کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند
معرفی کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند
کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند داستانی جنایی و رازآلود از دلیا اونز است. داستان درباره دختری به نام کیا کلارک است که در تمام زندگیاش با طبیعت ارتباط نزدیکی داشته است. حالا اما به یک قتل متهم شده است و پلیس در تلاش برای پیدا کردن قاتل و پایان دادن به این پرونده است.
این کتاب برای مدتها در صدر پرفروشترینهای نیویورکتایمز قرار داشت. نشر آموت این اثر را با ترجمهی آرتمیس مسعودی منتشر کرده است. نسخه الکترونیکی رمان را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند
کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. دلیا اوئینز جانورشناس آمریکایی در این کتاب، دو روایت را به آهستگی پیش میبرد و با مهارت این دو روایت را به هم پیوند میزند. یک سیر داستانی از زندگی دختری به نام کیا کلارک و دیگری، از تحقیقات پلیس درباره مرگ یک پسر به نام چیس اندروز.
رمان جایی که خرچنگها آواز میخوانند، داستان زندگی کیا کلارک است. کاترین دنیل که همه او را کیا صدا میزنند همراه با پدر بداخلاقش زندگی میکند. وقتی کودک بود، مادرش، به دلیل آزار و اذیتهای پدر آنها را ترک کرد. کمی بعد خواهرها و برادرهای کیا هم او و پدرشان را رها کردند. کیا بیهوده انتظار بازگشت مادرش را میکشید. پدرش برای مدتی مشروب خوردن را کنار گذاشت و به دخترش ماهیگیری یاد داد. اما کمی بعد دوباره به مشروب و قمار روی آورد. روزی هم برای همیشه ناپدید شد. پس از آن کیا کنترل زندگیاش را به دست گرفت. با ماهیگیری گذران زندگی میکرد و در طبیعت وقت میگذراند.
رابطه عاشقانه او با دوستش تیت به جایی نمیرسد. زیرا تیت برای رفتن به دانشگاه او را رها میکند و برنمیگردد. کیا با مرد دیگری به نام چیس اندروز وارد رابطه میشود. اما خیانت چیس به کیا، باعث میشود که این رابطه نیز به پایان برسد. کمی بعد جسد بیجان چیس در شهر پیدا میشود و پلیس، تنها یک مظنون دارد: کیا کلارک. دختر مرداب. با اینحال، قاتل بسیار حرفهای بوده زیرا هیچ اثری از خودش به جا نگذاشته است. آیا کیا میتواند بیگناهیاش را اثبات کند؟ چه کسی چیس را به قتل رسانده است؟
افتخارات کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند
کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند دوسال در صدر فهرست کتابهای داستانی پرفروش نیویورک تایمز بود. این اثر در سال ۲۰۱۸ بهعنوان کتاب برتر باشگاه کتابخوانی ریس ویترسپون انتخاب شد و در سال ۲۰۱۹ عنوان کتاب سال کتابفروشی بانرز و نوبل را از آن خود کرد.
خرید و دانلود کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
اگر از دوستداران رمانهای جنایی هستید، خواندن کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند برایتان یک تجربهی شیرین رقم میزند.
چرا باید این رمان را بخوانیم؟
جایی که خرچنگها آواز میخوانند داستانی جذاب با معماهای بسیار است. خواندن این کتاب علاوهبر جذابیت داستانی ما را وارد دنیایی میکند که شاید چندان ارتباطی با آن نداریم. دنیای طبیعت و زندگی در طبیعت. نگاه نویسنده به موضوعات بیانشده در کتاب و آنچه که به ما دربارهی جزئیات ریز و درشت حیات وحش میآموزد، دلیل دیگری برای خواندن این داستان است.
درباره دلیا اونز
دلیا اوئینز (Delia Owens) نویسنده و جانورشناس آمریکایی، ۴ آوریل ۱۹۴۹ به دنیا آمد. در جورجیا بزرگ شد و در دانشگاه جورجیا در رشتهی زیستشناسی درس خواند و مدرک کارشناسی گرفت. در همان دوران نیز با همسرش، مارک اوئینز آشنا شد. او برای تکمیل تحصیلاتش به کالیفرنیا رفت و در رشتهی رفتارشناسی جانوران درس خواند و مدرک دکترا گرفت.
دلیا اونز همیشه دوست داشت بهعنوان یک نویسنده فعالیت کند اما بااینحال تصمیم گرفت که به کاری بپردازد که مرتبط با تحصیلاتش باشد. مقالاتش را در نشریات علمی منتشر میکرد و مدتی در زامبیا زندگی کرد. فعالیتهایی در راستای جلوگیری از شکار غیرقانونی فیلها در آفریقا و محافظت از خرس گریزلی در آمریکا انجام داد.
دلیا اوئینز پس از جدایی از همسرش در آیداهو و سپس کارولینای شمالی زندگی کرد و با نوشتن کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند، اولین اثر داستانیاش را منتشر کرد. کتابی که بهسرعت وارد فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز شد و برای مدت دوسال این جایگاه را حفظ کرد.
کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند را بخوانیم یا بشنویم؟
خواندن این اثر را به کسانی که علاقهمند هستند خودشان را در دنیای توصیفهای زیبای کتاب غرق کنند و وقایع زندگی کیا کلارک را با چشمان خودشان دنبال کنند، پیشنهاد میکنیم. این کتاب الکترونیکی با فرمت ایبوک در دسترس است. بنابراین میتوانید برای خواندن اثر تنظیمات را به سلیقه خودتان تغییر دهید.
اما شنیدن کتاب صوتی میتواند در زمانهایی که به کار مشغول هستید، در رفت و آمد میگذرانید و بهطور کلی وقت مرده به حساب میآیند به شما کمک کند. گویندگان توانایی این کتاب صوتی را خواندهاند و شنیدن کتاب میتواند تجربه لذتبخشی از غرق شدن در دنیای خیالات و زیبای طبیعت وحشی را به شما هدیه کند.
ژانر کتاب
کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند داستانی جنایی است. اما بااینحال این رمان را میتوان در دستهبندی رمانهای دوران بلوغ (Coming of Age) نیز قرار داد. قهرمان داستان با مشکلاتی از قبیل روابط نابهسامان خانوادگی، عشقهای نافرجام و... دستوپنجه نرم میکند. آن هم در حالی که ۱۹ سال بیشتر ندارد و هنوز جوان (تینیجر) محسوب میشود.
کتاب مناسب کدام رده سنی است؟
کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند برای تمام جوانان و نوجوانها مناسب است. بااینحال این اثر در ایران تحت عنوان رمان بزرگسال به چاپ رسیده است.
عنوان کتاب در زبان انگلیسی چیست؟
کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند در زبان انگلیسی به نام Where The Crawdads Sing منتشر شده است.
نقد کوتاهی بر کتاب
رمان جایی که خرچنگها آواز میخوانند را میتوان داستانی معمایی، عاشقانه و توصیفمحور دانست چراکه تمام این ویژگیها را دارد. نویسنده با توصیفات زیبا و دقیق، مخاطب را به خواندن ادامه داستان ترغیب میکند. نویسنده شخصیتهای پیچیدهای خلق کرده و بهخوبی شخصیت هرکدام را ساخته و پرداخته. مضامین مختلفی که در این کتاب از آنها صحبت میشود، مانند عشق، بقا، تعصب، بخشش و... به زیبایی در داستان نشسته است. از سوی دیگر، روند کند داستان و طرح قابلپیشبینی اتفاقات ممکن است چندان به مذاق خوانندهای که به دنبال هیجان است، خوش نیاید.
نظرات افراد و مجلههای مشهور درباره کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند
نیکولاس اسپارک، رماننویس آمریکایی، این اثر را ترکیبی جذاب از مضامین مختلف عاشقانه، اسرارآمیز و شخصیتهای جذاب میداند.
روزنامه آگوستا کرونیکل معتقد است کتاب دارای رازی متقاعدکننده است و نثر درخشانی دارد.
ورود کتاب به بازار ترجمه و نشر ایران
کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند در ایران با ترجمههای مختلفی منتشر شده است: آرتمیس مسعودی در نشر آموت، محمدامین جندقیان بیدگلی در نشر روزگار، نیلوفر انسان در نشر خوب با عنوان: جایی برای آواز خرچنگها و مهسا علاء در نشر معیار علم با نام آنجا که نغمه سر میدهند چنگارها از جمله مترجمانی هستند که این کتاب را به فارسی ترجمه کردهاند.
معرفی شخصیتهای اصلی کتاب
کیا کلارک: شخصیت اصلی داستان است. او با پدرش که مشکل اعتیاد به الکل و قمار دارد زندگی میکند و در همان کودکی یاد میگیرد که مستقل باشد. عشق و علاقه و ارتباط عمیق او به طبیعت پیرامونش، مثالزدنی است.
تیت: دوست صمیمی و نزدیک کیا است. آنها رابطه دوستانه خوبی دارند و رابطه عاشقانهای را هم با یکدیگر آغاز میکنند که البته فراز و فرودهای بسیاری دارد. تیت راز کیا را برای همیشه حفظ میکند.
چیس: چیس اندروز یکی دیگر از کسانی است که به کیا ابراز علاقه میکند. اما در نهایت به او خیانت میکند و بهطرز عجیب و مرموزی به قتل میرسد.
جودی: تنها برادر کیا است که پس از سالها، دوباره نزد او برمیگردد. جودی که به ارتش پیوسته است، خبر مرگ مادرشان را به کیا میدهد و شماره تلفن و آدرسش را نیز برای کیا به جا میگذارد.
پایان داستان
هشدار: این بخش میتواند پایان داستان را آشکار کند، پیشنهاد میکنیم اگر هنوز کتاب را نخواندهاید، از این بخش عبور کنید:
تیت پس از مرگ کیا، در جستجوی وصیتنامهی کیا جعبهای قدیمی از وسایل او را پیدا میکند. درون جعبه کاغذ شعری است که به ماجرای قتل چیس اشاره دارد. گردنبند صدفی که چیس در زمان مرگ به گردن داشت هم در همان جعبه است. او گردنبند را به دریا میاندازد و نوشتهها را نیز میسوزاند؛ تا کسی از راز کیا باخبر نشود.
اقتباسها از کتاب
اولیویا نیومن در سال ۲۰۲۲ فیلمی با اقتباس از این کتاب با همین نام ساخت. دیزی ادگار جونز، تیلور جان اسمیت، هریس دیکنسون و مایکل هایت در این فیلم به ایفای نقش پرداختند. تیلور سوئیفت نیز ترانهی کارولینا را که برای این فیلم ساخته شده بود، خواند.
آیا داستان کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند بر اساس واقعیت است؟
دلیا اوئینز در زمان نوشتن کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند از خاطرات و تجربیات شخصی خودش استفاده کرده است؛ وقتی او به همراه همسر و فرزندش در زامبیا بود، قتلی اتفاق افتاد: یک شکارچی غیرقانونی به قتل رسید. هرچند دلیا اوئینز در این ماجرا مظنون نیست، اما بهعنوان یک شاهد بالقوه کمک زیادی به روند پرونده کرده است.
وجه تسمیه کتاب چیست؟
دلیا اوئینز، مانند کیا کلارک به طبیعت علاقه دارد. او در دوران کودکی با تشویق و ترغیب مادرش به کاوش و جستجو میپرداخت و مادرش هم از این عبارت استفاده میکرد. بهطور کلی خرچنگها قادر به آواز خواندن نیستند اما در طول داستان میبینیم که مادر کیا او را تشویق میکند که در مرداب، تا جایی که خرچنگها آواز میخوانند، جلو برود. کمی بعدتر تیت معنای این اصطلاح را برای کیا توضیح میدهد.
بخشی از متن کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند
ساعاتی بعد، نزدیک غروب آفتاب، جودی کیا را دید که در ساحل به دریا خیره شده است. کنارش رفت. کیا نگاهش نکرد و به تماشای موجهای متلاطم ادامه داد. با وجود این، از لحن جودی متوجه شد پدر حسابی به صورتش سیلی و مشت زده است.
«من مژبورم برم کیا. دیگه نمتونم اینجا زندگی کنم.»
کیا میخواست نگاهش کند اما این کار را نکرد. میخواست التماسش کند او را با پدر تنها نگذارد اما کلمات در گلویش گیر کرده بودند.
جودی گفت: «وقتی بزرگ شدی، خودت میفهمی.» کیا ناگهان خواست فریاد بزند که شاید کوچک باشد اما احمق نیست و میداند علت رفتن همهشان پدر است. چیزی که علتش را نمیدانست، این بود که چرا او را با خودشان نمیبرند. او هم به رفتن فکر کرده بود اما جایی نداشت برود و پول اتوبوس هم نداشت.
«کیا، تو مواظب باش. بشنو. اگه کسی اومد، نرو تو خونه. میتونن اونجا بگیرنت. بدو تا ته مرداب، لای بوتهها قایم شو. همیشه رد پاتو بپوشون. یادت دادم که چطوری. میتونی از دست بابام قایم شی.» و در حالی که کیا هنوز هم حرفی نزده بود، او خداحافظی کرد و از ساحل به سمت جنگل حرکت کرد. درست پیش از آنکه میان درختان قدم بگذارد، کیا بالاخره برگشت و رفتن او را تماشا کرد.
به موجها گفت: «این خوک کوچولو موند خونه.»
او که تازه به خودش آمده بود، به طرف کلبه دوید. نام جودی را فریاد زد اما جودی وسایلش را برده بود و تشکش روی زمین، خالی افتاده بود. کیا داخل تشک او فرو رفت و آخرین بقایای آن روز را که داشت از روی دیوار پایین میآمد، تماشا کرد. نور، مثل همیشه پشت سر خورشید برای رفتن این پا و آن پا میکرد و کمی از آن، در اتاق باقی مانده بود؛ طوری که برای لحظهٔ کوتاهی، رختخوابهای گلولهگلوله و لباسهای کهنهای که روی هم تلنبار شده بود، بیش از درختان بیرون به خودش شکل و رنگ گرفت.
گرسنگی آزاردهنده، چیزی تا این حد پیشپاافتاده، او را به تعجب واداشت. به طرف آشپزخانه رفت و دم در ایستاد. در تمام عمرش اینجا از پختن نان، جوشاندن لوبیای کرهای یا قل زدن ماهی آبپز گرم بود. حالا خالی، ساکت و تاریک شده بود. بلند پرسید: «کی میخواد غذا بپزه؟» آیا میتوانست بپرسد کی قراره برقصه؟
شمعی روشن کرد، خاکستر اجاق هیزمی را زیر و رو و آتشزنه اضافه کرد و آنقدر دمید تا آتش گرفت. بعد هیزم گذاشت. از یخچال به عنوان کابینت استفاده میکردند چون اطراف کلبه برق نبود و برای اینکه جلو کپک زدن داخل کلبه را بگیرند، در را با یک مگسکش باز نگه میداشتند اما باز هم در تمام شکافها، کپکهای سیاه مایل به سبز رشد میکرد.
حجم
۳۵۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۳ صفحه
حجم
۳۵۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۳ صفحه
نظرات کاربران
کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند» برام شبیه یه پناهگاه امن شده. همونقدر که دلم نمیخواد آبنبات ژاپنیهام تموم بشه؛ دلم نمیخواد که این کتاب هم تموم بشه. هر سری فقط سی چهل صفحه ازش میخونم. اگه تموم بشه مرداب رو از
من ورژن کاغذی این کتابو خوندم ، از حس نابی که در مورد طبیعت داشت خوشم اومد من این کتابو دوس داشتم و توصیه میکنم حتی برای یک بار بخونید.
من این کتاب رو چندوقت پیش خوندم و بنظرم اگر دوست دارین یه کتاب بخونین که تمرکز اصلیش روی بخش هیجانی یا جنایی باشه نمیتونه پیشنهاد خوبی براتون باشه ولی اگر دوست دارین کتابی که میخونین بهتون آرامش بده بنظرم
از زبان یک دوستدار طبیعت «دیلیا اوئینز» نویسنده و جانورشناس آمریکایی است که سال 1949 در ایالت جورجیا متولد شده است. او پیش از آنکه به داستاننویسی روی آورد، همراه با همسر سابقش «مارک اوئینز»، سه کتاب به نامهای «فریاد کالاهاری»،
بهترین رمانی که خوندم و تا مدت ها در ذهنم باقی موند عالیه توصیه میکنم بخونید و لذت ببرید
من این کتاب رو سال کنکورم خوندم، دو ماه مونده بود به کنکور رفتم سراغش.. و از بس جذاب بود نتونستم کنار بزارم و شبانه روز مطالعه میکردم.. بنظرم کتاب خیلی جذابیه،.. داستان، داستانِ تنهاییِ یه دختره.. با کللی اتفاق
کتاب مورد علاقه من.
من فیلمش رو دیدم، بسیار جذاب و دیدنی بود. طوری که دوست داری یکبار دیگه ببینی و اینبار دقیق تر به دیالوگ ها دقت کنی.
این کتاب خیلی خوب نوشته شده ..خیلی دقیق به همه چی پرداخته دوستش داشتم ترجمه هم خوب بود.. یکی از دلایلی که دوستش داشتم این بود من رو دنبال خودش میکشوند حوصله ام سر نمی رفت و به جورایی قاطی
عالی بود لذت بردم فقط چرا مترجم همه دیالوگ ها رو به زبان بچه گانه(لهجه مخصوص معتادها در فیلم های ایرانی) ترجمه کرده؟ مثلا به دیوار میگه: دیفال اصلا از اینکار خوشم نیومد احساس میکردم یه معتاد داره حرف میزنه خودشم فقط برای