کتاب زن عزیزم
معرفی کتاب زن عزیزم
کتاب زن عزیزم داستانی از کیمبرلی بل، نویسنده پرفروش نیویورک تایمز (The New York Times) و یو.اس.ای تودی (USA Today) است که با ترجمه ترزا شاهین میخوانید. داستانی جذاب و هیجان انگیز از ماجرای دو زن که با نقشههای خاصی، زندگی خودشان را تغییر دادهاند.
کتاب زن عزیزم که در نشر البرز منتشر شده است، نامزد دریافت جایزه گودریدز (Goodreads) در سال ۲۰۱۷ شد.
درباره کتاب زن عزیزم
زن عزیزم داستانی از زندگی دو زن است که به طرزی عجیب به هم گره میخورد. بت مورفی که نقشه کشیده تا از دست همسرش فرار کند و سابین هاردیسون که گم شده و هیچ خبری از او نیست.
بت مورفی مدتهاست که در حال برنامهریزی برای این چهارشنبه است. چهارشنبهای که اگر برای همه معمولی است، برای او یک شروع دوباره است. او به شهری دیگر نقل مکان کرده و با تغییر دادن نام و چهرهاش، میخواهد زندگی جدیدی برای خودش بسازد. او نباید هیچ اشتباهی بکند، چون در این صورت، شوهرش، شوهر خشنش او را پیدا میکند. اما سابین هاردیسون صدها مایل آنسوتر گم شده است.
جفری از سفر به خانه برگشته است و متوجه شده همسرش، سابین مفقود شده است. اما ماجرا عجیب و مشکوک است چون او هیچ چیز با خودش نبرده است و حتی اتومبیلش هم آنجا است. پلیس هم سرنخی به جز آن اتومبیل ندارد.
کتاب زن عزیزم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب زن عزیزم را به تمام دوستداران کتابهای ماجراجویانه و تریلرهای روانشناختی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زن عزیزم
به آشپزخانه میروم... فاجعه است. کوهی از ظرفهای کثیف آنجاست که تا بالای ظرفشویی و همسطح سنگ کابینت آشپزخانه رسیدهاست. روزنامههای یک هفته مثل ورقهای بازی روی میز پخش شدهاند. گلهای رز، پژمرده و آویزان در گلدانی پر از آبِ سبز غوطهور هستند. سابین میداند وقتی به خانه برمیگردم چقدر از دیدن آشپزخانهای کثیف متنفرم. کاسۀ غلات امروز صبح را برمیدارم. باقیماندۀ ذرات آن مثل ضایعات هستهای روی ظرف چینی چسبیده و خشک شده است. آن را در ظرفشویی پر از آب فرو میکنم و از عصبانیت میخواهم منفجر شوم.
سطلهای زباله پر هستند و آشپزخانه کثیف است، حتی یک یادداشت هم برایم نگذاشته که بگوید کجاست-همۀ اینها برای تنبیهکردن من است؛ روش خصمانه و معماگونۀ سابین برای اینکه به من بگوید هنوز از دست من عصبانیست. حتی بهیاد نمیآورم راجع به چهچیز دعوا کردیم. احتمالاً چیزی بیاهمیت، مثل همۀ دعواهایمان در این روزها. چیزی مثل خردههای نان روی کاناپه، مو در راهآب حمام، اینکه چهکسی فراموش کرد لباسها را از خشکشویی بگیرد یا کدامیک از ما آبپرتقال را خورد و تمام کرد. مسائل احمقانه. چیزی که نباید اهمیت داشته باشد ولی در آن لحظۀ پرتنش و خاص تقریباً همیشه اهمیت پیدا میکند.
موبایلم را از جیبم بیرون میآورم و پیامکهایمان را مرور میکنم... تکههایی از زندگی کسالتبار تأهل.
قبض رو پرداخت کردی؟
مایکروفر دوباره خراب شده.
دارم برای دفتر سفارش میگیرم، چیزی میخوای؟
به آخرین پیامک میرسم و به خال میزنم؛ این همانی است که دنبالش بودم.
امشب جلسه دارم. ساعت ۹ خونهام.
نیم ساعت بعد را صرف مرتبکردن ریختوپاش سابین میکنم. چیزهایی را که داخل ماشین ظرفشویی نمیگذارم در کیسۀ زباله میاندازم، بعد آنها را داخل سطلهای زبالهای که کنار هم چیدهام میگذارم و بعد چمدانم را به طبقۀ بالا میبرم.
تخت بههمریخته است. کمد سابین مثل خوکدانیست. سعی میکنم بههمریختگیای را که همهجا از خود بهجا گذاشته نادیده بگیرم: کفشهایی که به سمتی پرت کرده و بلوزهایی با آستینهای پشتوروشدهکه با بیدقتی روی چوبلباسیانداخته. هیچ شباهتی به کمد مرتب من ندارد. مگر گذاشتنِ هرچیزی سر جای خودش چقدر سخت است؟ یا مرتبکردن لباسها بر حسب رنگشان؟
ده دقیقه بعد شلوارک و کفش کتانی پوشیدهام و باعصبانیت در حاشیۀ غرب رودخانه میدوم. حقیقت این است که کاملاً آگاهم زندگی با شخصی مثل من سخت است. سابین بیشتر از آنچه حاضر به قبولش باشم این موضوع را به من گفته. نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم... من هرچیزی را به روش خودم دوست دارم: باید ماشینهایمان شستهشده، خانهمان تمیز و شاممان گرم باشد و وقتی از سر کار به خانه برمیگردم کسی منتظرم باشد. اگر سابین بخواهد میتواند آشپز فوقالعادهای باشد، البته درصورتیکه کارش تمام روز وقتش را نگیرد. و متأسفانه این اواخر همیشه سرش شلوغ است.
حجم
۳۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
نظرات کاربران
داستان جنایی پلیسی خیلی خوبی بود ولی اگه تصمیم به خوندن کتاب گرفتید اصلا توضیحات معرفی کتاب رو نخونید چون بخشی از داستان رو لو داده.
اول بگم طاقچه جون! با معرفیت نصف داستان رو که لو دادی که!!! اما من به پیشنهاد دوستان معرفیشو نخوندم کتاب خوبی بود. از اون کتابها که داستان معمولی رو به بالاشو میخونی که با خوندن یک چهارم پایانیش ناگهان متوجه
۵ ستاره دادم واقعا ارزششو داره و راضیم کرد. جذاب بود و ماجراجویانه و با آخر باور نکردنی بنا به توصیه کامنتها توضیحات طاقچه رو نخوندم. کتاب خوبی بود و از خوندنش لذت بردم. ممنونم
غافلگیری که داشت، از این لحاظ بد نبود. اما چند روز بعد از خواندن کتاب تازه متوجه نا متعادل بودن کتاب میشید. شخصیت ها نا متعادلند. زنی که خیانتکار و بدکاره است تبدیل به قهرمان مهربان شده، مردی که حامی
بدون اینکه توضیحاتی از کتاب بخوانید بروید سراغ خواندنش😄😎
یکی از رمانهای خوبی که امسال خوندم. داستانپردازی دقیق و هوشمندانه بدون اینکه سعی کنه برای ایجاد تعلیق مخاطب رو فریب بده. پیشنهاد میشه.
کتاب جالبی بود و البته آموزنده، تقریبا نیمه های انتهایی کتاب غافلگیر میشید. کتاب راجب خشونت خانگی زنها و روشهای مقابله با اونه. البته اینبار با مردی طرف هستیم که وجه اجتماعی خوبی داره. کتاب خوبی بود.
عالیه
داستان راجع به یک زن هست که داره از شوهرش فرار می کنه و دنبالش می گردن
ممنووونم از دوستانی که تاکید کردن بخش معرفی کتاب طاقچه رو نخونیم چون داستان رو لو داده و مزه اش میره. خود داستانو خوندم و خیلی لذت بردم. اواخر کتاب آدم سورپرایز میشه. نویسنده آدم باهوشیه. داستانشم از این جذابهاست که