دانلود و خرید کتاب عاشقت می کنم سیده‌مهری هاشمی
تصویر جلد کتاب عاشقت می کنم

کتاب عاشقت می کنم

امتیاز:
۳.۴از ۸۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عاشقت می کنم

کتاب عاشقت می کنم داستانی نوشته سیده مهری هاشمی درباره دختری است که عاشق رنگ‌ها است و این عشق او را به سمت یک عشق ممنوع می‌کشاند.

درباره کتاب عاشقت می کنم

دختر قصه ما سر به هوا نیست ، بازیگوش و عاشق پیشه هم نیست؛ ولی با رنگ‌ها عاشقانه حرف می‌زند آنقدر که عشق و رنگ در هم آمیخته می‌شود و آذین را دچار عشق ممنوعه می‌کند. عاشق مردی با فاصله‌ای به اندازه رنگین کمان! حالا رنگ‌ها برای آذین جور دیگری در دلش آشوب می پاشد...آشوبی از جنس یک روز عاشقت می‌کنم...

 خواندن کتاب عاشقت می‌کنم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانه فارسی مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب عاشقت می کنم

روز عروسیِ امین و درسا هم رسید. نگاهی تو آینه به خودم‌ می‌ندازم، این لباس با این آرایش و مو این قدر به نظرم زیبام کرده بود که حد نداشت. کلاً اعتماد به نفس بالایی دارم ولی الان بیشتر از همیشه است. نگاهی به پشت لباس می‌ندازم به خاطر مدلش آرایشگر موهام رو بالا جمع کرد و چند تا تار موهام رو رو صورتم آزاد گذاشته بود. بالاخره از نگاه کردن به خودم دل می‌کنم و سمت اتاق عقد می‌رم. مثل همیشه دیر رسیدم و با چشم غره مامان قند رو برمی‌دارم و پشت عروس و دوماد وایمیستم. عاقد که شروع می‌کنه به خوندن نگاهم به رو به رو قفل می‌شه. جنابِ دکترِ، کنارشم مردی که قیافه اش به شدت برام آشناست. خدایا من این رو کجا دیدم؟!، حتماً تو دانشگاه دیدمش. صدایِ حنانه من و از فکر بیرون میاره.

- عروس رفته گل بچینه.

عاقد دوباره می‌خونه و من باز نگاهم رو به رو به رو می‌دم. دکتر شدیداً اخم داره و مرد کناریش با غم عجیبی به درسا خیره شده. حنانه باز می‌گه:

- عروس رفته گلاب بی‌یاره.

آخه این چرت و پرتا چیه این دختر می‌گه. عمراً بذارم سر عقد من این حرفا گفته بشن. همون بار اول بله رو می‌دم.

بار سوم هم خونده می‌شه درسا جواب بله رو اعلام می‌کنه.

- با اجازه پدرم، مادرم و داریو عزیزم بله.

لبخندی که رو لب دکتر نشسته این قدر شیرینِ که لبایِ من هم کش میاد. صورتش با خنده خیلی جذاب تره. نگاهم بهش خیره می‌مونه حس شیرینی زیر پوستم می‌شینه به نظرم اون چینایِ ریز گوشه چشمش خیلی دوست داشتی هستن. بالاخره امین هم بله رو می‌ده و به حرص و جوش خوردن دو سالش پایان می‌ده. چه شب‌ها که تا صبح به خاطر درسا تو حیاط چرخید و از جواب نه خانوادش حرص خورد. از همون پشت خم می‌شم و امین رو می‌بوسم.

- خوشبخت بشی عشق آبجی.

- مرسی آبجی کوچیکِ.

گونه درسا رو هم محکم می‌بوسم و می‌گم:

- مدیونی اگه فکر کنی این جوری بوسیدمت تا آرایشت خراب بشه.

با لبخند می‌گه:

- من از اون زنداداشاش نیستم.

- خوشبخت بشی در کنار داداشیم.

- ممنون.

تمام مدت تبریک گفتن مهمونا، از کنار امین جم نخوردم.

اول از همه مامان بابا اومدن. بابا جفتشون رو بوسید. مامان نم اشک خوشحالی شو با گوشه شال مجلسیش پاک کرد و دست‌بند اهداییش رو به دست درسا بست. پدر مادر درسا هم همین طور، تبریک گفتن و نوبت به جناب دکتر رسید. با امین دست داد و درسا رو تو بغلش فشار داد و یه چیزایی تو گوشش گفت که متوجه نشدم. یعنی اگه بلند تر می‌گفتی چی می‌شد. دستی رو شونه امین گذاشت و خیلی محکم گفت:

- خوشبختش کن امین، فقط همین.

- چشم خیالت راحت درسا جونمِ.

n
۱۴۰۰/۰۴/۱۰

من همینطوری برخوردم به این کتاب و برای گذران وقت خوندمش، بین رمان های به اصطلاح زرد این رمان تو طیف متوسط قرار داره به نظرم، همون کلیشه ها و همون داستان تکراری...شاید در حد کتابای پی دی اف تلگرامی

- بیشتر
sama123
۱۴۰۰/۰۴/۲۵

خیلی بچه گانه بود. شخصیت مرد داستان یک دکتر خیلی بی اعصاب بود که با همه تو خیابون دست به یقه می شد و فحاشی می کرد و شدیدا متعصب بود. نویسنده های عزیز چیه چنین شخصیتی جذابه؟

no
۱۴۰۰/۰۹/۳۰

شخصیت اصلی داستان یک دید بسیار سطحی به دنیا داره،و چیز های بد رو خوب میدونه، در واقع قدرت تشخیص نداره. به شدت ضعیف و احساساتی ،از اونجایی که میگن آدم هر کتابی بخونه شبیه شخصیت اون داستان میشه،واقعا خوندن

- بیشتر
Mona Khoddam
۱۴۰۰/۰۵/۲۳

خدایا. چرا انقدر غلط املایی و نگارشی؟ ویراستار میدونید چیه؟ خوندن متن واقعا با وجود ه و کسره های بیجا گاهی غیر ممکن می‌شه! اصلا آدم حس می‌کنه همه کلمات، عمدا برعکس از نظر املایی نوشته شدن.

faezeh
۱۴۰۱/۰۷/۰۶

خیلی رمان‌بچگانه هست تاسف

قاصدک!
۱۴۰۰/۱۲/۱۲

اینکه یه آدم شاد و سرزنده باشه خوبه، ولی توی این کتاب کمی بیش از حد بود. اول نمونه رو بخونید که پولتون رو الکی هدر ندین

آسمان
۱۴۰۲/۰۲/۲۶

فوق العاده سطح پایین غیر حرفه ایی وآبکی بود یعنی چی هرکی یه داستان مینویسه اسمشو میذارن نویسنده نه قلم جالبی دارن نه قدرت تخیل آنچنانی و نه اطلاعات بالایی و.... درکل اگه به یه رمان پایان خوش زرد علاقه دارین پیشنهاد

- بیشتر
فهیمه نیکوگفتار
۱۴۰۱/۰۷/۲۸

سلام اتفاقا من با این که کم رمان ایرانی خوب می پسندم این رمان ودوست داشتم از اول تا آخر رمانم خواندم داستان درمورد ۲۰سال فاصله سنی آذین ودکتر مجد بود وبالعخره هم خیلی نرمال رفتار کردن خانوادش وازدواج کردن

- بیشتر
مریم بانو
۱۴۰۱/۰۶/۲۹

خیلی برام جذاب بود ودوسش داشتم.عالی بودعالی👏👏👏👏

کاربر ۱۶۱۵۵۷۰
۱۴۰۰/۱۰/۱۵

قشنگ بود لذت بردم طنزی هم که استفاده کرده خوب بود

چه شد در من نمی‌دانم فقط دیدم پریشانم فقط یک لحظه فهمیدم که خیلی دوستت دارم
ARASTEH
رفتی اما حالمو یک دفعه یکبارم بپرس من خرابم اینو از پاکت سیگارم بپرس رویه اعصابمِ هر ثانیه این تنهایی اگه میخوای بدونی از در و دیوارم بپرس جایه مشتام رو تن خونه کبوده عشقم مثه من عاشق تو هیچکی نبوده عشقم این روزا تنها امیدم اینه که بر گردی بعد تو هر نفسم سرفه دودِ عشقم
ݦڄٵھدڱݦنٵݦシ
چه شد در من نمی‌دانم فقط دیدم پریشانم فقط یک لحظه فهمیدم که خیلی دوستت دارم
nrgs
آدما با حسرتاشون زندگی می‌کنن.
یك رهگذر

حجم

۳۵۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۱۰ صفحه

حجم

۳۵۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۱۰ صفحه

قیمت:
۶۲,۷۶۱
تومان