دانلود و خرید کتاب این منم که رهایت می کنم! هایدی پریپ ترجمه مریم تقدیسی
تصویر جلد کتاب این منم که رهایت می کنم!

کتاب این منم که رهایت می کنم!

نویسنده:هایدی پریپ
انتشارات:نیکو نشر
امتیاز:
۴.۴از ۲۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب این منم که رهایت می کنم!

کتاب این منم که رهایت می‌ کنم! اثری از هایدی پریب با ترجمه مریم تقدیسی است. این کتاب اثری است برای تمام ما تا بیاموزیم چطور با مشکلات روبه‌رو شویم و چگونه اندوه‌ها و رنج‌هایمان را رها کنیم. 

درباره کتاب این منم که رهایت می‌ کنم!

این منم که رهایت می‌ کنم! کتابی است برای تمام آن‌هایی که از همه چیز خسته شده‌اند. کتابی که به ما می‌آموزد چگونه می‌توانیم با تمام دردها و رنج‌ها خداحافظی کنیم. کتابی که به ما نحوه مواجهه با تغییرات را می‌آموزد. تمام زندگی ما سرشار از تغییرات و اتفاق‌ها و رخدادهایی است که گاهی پیشبینی نشده هستند و رخ دادنشان سبب می‌شود تا احساس کنیم آمادگی رویارویی با آن را نداریم. اما این اثر قرار است به ما کمک کند تا درک کنیم که زندگی به چه صورت پیش می‌رود و چه راهی برای مواجه شدن با این تغییرات وجود دارد. 

هایدی پریب در کتابش آمیزه‌ای از شوخی و جدی وارد کرده است تا اثرش، ترکیبی باشد که زندگی را به صورت تمام نما نشان دهد. زندگی که پر از ضربه‌های روحی و دردهای عاشقانه است. این کتاب متنی ساده و روان دارد که بعد از خواندنش، احساس خوبی در شما به وجود می‌آید. احساسی که خودش را به شکل یک لبخند بزرگ نشان می‌دهد. 

کتاب این منم که رهایت می‌ کنم! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

هایدی پریب به تمام مخاطبانش اینطور توصیه کرده است: «اگر از همه چیز خسته شده‌ای این کتاب را بخوان». ما هم خواندن کتاب این منم که رهایت می کنم! را به تمام کسانی پیشنهاد می‌کنیم که دوست دارند با غم و رنج‌ها و اندوه‌هایشان خداحافظی کنند و آن‌ها را رها کنند. 

بخشی از کتاب این منم که رهایت می‌ کنم!

بیا و به خاطر من به چیز احمقانه‌ای فکر کن.

اگر همین امروز و همین ثانیه به گوی بلورین پیش‌بینی آینده نگاه می‌کردی و به وضوح متوجه می‌شدی که هرگز با فرد مناسب زندگی‌ات آشنا نمی‌شوی چه می‌کردی؟

می‌دانم که سؤال خوشایندی نیست. تا امروز امیدوار بودی با «فرد مناسب» یا حداقل «نیمه‌مناسبی» که بتوانی باقی زندگی را در کنار او سپری کنی آشنا شوی. می‌دانم. می‌دانم. تو مثل دیگران خیالباف نیستی و به همزاد اعتقاد نداری؛ ولی حداقل این انتظار را داشتی که با کسی آشنا شوی که بتوانی کمی او را دوست داشته باشی. کسی که بتوانی در پایان یک روز طولانی در کنار او آرام بگیری، کسی که وقتی مریض می‌شوی از تو مراقبت کند و هر روز عصر بعد از کار به حرف‌هایت گوش کند. همهٔ ما امیدواریم چنین کسی را پیدا کنیم. ما انسانیم.

ولی یک لحظه مجسم کن که به طور قطع هرگز چنین فردی سر راهت سبز نمی‌شود. این آگاهی از آینده چه تغییری در زندگی‌ات ایجاد می‌کرد؟

چون چیزی که در مورد پیدا کردن فرد مناسب در زندگی اهمیت دارد این است که چنین اتفاقی برای همیشه زندگی‌مان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. و همهٔ ما از تصدیق آن بیزاریم؛ ولی عشق در صف مقدم زندگی‌مان قرار دارد، حتی اگر در صف مقدم ذهنمان قرار نداشته باشد. به همین دلیل، هفتهٔ پیش آن شلوار جین تازه را خریدی. به همین دلیل است که هفتهٔ پیش به آن مهمانی باربکیویی رفتی که دلت نمی‌خواست بروی. به همین دلیل است که گاهی به شدت احساس ناامنی و بی‌کفایتی می‌کنی و از هر اتفاقی که قرار است رخ دهد می‌ترسی. عشق الهام‌بخش بزرگ‌ترین تغییرات زندگی تو است.

پس اگر قطعاً می‌دانستی که هرگز در زندگی عاشق نخواهی شد چه تغییراتی در زندگی‌ات ایجاد می‌کردی؟ در مورد روال روزمرهٔ زندگی‌ات چه چیزی را تغییر می‌دادی؟ در مورد نقشه‌های آینده‌ات چطور؟

شاید در وهلهٔ اول بگویی «هیچ تغییری ایجاد نمی‌کردم». به هر حال، آدم باهوشی هستی و نقشه‌هایی برای آینده‌ات داری که کسی نمی‌تواند در آن تأثیری داشته باشد. این در مورد همهٔ ما صدق می‌کند؛ ولی کمی بیشتر به آن فکر کن. چون این دقیقاً همان چیزی است که نمی‌خواهیم در مورد عشق تصدیق کنیم و بهانه‌ای است که دائم در مورد عشق می‌آوریم: روزی سرانجام کسی را پیدا می‌کنم که مرا با همهٔ عیب‌هایم بپذیرد و به همین بهانه روی این معایب کار نمی‌کنم. این‌که سرانجام نیمهٔ گمشدهٔ خودم را پیدا خواهم کرد بهانه‌ای است که به نیمهٔ بهترِ خودم تبدیل نشوم. کسی را می‌خواهیم که در تاریک‌ترین دوران زندگی‌مان وارد شود و نجاتمان دهد، ولی اگر بدانیم این اتفاق نخواهد افتاد باز هم منتظر می‌نشینیم؟ یا به روشی کاملاً متفاوت زندگی می‌کنیم؟

🧸🪐
۱۴۰۱/۰۳/۳۰

حسی که با خوندن این کتاب داشتم شبیه کتاب های ام سوسا مخصوصا کتاب رهایی بود، اما یه بخش هایی از کتاب هم حسی شبیه کتاب تکه هایی از یک کل منسجم داشت، واقعا ترجمه روان و ساده ای داشت

- بیشتر
کام‌دخت
۱۴۰۱/۰۴/۲۱

این کتاب بی‌نظیره،دقیقا توی روزایی که نمیتونم حتی خودم درد دلمو به کسی توصیف کنم،این کتاب مثل یه دوست همدل و دلسوز راجب تک تکشون باهام صحبت کرد و تسکینم داد،میخام چندین بار این کتابو بخونم تا بره توی روحم

- بیشتر
maha
۱۴۰۱/۰۵/۰۷

کتاب زیبا و روانی بود و حس خوبی منتقل میکرد، خیلی راحت باهات صحبت میکنه و متن هاش قابل تامل، اصلا کسل کننده نیست و بنظرم مفید بود مخصوصا اگر در شرایط روحی خوبی نباشید میتونه کمک کننده باشه.

مریم
۱۴۰۱/۱۱/۱۸

خیلی دوسش داشتم باید یه بار دیگه بخونمش

کاربر ۴۵۲۲۱۴۰
۱۴۰۳/۰۸/۱۵

متاسفانه اونقدر کاربردی نبود و به من که کمکی نکرد

کاربر 2032716
۱۴۰۲/۰۷/۰۲

یه تفسر ساده و دخترانه از جدایی و رهایی . بسیار مناسب دوستانی است که به تازگی از یک رابطه خارج شدن و هنوز با فقدان حاصل از اون کنار نیومدن

دنیا
۱۴۰۳/۰۷/۲۹

عالیهههههههههه

کاربر 7575804
۱۴۰۲/۰۹/۲۳

میتونم بگم اگر بابت خیلی جیزا تو زندگیتون و خصوصا روابطتون ناراحت هستین و خودتونو سرزنش میکنید این کتاب مثل ی مرهم میمونه و شما رو واقعا اروم میکنه تو اوج بی حوصلگی ، بازم حوصله خوندن این کتابو دارین

saharist
۱۴۰۲/۰۸/۰۶

بخونید و لذت ببرید،کمکتون میکنه و به شدت تاثیر‌گذار هست.

کاربر ۳۸۶۰۵۱۳
۱۴۰۲/۰۸/۰۱

کتابی خاص برای آدم‌های خاص همه احتمالا دوسش ندارن

روزی می‌رسد که کسی همهٔ ظرایف وجودت را دوست خواهد داشت. مدل سرفه کردنت را دوست خواهد داشت. وقتی کلیدهایت در دستت است و فکر می‌کنی گمشان کرده‌ای به تو می‌خندد. روزی کسی از آن طرف اتاقی شلوغ به تو خیره می‌شود و دقیقاً می‌داند وقتی سرت را روی نوشیدنی مورد علاقه‌ات خم می‌کنی چه احساسی دارد. روزی سرانجام کسی قدر همهٔ پیچیدگی‌هایت را خواهد دانست
شاداب
چطور بی‌توقع عشق بورزیم: ابتدا خودت را دوست داشته باش. نه لزوماً بیشتر از همه، بلکه اول از همه. برنامه‌هایی را که به خاطرشان هیجان‌زده بودی به این دلیل که شخص دیگری وقتت را می‌خواهد به هم نزن. برای این‌که کسی را در برنامه‌ات بگنجانی که احتمالاً به هر حال در لحظهٔ آخر همه چیز را به هم می‌زند زمان‌بندی‌ات را دوباره تنظیم نکن. تکلیفت را با خودت مشخص کن ـ حتی وقتی که می‌خواهی در مقابل خواسته‌های دیگران تسلیم شوی ـ چون می‌دانی چه می‌خواهی و چیزی که می‌خواهی همیشه یکسان نیست.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
روز خوبی را شروع کن، حتی اگر کسی آرزویش را برایت نداشته باشد. وقتی کسی به یاد تو نیست، خودت راهی برای شعله‌ور نگه داشتن آتش وجودت پیدا کن چون دنیا نیازمند نور وجود تو است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
گاهی بهترین کاری که می‌توانی برای کسی که دوستش داری انجام دهی رها کردن اوست ـ تا بتواند به آن کسی تبدیل شود که در کنار تو هرگز تحقق نمی‌یافت.
شاداب
باید بدانی که می‌توانی دردهایت را بهبود بخشی، زخم‌هایت را شفا دهی و به خودت اعتماد داشته باشی که می‌توانی از شرایطی که باعث رشد تو یا کمک به تو نمی‌شود خارج شوی.
دنیا
اگر یک کار در زندگی هست که باید از آن دست بکشیم، انتظار کشیدن برای کسی است که قرار است از راه برسد و زندگی‌مان را تغییر دهد. همان کسی باش که منتظری تا بیاید و زندگی‌ات را تغییر دهد. طوری زندگی کن که انگار عشق زندگی‌ات هستی.
مریم
تو دنیا را در خود داری. تو عمیقی. تو آتشی درخشان و غرنده‌ای در دنیایی مملو از آدم‌های زخمی. پس لطفاً اجازه نده این آدم‌های زخمی تو را از بین ببرند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
رضایت خاطر هرگز آن ایستگاهی نیست که قطار زندگی‌ات در آن بایستد و تو از آن پیاده شوی؛ شوری و هدفی است که همیشه باید به دنبال آن باشی و همیشه آن را بیشتر بخواهی.
ماه.
نور را به زندگی‌ات راه بده، حتی اگر کسی نور تو را نبیند. روز خوبی را شروع کن، حتی اگر کسی آرزویش را برایت نداشته باشد. وقتی کسی به یاد تو نیست، خودت راهی برای شعله‌ور نگه داشتن آتش وجودت پیدا کن چون دنیا نیازمند نور وجود تو است. و تو عزیز من، قوی‌تر از آنی که صبح به خیر نگفتن دیگران بتواند تو را به موجودی ناچیز و حقیر تبدیل کند.
بهسین
روزی که سرانجام تصمیم می‌گیری به زندگی ادامه دهی روزی است که با همهٔ ترس‌ها، دردها و تردیدهایت به پا می‌خیزی و به آینده نگاه می‌کنی. روزی که سرانجام با خودت کنار می‌آیی.
شاداب
تو عاشق احتمالات شدی. عاشق شایدها و کاش‌ها شدی.
شمع'
که مدت‌ها تو را همه جا خواهم دید ـ در پنجره‌های طبقهٔ دوم، در چهرهٔ غریبه‌ها، در عکس‌ها و خاطراتی که بعد از رفتن تو قلبم را از هم خواهند گسیخت. می‌دانم که دلتنگی برای تو دوباره قلبم را می‌شکند و جای خالی‌ات را در وجودم احساس خواهم کرد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
حقیقت طعنه‌آمیز این است که وقتی نگران مجذوب کردن دیگران نباشی از همیشه جذاب‌تری. وقتی با اعتماد به نفس، آزادانه و بدون محدودیت زندگی می‌کنی نیرویی از خودت متصاعد می‌کنی که محال است قلابی باشد. همان نیرویی که می‌تواند نه تنها زندگی تو، بلکه زندگی اطرافیانت را تغییر دهد. پس دیگر به دنبال کسی نگرد که قرار است باقی عمرت را با او بگذرانی. خودت همان کسی باش که قرار است پیدایش کنی. و بگذار همه به دنبال تو بگردند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
تو همانی که قرار است از خودت پاداش بگیری. تو همانی که در شکست‌ها باید دست خودت را بگیری. تو همانی که قرار است هر بار زمین می‌خوری دست خودت را بگیری و از زمین بلند شوی، و اگر این‌ها کیفیت‌هایی حاصل عشق نیستند پس چه هستند.
مریم
اگر از تنها سر کردن زندگی‌ات واهمه نداشته باشی، فرصت‌های بیشماری سر راهت قرار خواهند گرفت. می‌توانی در هر قاره‌ای که می‌خواهی زندگی کنی. می‌توانی از نردبان ترقی بالا بروی. می‌توانی به دانشگاه برگردی و در رشته‌ای که همیشه به آن علاقه داشتی تحصیل کنی، بدون این‌که نگران تحمیل بارِ مالی آن بر زندگی دیگری باشی. عشق به شکلی نامحسوس باعث عقب ماندن ما در زندگی می‌شود که شاید هرگز متوجه آن نشویم.
مریم
لطفاً شماره‌ام را پاک کن، چون من نمی‌خواهم شماره‌ات را پاک کنم؛ چون تو را با چنان اطمینانی می‌خواهم که شاید تو هرگز نداشته‌ای؛ چون مطمئنم اگر تلفن بزنی یا پیام بدهی جوابت را می‌دهم؛ چون اطمینان دارم؛ چون کسانی را که دوستشان دارم در نیمهٔ راه رها نمی‌کنم و تفاوت بین من و تو همین است. تلفن‌های گاهی و گداری را دوست ندارم. نمی‌خواهم بازیچه باشم. لطفاً شماره‌ام را پاک کن، چون شایدها را دوست ندارم. اطمینان می‌خواهم. قاطعیت می‌خواهم. کسی را دوست دارم که وقتی می‌گوید می‌آید حتماً می‌آید. نمی‌خواهم عمرم به انتظار بگذرد و برای کسی هدر شود که عشق را در نیمهٔ راه رها می‌کند. نمی‌خواهم اواخر شب به من پیام بدهی و بگویی: «دلم برایت تنگ شده.»
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
برای این‌که بتوانی بی‌توقع عشق بورزی باید مسائلی را که کنترلی روی آن‌ها نداری بشناسی. باید بدانی که پلیدی درون همه هست، و هیچ کس برای مبارزه با پلیدیِ درون خود دِینی به تو ندارد. در پایان، دو انتخاب پیش رو داری: یا او را همان‌طور که هست بپذیر، یا راهت را بکش و برو. حد وسطی وجود ندارد. در عشق جای هیچ معامله، چانه‌زنی، توقع و کم آوردن نیست. فقط می‌توانی انتخاب کنی که باشی یا نباشی. هر چیز دیگری در این وسط، بهانه‌ای ملال‌آور و خودخواهانه در راه عشق است. برای این‌که بتوانی بی‌توقع عشق بورزی باید یاد بگیری طرف مقابلت را همان‌طور که هست قبول کنی. دیگران متعلق به تو نیستند که بخواهند خود را به خاطر تو تغییر دهند یا از نو بسازند، یا تو از آن‌ها توقع داشته باشی.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
برای این‌که بتوانی بدون توقع عشق بورزی در کارهایت صادقانه رفتار کن. اگر نمی‌خواهی بازیچه شوی کسی را بازیچه نکن. پاسخ پیامش را بده. خودت را نشان بده. منظورت را دقیق بگو و برای شایدها وقت صرف نکن. در دنیایی پر از مردمِ بی‌صداقت، تو یکی از آن‌ها نباش حتی اگر این باعث شود یکی‌ـ دو بازی احمقانه را ببازی. مردم افراد شبیه به خودشان را جذب می‌کنند، و اگر تو به دنبال افراد صادق و باشعور هستی، خودت هم یکی از آن‌ها باش. شاید در این میان، مجبور شوی چند آدم بازنده را از سر باز کنی. چه اشکالی دارد. تو قرار است به همان که می‌خواهی تبدیل شوی.
mohiii ftt
به سنی می‌رسیم که چیزی نیستیم جز قلبی شکسته و روحی دردمند که نومیدانه در جست‌وجوی آرامش و رضایت خاطریم. بیشتر می‌خواهیم ولی آن‌قدر خسته‌ایم که تقاضا نمی‌کنیم. از جایی که در آن قرار گرفته‌ایم خسته‌ایم، ولی می‌ترسیم دوباره شروع کنیم. باید ریسک کنیم، ولی از متلاشی شدن زندگی‌مان و هرچه که ساخته‌ایم می‌ترسیم؛ چون نمی‌دانیم چند بار دیگر می‌توانیم از نو شروع کنیم. همهٔ ما فکر می‌کنیم در این فرسودگی تنهاییم؛ ولی حقیقت این است که از یکدیگر خسته‌ایم ـ خسته از بازی‌های زندگی، دروغ‌هایی که به هم می‌گوییم و تردیدهایی که داریم. نمی‌خواهیم نقش آدم شرور را بازی کنیم، ولی از طرف دیگر نمی‌خواهیم احمق باشیم؛ و به این ترتیب است که گارد می‌گیریم
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
نباید همه چیز را فدای عشق کنی. می‌دانم که خلاف این را به تو گفته‌اند. فیلم‌های عاشقانهٔ بسیاری دیده‌ای و رمان‌های بسیاری خوانده‌ای، ماجراهای عاشقانهٔ خانواده و دوستانی را شنیده‌ای که روابط بسیار موفقی داشته‌اند و همهٔ این‌ها به تو می‌گویند که باید همه چیز را فدای عشق کنی. همه چیز را با هم نمی‌توانی داشته باشی؛ و شاید حق با آن‌هاست. نمی‌توانی همه چیز را با هم داشته باشی، ولی باید بتوانی چیزهای بااهمیت را در زندگی حفظ کنی.
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷

حجم

۸۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

حجم

۸۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان