کتاب باورم کن
معرفی کتاب باورم کن
کتاب باورم کن نوشته جی. پی. دلانی است که با ترجمه فرانک سالاری در نشر البرز منتشر شده است. این کتاب داستانی پرهیجان و جذاب است.
درباره کتاب باورم کن
این کتاب روایتی بین نمایشنامه و داستان است و در مرکز آن دختر جوانی ایستاده است که عاشق نمایش است. او آنقدر نمایش را دوست دارد که هنر بازیگری بخشی از زندگیاش شده است و نمیداند همین موضوع میتواند زندگیاش را تهدید کند.
کلر رایت دختر جوانی است ۲۵ ساله و دانشجوی تئاتر است او در شهر نیویورک زندگی میکند. او از انگلیس آمده است و در شرایط خوبی نیست چون گرین کارت ندارد باید شغل داشته باشد وگرنه برایش مشکلات اقامتی پیش میآید. استادش او را برای مصاحبه پیش یک آژانس کاریابی میفرستد و آنجا به او پیشنهاد میدهند برای یک دفتر وکالت طلاق کار کند.
او قرار است بهعنوان بازیگر در پروندههای طلاق به سراغ شوهرانی برود که در پروندهها درگیرند و آنها را به دام بیندازد در اول داستان ما او را زمانی میبینیم که در یک رستوران مردی بهنام ریک را فریب میدهد و بعد از آن پیش همسر ریک میرود و فیلمی از پیشنهاد رابطه از طرف ریک را به همسر او میدهد. در این میان او درگیر یکی از این طعمهها میشود اما کمی بعد معلوم میشود مرد موردنظر مظنون به قتل است. پلیس از کلر میخواهد به نقشش ادامه دهد و تلاش کند قاتل را وادار کند اطلاعات بیشتری بدهد؛ اما همهچیز به این خوبی پیش نمیرود کلر متوجه میشود که درگیر یک نمایش مرگبار شده است که ممکن است به قیمت جانش تمام شود.
خواندن کتاب باورم کن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پرهیجان و جنایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب باورم کن
خب، حالا حتماً فکر میکنید که من کی هستم و اینجا در نیویورک چه میکنم. سرگذشت من این است:
نام: کلیر رایت؛ سن: ۲۵؛ قد: ۱۷۰ سانت؛ ملیت: انگلیسی؛ رنگ چشم: قهوهای؛ رنگ مو: هایلایت
اینها حقایق واقعی دربارهٔ من است. البته میدانم که به این بخش علاقهای ندارید. میخواهید بدانید که من چه میخواهم. چون این قانون روز اول است. اولین موضوعی که دوست دارید بدانید: چیزیست که شما را تعریف میکند.
من به ریک راستش را گفتم. البته بخشی از آن را راست گفتم. دوست دارم کسی دیگر باشم. هیچچیزی را به این اندازه نمیخواهم.
میان ده کلاس آموزشی بازیگری در دنیا نیمی از آن در شهر نیویورک واقع شده است. جولیارد، خانهٔ هنری تیسش، خانهٔ تئاتر فقط کافیست یکی از آنها را انتخاب کنی. همه با روشهای مختلف تدریس میکنند، البته همگی ریشه در یک پایه، آن هم سبک هنرپیشهٔ بزرگ روس کنستانتین استانیسلاوسکیدارند. در این روش میگوید آنقدر خودت را غرق نقشت کن تا بخشی از وجودت شود.
در مدارس بازیگری نیویورک به تو یاد نمیدهند که چطور نقشآفرینی کنی. یاد میدهند که چه بشوی.
اگر آنقدر خوششانس باشی که بتوانی در نقش اول نمایش در نیویورک جلوی تماشاچیها حاضر بشوی. اگر خوششانس باشی و محلی را برای نقشآفرینی به تو پیشنهاد بدهند. اگر این نقش اولین کار جدی تو بعد از یازده سال باشد. بهخصوص برای دختری کمسنوسال که از زشتی یتیمخانه فرار میکند تا وانمود کند که کسی دیگریست و جای دیگری میخواهد باشد. آن وقت نقش زنی را بازی میکنی که به او هزار دلار پیشنهاد میدهند و البته آن را قبول نمیکنی.
من در آموزشگاه اکتورز استودیو درست همانجاییکه مرلین مونرو۱۰ درس خوانده ثبتنام کردم. او هم در یتیمخانه بزرگ شده بود. من بورسیهٔ تحصیلی داشتم. بخشی از شهریهٔ کلاسهایم را میپرداخت. البته هزینهٔ اقامت در چنین شهر گرانی در دنیا را نمیپردازد.
حجم
۲۷۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۲۷۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
نظرات کاربران
ازون کتابهاست که اگه فیلمش ساخته بشه و خوب ساخته بشه بی نظیره … کلیر از انگلستان به امریکا اومده و با اینکه گرین کارت نداره بصورت یواشکی نیویورک به کلاس بازیگری میزه تا به رویای دیرینه اش برسه و
برای افرادی که به داستان های واقع گرایانه تر علاقمندن بنظرمتوصیه ی خوبی نیست ، کتابش بیشتر سبک سینمایی بود
آخر کتاب بی منطق تمام میشه چون اتفاقات قبلی تماما نقض میشن چون ما داخل ذهن کلیر بودیم در طول کتاب،چطور میشه که آخر کتاب خیلی از موارد قبلی به شدت نقض میشن ،به خاطر جلوگیری از اسپویل نمی تونم
اوائل کتاب هیجان بیشتری داشت در نیمه به اوج هیجان خودش می رسد ولی بعد کم کم هیجانش کم می شود 👍
خارق العاده
اولین کتابی است که از این نویسنده خوندم، ولی مدتی است کتابهای ژانر تریلر روانشناختی را شروع کردهام. کتاب به یک بار خوندن میارزه، فقط کاش انقدر سانسور نداشت. درسته قاتل همون ابتدا مشخص بود، اما از حق نگذریم نویسنده
من کتاب دختر قبلی رو بیشتر دوست داشتم
شاید عجیب به نظر برسه ولی اصلا از کتاب خوشم نیامد کتاب سردرگمت میکرد و عجیب بود و نمیگذاشت چیزی بفهمی از داستان اصلا خوشم نیومد کتاب جالبی بود ولی بعضی وقتا این حجم از سردرگمی باعث نمیشه کتاب جذاب
ایده خوبی داشت ولی تقلید ضعیفی از جزیره شاتر و قوی سیاه بود. تا اینجا فقط فینی استاد تغییر زاویه داستان، این نویسنده خیلی مهارت نداشت به پی چیدگی زیاد نمیگن تعلیق خوب بهتر بود دیالوگ ها به زبان رسمی ترجمه نمیشدن.
احساس میکنم خیلی جاهاش سانسور بود چون تو داستان حفره ایجاد میشد. به طور کلی خوب بود. فکرشو میکردم پایانش این مدلی بشه ولی نه دقیقا.