کتاب قلمرو نامرئی
معرفی کتاب قلمرو نامرئی
کتاب قلمرو نامرئی نوشتهٔ مگان اورورک و ترجمهٔ احمد دیبا است. نیکو نشر این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی تصویری تازه از بیماریهای مزمن.
درباره کتاب قلمرو نامرئی
کتاب قلمرو نامرئی (The Invisible Kingdom: Reimagining Chronic Illness) حاوی خاطرات نویسنده از ابتلایش به نوعی بیماری عفونی خاص است. مگان اورورک (Meghan O’Rourke) برخی از بیماریهای مزمن و خودایمنی را بررسی کرده است؛ بیماریهایی که سالانه برای عدهٔ زیادی در سرتاسر دنیا چالش ایجاد میکند و اطلاعرسانی نسبتاً کمی درمورد آن انجام میگیرد. این نویسنده، تجربیاتش را از بیماری ویژهای که به آن مبتلا شده بود با جزئیاتی کاربردی شرح داده و به این ترتیب زمینه را برای واکاوی سایر بیماریهای خودایمنیِ خاموش فراهم آورده است. کتاب حاضر از پرفروشترین آثار نیویورک تایمز و فینالیست جایزهٔ ملی کتاب غیرداستانی در سال ۲۰۲۲ میلادی بوده است. مگان اورورک کتاب قلمرو نامریی را در سه بخش و ۲۰ فصل به رشتهٔ تحریر در آورده است. بخش اول کتاب به موانع موجود برای شناخت، آگاهی و درمان این دسته از بیماریهای نادر اختصاص دارد. نویسنده در بخش دوم کتاب اسراری را برای شما فاش کرده است؛ مثل اینکه در کمال ناباوری، امکان بهبودی نیز وجود دارد و بالاخره بخش سوم کتاب که در آن به مراحل التیام پرداخته شده است، پیش روی شما است.
خواندن کتاب قلمرو نامرئی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران دریافت تصویری تازه از بیماریهای مزمن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قلمرو نامرئی
«تاوان، از نظر من به تخیل شبیه بود؛ اما این فکر که بیماریام به عاملی تبدیل شد تا کمکم خودم را ببینم، غیرقابلاجتناب بود و در تعمقات درونی خودم بیاندازه تنها بودم. در گروههایی که از طریق یاهو یا فیسبوک در اینترنت مشارکت داشتم، متوجه شدم که بیماریهای خودایمنی اغلب منجر میشوند بیماران با پیامدهای انتخابهای فردی خودشان مواجه شوند. این افراد بیماری خود را به شکل استعارهای از کشمکشهای درونی خود و نوعی قضاوت میدیدند، حتی باوجوداینکه میدانستند علتهای ژنتیکی دارند. بهعنوان مثال، زن جوانی که در سالهای نوجوانیاش به بیاشتهایی عصبی دچار بود، به من توضیح داد: «اغلب احساس میکردم خودایمنی نوعی استعاره با خود به همراه دارد، حالا دیگر بدنم داشت بهمعنای واقعی کلمه خودش را نابود میکرد. در سایر بیمارها نوعی عامل خارجی وجود دارد که با آن میجنگید. اگر سرطان داشته باشید میتوانید با سرطان خود مبارزه کنید؛ اما وقتی یک بیماری خودایمنی داشته باشید، دارید با چهچیزی مبارزه میکنید؟ آیا علیه سیستم ایمنی خودتان میجنگید؟ آیا شما سیستم ایمنیتان هستید؟ آیا شما بافتی هستید که به آن حمله شده است؟ شما کی هستید؟ با درکی که او از بیماری خود داشت، بیماری خودایمنی تقریباً با بیرحمی از مبارزهٔ قبلی او با بدن خودش خارج و به تجسم تعارضهایش تبدیل شده بود.
به نظر میرسید که بسیاری از بیمارانی که با آنها ارتباط داشتم، گمان میکردند خودایمنی میخواهد که نگاه دقیقتری به اینکه واقعاً چه کسی هستید، بیندازید. زنان متعددی که در گروههای حمایتی اینترنتی با آنها مشاوره میکردم، میگفتند که بیماری خودایمنی شما را وادار میکند که با روشهای ناصحیح زندگی که داشتید، روبهرو شوید. با مادران و همسران تحلیلرفتهای روبهرو شدم که احساس میکردند، میتوانند برای اطرافیانشان همه کاری انجام دهند؛ اما برای خودشان هیچ کاری نمیتوانستند، زنانی گرفتار در وضعیتهایی که گویی از آنها سوءاستفاده شده است و مردانی که آرزوی دوران پیش از مدرنیته را داشتند و به ماکروویو یا کار کردن پشت میز مشکوک شده بودند. همهٔ آنها به این باور رسیده بودند که انتخابهای ضعیف شخصی باعث شده با بنبست اجباری خودایمنی برخورد کنند، دورهای که باید بازنگری کنند که چه کسی هستند و به چه چیزی تبدیل شدهاند. بنابراین، در روایتهای مرسوم اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم، ابتلا به بیماری خودایمنی اینطور فرض میشود که از نظر فردی تقسیم شدهاید و مجبورید نهتنها بدن، بلکه ذهن خود را نیز درمان کنید. آندرسون و مککی در بدنهای غیرقابلتحمل، خود ایمنی را بهخاطر روشهایی که عامل شروع بحران هویت میشوند، «آسیبشناسی هشدار اواخر قرن بیستم» مینامند.»
حجم
۳۵۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۳۵۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه