
برای خرید و دانلود کتاب از خاکستر به خاک نوشته ایرسا زیگورادوتیر و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
دیگران دریافت کردهاند
معرفی کتاب از خاکستر به خاک
کتاب از خاکستر به خاک نوشته ایرسا زیگورادوتیر است که با ترجمه راضیه خشنود منتشر شده است. کتاب داستان چیزهایی مخوفی است که بعد از سال ها پیدا میشوند.
درباره کتاب از خاکستر به خاک
ثورا وکیل مردی مغرور به نام مارکوس شده است، قرار است خانه قدیمی مارکوس در یک جزیره را حفاری کنند، این خانه مدتها قبل به دلیل فوران آتشفشان به زیر خاکستر رفته است. مارکوس به دادگاه اعلام میکند که وسایل شخصیاش در زیرزمین خانه مانده و نیاز به حفاری دارد، وارد میشود و ثورا هم برای نظارت با او به جزیره میرود. ثورا بالا در حال گفت و گو است و مارکوسس در زیر زمین به دنبال وسیلهای خاص میگردد. در همین زمان ثورا را صدا میکند و میگوید چیزی پیدا کرده است که نیاز به مشورت حقوقی دارد، زمانی که ثورا از پلهها پایین میرود مارکوس به او میگوید چیزی پیدا کرده است که هرگز از آن اطلاع نداشته است، ثورا در تاریکی دقت میکند و جمجمههایی خالی میبیند که گوشت و پوستشان سالهاست پوسیده است. چه کسی پشت این ماجرا است؟
خواندن کتاب از خاکستر به خاک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب از خاکستر به خاک
ثورا نگاه کرد: «راحت باشین. هیچکس توی راهرو مزاحم شما نمیشه.» در را به آنها نشان داد: «ما همینجا هستیم، اگه خواستین با حضور خودتون ما رو مفتخر کنین.»
از اتاق که بیرون آمدند، ثورا دندانهایش را به هم فشار داد و غرولندکنان گفت: «پیش خودت چی فکر کردی؟ رفتی اون پایین یه سر بریده رو برداری، بعد میخوای بشینی با پلیس گپ بزنی؟ اصلاً میفهمی توی چه موقعیتی هستی؟ میفهمی ممکنه چه بلایی سرت بیاد؟»
مارکوس یک لحظه عصبانی شد، بعد کوتاه آمد: «تو نمیدونی اینجا کارها چطور پیش میره. این مرد خودش تنهایی دادگاه جزیرهست. ممکنه چندتا پلیس دیگه هم باشن، ولی تصمیمگیری با اونه. اون همیشه سروته پروندهها رو یهجوری هممیآره که مشکلی برای کسی پیش نیاد. فکر کنم بهتر باشه باهاش حرف بزنم، وقتی حرفهای من رو بشنوه، خودش میتونه کمکم کنه. من که خلافی نکردم.»
ثورا از عصبانیت دستش را مشت کرد و کوبید به دیوار: «این پرونده خیلی زود از دست گانی بیرون میره. قتل موضوعی نیست که توی یه ایستگاه پلیس کوچیک حل بشه، مهم نیست یه پلیس تو حوزهی خودش چقدر قدرت داشته باشه. برای دزدی ریواس شاید بتونه سرِخود عمل کنه، ولی این موضوع کاملاً فرق داره. با توجه به اهمیت موضوع و شرایط غیرعادی پرونده یکراست میره ریکیاویک، مطمئن باش اونجا مثل گانی سرخود عمل نمیکنن. برای من فرقی نمیکنه چه تصمیمی بگیری، ولی به نفعته که همهچیز درست انجام بشه. وقتی غیررسمی بازجویی بشی، میتونه توی دادگاه از حرفهات علیه خودت استفاده کنه. درضمن، هرتور هم میتونه شهادت بده که تو چی گفتی. این کار حماقت محضه.»
ــ مگه نگفت واحد بازجویی جرائم ویستمن درش تخته شده؟
ثورا خیالش راحت شد که مارکوس بلأخره دارد متوجه میشود: «ویستمن خارج از حوزهی قضایی ریکیاویک نیست، حتی اگه اینجا دفتر نداشته باشن. کارآگاهها میپرن تو هواپیما و سریع خودشون رو میرسونن.»
مارکوس آهسته گفت: «متوجه شدم.»
ثورا نفس راحتی کشید. دلش برای سادگی مارکوس سوخت. انگار یکدفعه همهی کلهشقی و بیادبی و لجاجتش از بین رفته بود. کاملاً واضح بود که خیلی شوکه شده، وقتی گفته بود اولینبار است جسدها و آن سر بریده را میبیند، ثورا حرفش را باور کرده بود. در زیرزمین با دیدن سر بیبدن ازریختافتاده ــ که انگار زبانش را بیرون کشیده بودند ــ دچار نفستنگی شده و نتوانسته بود با مارکوس حرف بزند. از زیرزمین که بیرون آمده بودند، هرتور به پلیس زنگ زده بود و وقت نشد میان آنهمه هیاهو از او بپرسد ماجرا چه بوده: «وقتی برام تعریف کردی جریان چی بوده، از گانی میپرسیم میخواد بازجویی رسمی بکنه یا نه.»
سایر کتابهای انتشارات آوند دانش
مشاهده همهاطلاعات تکمیلی
دستهبندی | |
تعداد صفحات | ۴۷۶ صفحه |
قیمت نسخه چاپی | ۶۹,۰۰۰ تومان |
نوع فایل | EPUB |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۳/۲۸ |
شابک | ۹۷۸-۶۲۲-۶۶۶۱-۴۷-۸ |