
برای خرید و دانلود کتاب از قنوت تا غنا نوشته زهرا محمدی فرازاندام و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
دیگران دریافت کردهاند
معرفی کتاب از قنوت تا غنا
کتاب از قنوت تا غنا، رمانی نوشته زهرا محمدی فرازاندام است که در انتشارات آئی سا به چاپ رسیده است. این اثر داستان زندگی دختری به اسم رعنا را روایت میکند.
درباره کتاب از قنوت تا غنا
رعنا که همیشه سعی داشته مطابق خواستههای پدر و مادرش رفتار کند و آنها را از خودش راضی نگه دارد، حالا سر دو راهی حرف دلش و حرف آنها گیر افتاده است. دو راهی که سرنوشت و آیندهش را رقم میزند و آیندهای که با شک و تردید پا در راهش گذاشته و مشکلاتی برایش به بار خواهد آورد.
خواندن کتاب از قنوت تا غنا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه دوستداران رمانهای فارسی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب از قنوت تا غنا
با شنیدن صدای جیغ، وحشتزده از خواب بیدار شدم. عرق سردی روی بدنم نشسته بود. با وجود سروصدای دعوا و فريادهايی که از سر شب از واحد روبهرو به گوش میرسید، به سختی خوابم برده بود. صدای دادوهوار و شکستن وسايل بلندتر از قبل شنیده میشد. هراسان از جا برخواستم. گیج و منگ بودم و چشمانم به دلیل کمخوابی تار میديد. کورمالکورمال خود را به سالن رساندم و چراغ ديوارکوب را روشن کردم. نگاهی به ساعت روی ديوار انداختم که دو و نیم را نشان میداد. تنها يک ساعت توانسته بودم بخوابم. ناگهان فرياد گوشخراشی از فاصلهای نه چندان دور بلند شد و تکان سختی خوردم. احساس کردم، شلوارم خیس شد. به احتمال زياد ترس از تنهايی و بیدارشدن ناگهانی از خواب باعث شده بود، کنترلم را از دست بدهم.
نمیتوانستم تعادلم را به خوبی حفظ کنم. ترسان و لرزان خود را به در آپارتمان رساندم و آن را باز کردم که ای کاش اين کار را نمیکردم. آنچه پیش چشمم قرار گرفته بود، باعث شد در جا خشکم بزند. پیرمرد واحد روبهرو با سری شکافته که خون از آن مثل جوی روان شده و تمام پادری جلو خانهشان را قرمز کرده بود، لای در ورودی آپارتمانش با صورت روی زمین افتاده بود. حتی روی در و ديوار اطرافش هم خون پاشیده بود. خانم بامدادی همسايه طبقه بالا همزمان با خروجم از آپارتمان، شتابزده از پلهها پايین آمد. با ديدن صحنه پیش رو، دست روی دهانش گذاشت و با صدای بلند گفت: خدای من!
صدای جیغ مانندش، نگاهم را به طرف او گرداند. ولی ناگهان همه چیز دور سرم شروع به چرخش کرد و چشمانم سیاهی رفت. بعد از آن ديگر هیچ نفهمیدم.
*****
- مامان، من دارم میرم.
در حال درستکردن لقمهای پروپیمان گفت:
- بیا اين لقمه رو ببر تو دانشگاه گشنهت شد، بخور.
کوله را روی دوشم انداختم و به طرف در آپارتمان راه افتادم. با صدای بلند
گفتم:
- مامان چند بار بگم نمیخوام. مثل بچه مدرسهایها که نمیتونم از کیفم لقمه در بیارم و جلوی بقیه دوستهام گاز بزنم.
مامان به سرعت خود را به من رساند و حینی که لقمهی پیچیده شده درون کیسه فريزر را داخل کولهام میچپاند، عتابآمیز گفت:
- تو اگه صد دفعه هم بگی، من هم صدويک دفعه میگم اهمیتی به بقیه نده. چی کار داری اونها چی میگن؟ غذای سالم بخوری و دونفر حسودی کنن بهتره يا غذای مزخرف دانشگاه رو بخوری و مريض بشی؟ برو زودتر، بابات کی تا حالا دم در منتظره.
کلافه از اصرارهای پايانناپذيرش، برای خاتمه بحث گفتم:
- اوففف!... حسودی چیه مامان؟ خداحافظ.
اطلاعات تکمیلی
دستهبندی | |
تعداد صفحات | ۴۷۲ صفحه |
قیمت نسخه چاپی | ۹۰,۰۰۰ تومان |
نوع فایل | |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۵/۲۵ |
شابک | ۹۷۸-۶۲۲-۶۴۶۲-۴۲-۶ |
نظرات کاربران
مشاهده همه نظرات (۲)در کل خوب بود،موضوععش درمورد دختری بود که نمیتونست برا زندگیش تصمیم بگیر وپدر مادر بی منطقی داشت
داستانی زیبا که برای انسانهایی که قدرت مخالفت و تصمیم گیری ندارند و تسلیم دیگران میشوند مفید است.