کتاب کابوس هنرپیشه
معرفی کتاب کابوس هنرپیشه
کتاب کابوس هنرپیشه نوشته کریستوفر دورنگ است که با ترجمه شیوا اردوئی منتشر شده است. کتاب کابوس هنرپیشه را نشر نیماژ منتشر کرده است.
نشر نیماژ با مجموعهکتابهای خود در حوزهٔ تئاتر برآن است تا دسترسی به سویههای مهجور و یا کمتر شناختهشده را آسان کند. ترجمهٔ نمایشنامههای ارزشمند، جامانده و یا تاکنون به فارسی درنیامده، تمرکز بر شناسایی و شناساندن نظریات مهم اجرایی در قالب کتابهای تئوریک و مکث بر آثار نظریهپردازان و بزرگان تئاتر امروز جهان و، سرآخر، حمایت از نمایشنامهنویسان پیشرو و پُرمایهٔ وطنی از این جمله است. پُر کردن خالیها و ارائهٔ خوراکِ روزآمد و علمی، همپایه با تحولات نظری در تئاتر امروز دنیا، وظیفهایست که نشر نیماژ در مواجهه با طیف گستردهٔ مخاطبان خود، از هنرمندان و دانشجویان گرفته تا منتقدان تئاتر و فعالان حوزهٔ اجرا، بر خود فرض کرده است.
درباره کتاب کابوس هنرپیشه
خود نمایشنامه کابوس هنرپیشه داستان مردی حسابدار است که به دلیل یک سوتفاهم او را با یک هنرپیشه اشتباه میگیرند. او هیچچیز از نمایش نمیداند اما حالا باید بخشهایی از نمایشنامههای هملت، مردی برای تمام فصول، تاجر ونیزی، آخر بازی و چند نمایش دیگر را روبهروی تماشاگران اجرا کند.
این کتاب از نمایشنامههای «کابوس هنرپیشه»، «ملاقات واندا»، «نینا در صبحگاه»، «مراسم خاکسپاری»، «فیلیس و زنوبیا»، «زنان در زمین بازی»، «نمایش یکدقیقهای» و «خواهر ایگناتیوس همهچیز را به شما میگوید» تشکیل شده است.
کریستوفر دورنگ بهطرز غریبی سرگرمکننده است. چه آن زمان که نمایشنامهاش هجو نمایشنامهٔ دیگران است و چه هنگامی که درمورد نابودی نمادها و اسطورههای یک خانوادهٔ خوشبخت امریکایی قلم میزند و چالشی پرهیجان درمورد مسائل متفاوت اجتماعی بهراه میاندازد. در همهٔ این موارد مخاطب را به وجد میآورد و با خود همراه میکند. دلیل تمام این موفقیتها داشتن قدرت تخیل بسیار بالا، نوآوری و جسارت است. او با بهره از خلاقیت و روح آنارشیگرایی که دارد، مخاطب را با خندههای بسیار و سرگرمی بیانتها سرشار میکند. آدم گاهی فکرمیکند، موقع خواندن برخی از نمایشنامههای او ممکن است از خنده رودهبر شود.
خواندن کتاب کابوس هنرپیشه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کابوس هنرپیشه
سارا: (عصبانی) چطور جرئت میکنی اون خاطرهٔ موزامبیک رو دوباره یادآوری کنی؟ (به صورتش سیلی میزند) وای عزیزم. ببخشید. (با تکبر سیگاری درمیآورد) دیوانهوار عاشقتم.
جرج: (به سرفه میافتد) خاکستر سیگارت رفت توی گلوم.
سه بار سرفه میکند. سارا گیج شده است. زیپ جلوی شنل هملتی او را باز میکند. جرج هم گیج شده و به صورت او سیلی میزند. سارا هم در جواب او به صورتش سیلی میزند. هر دو گیچ ماندهاند.
سارا: خب ما دیگه عصبانی نیستیم. مگه نه؟ وای الیوت، همینجا منتظرم باش، وسایلم رو جمع کنم که تا ویکتور برنگشته باهم فرار کنیم. عزیزم این آهنگ چقدر زیبا، تکاندهنده و پرشوره.
خارج میشود. صدای تشویق ضبطشده هنگام خروج او پخش میشود. جرج چند قدمی دنبال او میرود اما برمیگردد و با تماشاچیان روبهرو میشود. نور فلاش دوربینها دوباره پخش میشود. پلک میزند و تعادلش را از دست میدهد. نور تغییر میکند و صدای ترومپت به گوش میرسد. هنری ایروینگ با لباس مخصوص شکسپیر وارد میشود و با متانت به جرج تعظیم میکند.
هنری: سلام والاحضرت.
جرج: اوه سلام. تو ویکتوری؟
هنری: بله سرورم همینطور است. ویکتور و بندهٔ همیشگی شما.
جرج: این شبیه نوئل کوارد نیست.
هنری: چه هنرمندانه طفره میروید. خوب است سرورم.
جرج: تو ویکتور نیستی. درسته؟
هنری: سرورم من برای شرکت در مراسم خاکسپاری پدر شما آمده بودم.
جرج: جدی؟ چطور بود؟
هنری: درواقع سرورم خیلی سخت گذشت.
حجم
۹۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۲ صفحه
حجم
۹۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۲ صفحه