کتاب مقدونیه از تهران دور نیست
معرفی کتاب مقدونیه از تهران دور نیست
رمان «مقدونیه از تهران دور نیست» نوشته نیره پازوکی روایت عشق، گریز و مهاجرت در میانهی انقلاب، جنگ و نسلکشی است. رمان نیره پازوکی قصهٔ تجربههای شخصی خودش و مهاجرانی است که در این مسیر همراه او بودهاند. مهاجرت، عشق، مرز و ... از جمله مفاهیمی هستند که در نوشتن اینکتاب مدنظر نویسنده بودهاند. رمان «مقدونیه از تهران دور نیست» در ۳۴ فصل نوشته شده و توسط نشر برج منتشر شده است.
درباره کتاب مقدونیه از تهران دور نیست
در رمان مقدونیه از تهران دور نیست داستان زنی روایت میشود که در اوایل دههی شصت و روزهای پرالتهاب تهران، مردی را که دوست میدارد به اجبار در حبس جا میگذارد و خود را به مقدونیه میرساند. در آن جا تلاش میکند خود را با محیط جدید تطبیق دهد. با عشق صاحب خانوادهای تازه میشود، اما باز هم حوادث تاریخی محبوب را از او میگیرند و او با دختر خردسالش به تهران برمیگردد تا در جایی زندگی کند که این بار مهاجرت را از چشم دیگران میتواند ببیند. جادهها و رفتنها و دوباره آغازکردنها ناهید را رها نخواهند کرد.
درباره نیره پازوکی
نیره پازوکی، متولد ۱۳۳۹ در تهران است. او پس از انقلاب به ناچار به اروپا مهاجرت کرد و تحصیلات خود در رشته داروسازی را در یوگوسلاوی سابق و سپس مقدونیه فعلی به پایان برد. در مدت تحصیل، پازوکی شاهد جنگ داخلی و سپس تجزیه یوگوسلاوی هم بود که اثرات این مشاهدات نیز در آثارش به چشم میخورند. خانم پازوکی، علاوه بر نویسندگی، نقاشی و عکاسی را هم دنبال میکنند. نیره پازوکی که روزگاری دانشجوی دانشگاه تهران بوده، سال ۶۲ واقعا در مقدونیه در یوگسلاوی سابق بوده و یک مهاجر محسوب میشده است. در نتیجه برای ادامه زندگی به تحصیل در رشتههای نقاشی و سپس داروسازی میپردازد. او علاوه بر جنگ ایران، جنگ یوگسلاوی و تجزیه اینکشور را هم دیده و با خود به اینمساله فکر کرده که گویی هرجا پا میگذارد، جنگ میشود. «مقدونیه از تهران دور نیست» اولین اثر داستانی نویسنده آن است و طرح قصه و داستانش برگرفته از زندگی و تجربیات شخصی وی هستند.
کتاب مقدونیه از تهران دور نیست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام افرادی که به مقولهٔ مهاجرت و مشکلات ناشی از آن علاقه دارند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مقدونیه از تهران دور نیست
«خانم این مردم جنگ دیدهاند. روی سر این مردم موشک انداختهاند. مردم گرسنگی و فلاکت و بدبختی و دربهدری کشیدهاند. آن موقع شما کجا بودید؟ موقعی که روی سر این مردم موشکهای نُهمتری میانداختند، وقتی بچههای این مردم خون میدادند تا از مرزهای کشور دفاع کنند، شما کجا بودید؟»
داد میزند. خون دویده زیر پوست صورتش، دهانش کف کرده و گوشههای لبش سفید شده، رگهای شقیقه و گردنش بیرون زده و سایهٔ ریشی چندروزه گونههای سرخش را پوشانده است.
من هم داد میزنم: «جنگیدن که فقط توی جبهه نیست، آقا. من جبهه نرفتم، ولی بالاخره به هرجانکندنی بود درس خواندم. گرسنگی و فلاکت و بدبختی و دربهدری کم نکشیدم.»
هر دو نفس تازه میکنیم. به من زل میزند. مویرگهای قرمز دویده توی سفیدیِ چشمهاش، مردمکهاش از پشت شیشههای ضخیم عینک چپوراست میشوند و میگوید: «گفتید اسمش چه بود؟ جایی را که درس خواندهاید میگویم.»
عرق از زیرلباسم تندتند چکه میکند و سُر میخورد روی تنم. اتاق پنجرهای رو به بیرون ندارد و به بزرگیِ یک میز فلزی و یک کارمند است. نور و هوا کم دارد. بوی ماندگی میدهد. هر یکی دو دقیقه کسی میآید، پروندهای زیر بغل یا کاغذی میآورد، امضا میگیرد و میرود. صدای بازوبستهشدن درِ آسانسور توی راهرو قطع نمیشود. سانیا کنارم ایستاده و آستین لباسم را میکشد. آستینم را از دستش بیرون میکشم و رو به کارمند میگویم: «یوگسلاوی، مقدونیه. من مقدونیه درس خواندم، آقا. بعد از یک ماه انگار تازه مرا میبینید. هر دفعه هم که میآیم همین را میپرسید.»
حجم
۲۳۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
حجم
۲۳۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
نظرات کاربران
خیلی خوب بود، ارزش خوندن داره، داستان پردازی و جذابیت داستان همه خوب بود، توصیه میکنم بخونیدش
شخصیت اصلی کتاب زنی است که در دههٔ شصت و به خاطر شرایط سیاسی مجبور میشود به یوگسلاوی مهاجرت کند. در آنجا داروسازی میخواند. بعد از سالها به ایران برمیگردد و تلاش میکند کار کند و داروخانهای راه بیندازد اما
کتاب داستان جذابی از زندگی ناهید، از زمان انقلاب تا سالهای دهه ۸۰ است. و بین گذشته و حال در رفت و امد است. کتاب سریع پیش می رود و خسته کننده نیست، خصوصا دید خوبی از پناهندگان سیاسی ان
داستان جالب و عجیبی بود
کتاب خیلی معمولی بود کشش کافی برای ادامه داستان داره ولی در نهایت نکته خاصی نداره که در نهایت یادتون بمونه
شروع نسبت به میانه و پایان بهتر بود ولی روایت منقطع خوبی داشت،هرچند از یکجایی سرعت داستان خیلی زیاد شد.
از پادکست کتابگرد معرفی شد. با توجه به اینکه بر اساس ماجرای واقعی بود خوب بود
محتوای کتاب و قلم نویسنده مشکلی نداشتند و نثرش هم روان بود من به شخصه علاقه دارم تجربه مهاجرت ایرانیها رو بخونم اما این داستان و سیرو روند اتفاقات اصلا برای من جذابیتی نداشت و موقع خوندنش حس و حال
با نثری روان و جذاب روابط عاطفی ، سیاسی واجتماعی بین آدمهارا در چندین کشورچنان بیان میکند که با شروع کتاب دیگر نمیتوانی وقفه ای در خواندنش ایجاد کنی خواندنش را توصیه میکنم
سلام توصیه میکنم این کتاب بصورت صوتی هم ارائه شود ممنون از نویسنده ،انتشارات و مجموعه طاقچه