیست. و از دست مارتین هم، حتی اگر عمری صدساله مییافت، کاری بیش از این برنمیآمد. اروین دیگر شکستناپذیر و دستنیافتنی شده بود.
حجم
۷۳۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۷۰۴ صفحه
حجم
۷۳۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۷۰۴ صفحه
نظرات کاربران
به قطع با قیمتی که از نسخه چاپی آن دیدم ( حدود ۲۵۰ هزار تومن) این کتاب ارزش خرید از طاقچه و مطالعه را دارد بشخصه از خواندن ترجمه های جناب حداد لذت می برم البته نه اینکه چند کتاب
کتاب آنا زگرس با صحنه اعدام «اروین» آغاز میشود. اروین یکی از اعضای سازمان اسپارتاکوس است که رهبران آن بعدها سازمان حزب کمونیست آلمان را بنیان نهادند. اروین شخصیت معصوم ابتدای رمان، هنگامی که به برلین آمده بود نه مادر،
کتابی صرفا زرد، در کتاب "با پیشوا تا ابد: خاطرات محافظ شخصی هیتلر" از زبان یک کمونیست میگه زندگیش تو اون زمان از کمونیستای درون شوروی بهتر بود! در هر حالت، به کمونیست آزادی بدی که خودش بیاد آزادی تو
لذت بردم از خوندنش. فضای داستان فضای خاکستری و تلخ جنگ و آشوب زمان هیتلره، اما قلم نویسنده خیلی زیباست و خیلی ظریف و خلاقانه فضاسازی کرده. ترجمه هم روون و زیبا بود.