دانلود و خرید رمان عروس ناخواسته pdf | اثر میترا شیرانلی
تصویر جلد کتاب عروس ناخواسته

کتاب عروس ناخواسته

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۵از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عروس ناخواسته

کتاب عروس ناخواسته نوشته‎‌ی میترا شیرانلی کتابی عاشقانه است که برای اولین بار در ۲۹ بهمن‌ماه سال ۱۳۹۲ منتشر شده است. این کتاب داستان عشقی بین آراد و توتیا را روایت می‌کند که دخترعمو و پسرعمو هستند. در پی عشق ان‌ها، رازهایی از گذشته‌ی خانواده‌هایشان برایشان برملا می‌شود. این کتاب توسط نشر آئی‌سا منتشر شده است. نسخه الکترونیکی این رمان عاشقانه را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب عروس ناخواسته اثر میترا شیرانلی

رمان عروس ناخواسته به قلم میترا شیرانلی است. شیرانلی در این کتاب ماجرای عاشقانه بین آراد و توتیا را روایت می‌کند ولی این تمام ماجرای کتاب نیست و در پی این عاشقی، ماجراهای دیگری نیز در داستان کتاب رخ می‌دهد.

خلاصه داستان کتاب

میترا شیرانلی در کتاب عروس ناخواسته داستان دو جوان به نام‌های آراد و توتیا را روایت می‌کند. این‌دو که دلباخته‌ی یکدیگر شده‌اند به‌علت حوادثی که در گذشته در بین خانواده‌هایشان رخ داده است با چالش‌های مختلفی روبه‌رو هستند؛ چالش‌هایی که باعث شده با ملاحظات بیشتری در مسیر عشقشان پیش بروند. توفان، پدر توتیا، با گذشت بیست سال از فوت مادر توتیا هرگز ازدواج مجدد نکرده است و تنها دخترش تمام داروندارش است. در میان چالش‌هایی که توتیا و آراد در مسیر عشقشان با آن روبه‌رو هستند توتیا که همیشه درباره‌ی زندگی مشترک پدرش و مادر مرحومش کنجکاو بوده است با حقایقی از زندگی والدینش مواجه می‌شود؛ حقایقی از میزان علاقه‌ی توفان به مادرش،‌ ازدواج توفان با مادرش که به‌نوعی عروس ناخواسته‌ی آن خانواده بوده است، ‌چگونگی فوت مادر و وقایعی که دراین‌باره در بین خانواده‌ها رخ داده است...

خرید و دانلود رمان عروس ناخواسته را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

اگر به خواندن رمان‌های عاشقانه‌ای که دارای پیچیدگی روایی هستند علاقه‌مندید و یا دنبال کردن آثار نویسندگان جوان ایرانی برایتان در اولویت است، خواندن این رمان را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

چرا باید این کتاب را بخوانیم؟

میترا شیرانلی در کتاب عروس ناخواسته داستان ماجراجویی عاشقانه آراد و توتیا را با ظرافت تمام روایت می‌کند. داستانی که شیرانلی روایت می‌کند یک داستان خطی عاشقانه نیست و این عشق با چالش‌هایی روبه‌روست و این خود به جذابیت کتاب می‌افزاید. خواندن این کتاب برای فراغت از زندگی روزمره و همراه شدن با داستانی دلنشین توصیه می‌شود.

درباره میترا شیرانلی؛ نویسنده

میترا شیرانلی متولد شهریورماه ۱۳۵۸ است. شیرانلی که در حال حاضر در تهران سکونت دارد،‌ فعالیت خود در حوزه‌ی نویسندگی را در بیست‌سالگی با کتاب «کلبه‌ی عشق» آغاز کرده است. از آن زمان تابه‌امروز از میترا شیرانلی نزدیک به بیست اثر منتشر شده است. ازجمله مشهورترین آثار او به‌جز کتاب «عروس ناخواسته» می‌توان به «شهرزادم باش»، «پاییز بی‌مهر»، «طعم تلخ سکوت»، ‌«عشق به توان ابدیت» و «نیلوفرهای مردابی» اشاره کرد. شیرانلی در مسیر انتشار آثارش با مشکلات عدیده‌ای دست‌وپنجه نرم کرده است، ولی علاقه‌ی او به مسیری که برای زندگی خود انتخاب کرد همواره به او برای ادامه‌ دادن انگیزه بخشیده است.

شیرانلی پس از گذراندن چالش‌های فراوانی که به‌عنوان یک نویسنده‌ی جوان نوقلم با آن روبه‌رو بود، در سال ۱۳۹۶ انتشارات آئی‌سا را سازماندهی و در آن به‌عنوان مدیر انتشارات شروع به فعالیت کرد تا مسیری را که خود با سختی پیموده، برای نویسندگان جوانی که در ابتدای مسیر حرفه‌ای خود هستند هموار سازد.

ژانر کتاب عروس ناخواسته

کتاب عروس ناخواسته رمان عاشقانه ایرانی است و در دسته کتاب‌های درام قرار می‌گیرد.

این رمان مناسب کدام رده سنی است؟

عروس ناخواسته روایتگر داستانی عاشقانه است که روابط پیچیده‌ی شخصیت‌های داستان را بیان می‌کند، به همین خاطر این کتاب برای گروه سنی بزرگسال مناسب‌تر است.

درباره‌ی نشر آئی‌سا

کتاب عروس ناخواسته نوشته‌ی میترا شیرانلی توسط نشر آئی‌سا منتشر شده است. نشر آئی‌سا در اواخر سال ۱۳۹۶ به‌طور رسمی فعالیت خود را آغاز کرده است. انتشارات آئی‌سا فعالیت خود را با منتشر کردن رمان‌هایی عامه‌پسند آغاز کرده و پس از گذشت دو سال کتاب‌هایی در دسته‌ی فانتزی، جنایی، فلسفی و همچنین آثار ترجمه‌شده را نیز به مجموعه کتاب‌های منتشرشده‌ی خود اضافه‌ کرده است. مدیریت این نشر برعهده‌ی میترا شیرانلی نویسنده‌ی کتاب «عروس ناخواسته» است. از جمله موفق‌ترین کتاب‌های این نشر می‌توان به کتاب «یه نفر مثل تو» از ویدا چراغیان اشاره کرد. این کتاب رتبه‌ی نخست در جشنواره‌ی کتاب لیلی را در سال ۱۳۹۸ دریافت کرده است. انتشارات آئی‌سا تاکنون رمان‌هایی از نویسندگان جوان مانند رمان آدمکش اثر هاله بخت‌یار، آدم و حوا از نشمیل قربانی و نیز دچارت شدم از مریم‌السادات نیکنام را منتشر کرده است.

بخشی از متن کتاب عروس ناخواسته

به صدای سلامی به خود آمد و به چهره خندان، زیبا و دوست داشتنی دخترش نگاه کرد. توتیا با چند قدم بلند خود را به او رساند. بوسه‌­ای محکم بر گونه او زد و گفت: «بازم توی فکر بودی بابا؟ خیلی دلم می­‌خواد بدونم به چی فکر می‌­کنی که این قدر از دور و برت بی­خبر می­‌شی.»

توفان او را در آغوش گرفت و گفت: «بیست ساله دارم با این افکار زندگی می‌­کنم.»

- نمی­خوای برام تعریف کنی؟ هنوز وقتش نشده؟

توفان او را نوازش کرد و گفت: «می­گم بابا، عجله نکن.»

- دیگه طاقت ندارم، صبرم تموم شده.

- تو رو خدا عجله نکن توتیا. این همه عجله برای چیه؟ تو که این همه سال صبر کردی، چند وقته دیگه هم روش.

توتیا لحظه‌­ای بی­‌حرکت ماند و سپس گفت: «دیشب خواب مامانی رو دیدم.»

غم صورت توفان را پوشاند. توتیا ادامه داد: «من که هیچ وقت ندیدمش، وقتی برای اولین بار عکسشو بهم نشون دادی، دیدم که سال‌هاست با چهره نازش آشنایی دارم، اون اوایل هر شب می‌­اومد توی خوابم، اما تازگی­‌ها هر چند ماه یک بار میاد و همش بهم می ­گه مواظب پدرت باش.»

توتیا متوجه قطره اشکی شد، که از چشم توفان فروچکید. آن را با دست پاک کرد وگفت: «منو ببخش بابایی خوبم، نمی­ خواستم ناراحتت کنم.»

توفان سکوت کرد. توتیا بلند شد و بعد از این که لباس‌هایش را عوض کرد، میز را چید و پدرش را صدا زد و گفت: «اگه نیای همه‌ی غذا رو خودم می­‌خورم.»

توفان غم و اندوهش را در پس لبخندی ملیح پنهان کرد و وارد آشپزخانه شد. دخترش مشتاق پشت میز نشسته بود و انتظار او را می­‌کشید. توتیا بشقاب پدر را از برنج پر کرد و گفت: «امروز پنجشنبه ­ست.»

- می­دونم.

- می­ریم سرخاک؟

- آره عزیزم.

- راستی، امروز پسر عمو رو دیدم.

- کجا؟

- خب معلومه توی دانشکده.

- با هم حرف زدید؟

- آره، فکر کنم این ترم فارغ‌­التحصیل می­شه، اون برخلاف عموها و زن عموها و مادربزرگ و عمه ­ژاله خیلی مهربونه.

توفان خندید وگفت: «تو از اونا بدت میاد؟»

- نه، ولی خیلی ازشون می­ترسم.

- عمه کژال چی؟

- اون ماهه بابا، حاضرم جونمو براش بدم.

- می­دونم، مامان خدابیامرزت هم عاشق کژال بود.

- راستی آراد گفت، قرارتون یادتون نره.

- نه، یادم نمی­ره.

- چه قراری بابا؟

- عجله نکن، می­فهمی.

- شما هم که همش می­گید، عجله نکن، اونم به من که کاسه صبرم لبریز لبریزه.

- صبور بودن صفت خیلی خوبیه.

- می­دونم.

- پس سعی کن صبور باشی.

- چشم.

دقایقی هر دو سکوت کردند. توفان سکوت را شکست و گفت: «فردا باید بریم خونه بابابزرگ.»

- بله، می­دونم.

توتیا به صورت پدر خیره شد. حس می­کرد در تک تک خطوط صورت او دنیایی حرف نهفته است. حرف­های ناگفته­ای که یقیناً تا مدتی دیگر سرباز کرده و گفته می ­شدند. صورت پدر به نظرش زیبا می رسید. با این که موهایش جو گندمی بودند و گذر زمان صورتش را فرسوده کرده بود اما می­شد فهمید که در جوانی، زیبا و جذاب بوده است.

توفان به نگاه خیره او خندید و گفت: «به چی نگاه می­‌کنی؟»

توتیا به خود آمد و گفت: « به صورت زیبا و دوست داشتنی شما.»

- این قدر ازم تعریف نکن، لوس می­شم.

توتیا برخاست. پدر را محکم در آغوش گرفت و گفت: «بیشتر از هر چیز و هرکس توی دنیا دوستت دارم بابا.»

توفان او را از خود جدا کرد و گفت: «تو امروز چت شده؟»

توتیا دست‌­هایش را روی گونه­‌های او گذاشت و گفت: «تو هم منو دوست داری؟ منم همین قدر برات ارزش دارم؟»

توفان دست­های او را گرفت و بوسید وگفت: «معلومه که دوستت دارم، معلومه که بی­‌نهایت برام ارزش داری، اگه نداشتی عمرمو به پات نمی‌­ریختم.»

لبخند بر لب­های قشنگ توتیا نقش بست. سر جایش نشست و غذایش را خورد. توفان با ذهنی آشفته و مغشوش به رختخواب رفت تا ساعتی استراحت کند.

کاربر ۴۹۲۴۷۶۸
۱۴۰۱/۰۸/۲۱

در کل خوب بود. فقط در بعضی از دیالوگ‌ها معلوم نبود کدوم شخصیت داره اون دیالوگ رو میگه. بخصوص در اوایل رمان!

کاربر ۱۶۱۵۵۷۰
۱۴۰۰/۱۱/۰۱

درکل خوب بود

کاربر ۳۲۶۷۶۹۸
۱۴۰۱/۰۳/۱۶

اصلا جذاب نبود.

حجم

۲٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۱ صفحه

حجم

۲٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۱ صفحه

قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
تومان