نظرات کتاب مثل بیروت بود
کتاب مثل بیروت بود اثر زهرا اسعد بلنددوست

کتاب مثل بیروت بود

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۸۹ رأیخواندن نظرات

نظرات کاربران

moonlight
اگه قبل از خوندن این کتاب، رمان " من چایت را شیرین می کنم " از همین نویسنده رو بخونین، داستان براتون جذاب تر میشه....
کاربر 4249020
ببخشید میشه پیدی اف کتاب را به این شماره ارسال نمایید مممنون میشم خیلی نیاز دارم ۰۹۱۵۶۲۵۳۴۱۰
کاربر 3791892
بهترین کتابی ک تو عمرم خوندم همین مثل بیروت بود، بود معرکه اس این کتاب هرچی بگم کم گفتم
کتاب باز
به نظرم یه اشکال بزرگ داشت: ترسو بودن بیش از حد دختر حاج اسماعیل که واقعا در شان دختر یک سردار نبود ما از دختر خانواده نظامی تصور زینب سلیمانی رو داریم که میاد با صلابت جلوی کل دنیا سخنرانی میکنه نه این دختر ترسو که از همچی میترسید! درسته قبول دارم تحت فشار بود ولی ناسلامتی دختر یه خانواده نظامی اونم سپاه قدس از لحاظ تربیتی اینطور تربیت نمیشه اصلا، اونم دختر سردار سپاه قدس و به نظرم این حد از ترس دور از واقعیت بود و تصویر خوبی رو از دختر خانواده نظامی در ذهن مخاطب ایجاد نمیکرد.به نظرم نویسنده ضعف خودش رو در داستان پردازی و نویسندگی با این مسئله حل کرده بود که نمیپسندیدم اما از طرفی میشد استرس زندگی در یک چنین خانواده ایی رو تا حدودی درک کرد اما نباید اینقدر اغراق کرد و اینطور اون حس رو منتقل کرد که ما رو ذلیل نشون بده و یه گروه اغتشاش گر رو تا این حد قوی نشون بده که تا توی برگه ی اتاق دختر حاج اسماعیلم به طور خنده داری خبر دارن. من آخر نفهمیدم ربط این شهرای لبنان با داستان چی بود! ؟ فقط اینکه پدرم مثل بیروت در هم ریخته و در عین حال آروم بود واقعا دلیل میشه اسم تمام شهرای لبنان رو بذارن رو فصلا؟! 😐
هفتصد و چهل و نه
چی بگم خوبه؟! بگم شاهکار، یا بگم فوق العاده و شگفت انگیز، حق مطلب ادا نمیشه! این کتاب، طوفان بود! نه میتونستی اون حجم هیجان رو تحمل کنی و دوست داشتی زودتر بفهمی آخرش چی میشه نه دلت میخواست که تموم بشه😅 از نماز عصر تا نماز مغرب؛ یه نفس خوندم! در مورد یه شاهکار بی نظیر چی میشه گفت جز اینکه : دم نویسنده ش گرم🤗 . این کتاب ظرفیت یه فیلم اکشنِ خفن مثل گاندو رو داره
Zahra.A.1
کتاب قبلی خیلی خیلی بهتر بود، عیب هایی که از نظر من توی این کتاب بود توی کتاب قبلی نبود، رفتار زهرا غیر منطقی بود، چهارچوب داستان قبلی تکرار شده بود، توصیفات زیاد بود، طول داستان فقط کشش داشت و جذابیت نداشت، یک سره زهرا حالش بد بود. داستان قبلی آموزنده بود عاشقانه بود بالا و پایین داشت بهت رکب زد، قسمت های اربعین و کربلاش اشکت رو درآورد و..‌. اما این جلدش نه!
Taha
داستان فوق العاده تخیلی نوشته شده بود اما جذابیت و هیجانش بالا بود. توصیف و تشبیه آنقدر توش زیاد بود که خیلی خسته کننده شده بود. البته این سلیقه ی منه و خیلی سختم میشه هر فکر و رفتار رو با یه تشبیه مخلوط می‌کنند. توی بریده هایی که از کتاب گذاشتن نمونه هاییش هست. به خاطر همین گفت و گوی بین شخصیت ها رو بیشتر دوست داشتم تا متن های ادبی خودگویی های شخصیت اول. یه کم هم شدت غش و ضعف شخصیت های داستان اذیت کننده بود. دائم همه تو بیمارستان و زیر سرم بودن. یه کم ساده بازیای زهرا، چه در مورد نفهمیدن اینکه گوشی و لپ تاپش احتمالا هک شده، نگفتن همه چیز به باباش، اینکه گوشی همه جا همراهشه حتی وقتی می‌ره اتاق داداشش. اینکه بیخودی همه جا خودشو نخود هر آشی میکرد که از بقیه دفاع کنه. اینکه عناصر ضد انقلاب همه جا زیر نظر داشتنش و توی هر سوراخ و سنبه ای خبر از همه چیزش داشتن اذیت کننده بود. بعد دختری که این همه اتفاقات وحشتناک رو از سر گذرانده یک سال خونه نشین میشه، بعد دانیال هم هیچ‌کار نمیکنه هم به نظر من غیر منطقی بود. حتی به نظرم شدت حال خراب سارا و مرگش هم منطقی نمی اومد. اما خلاصه و روی هم رفته داستان خوبی بود. تلاش قابل تحسینی از یک نویسنده ایرانی برای ثبت یک ماجرای پر هیجان. یه کم به صفحه بندی کتاب ها توی طاقچه ایراد دارم که متنی که باید صفحه ی بعد نوشته بشه که جدا بودنش از داستان قبل مشخص بشه رو با یه دکمه اینتر جدا میکردن که آدم متوجه تفاوت زمانی داستان نمیشد. متشکرم از نویسنده و طاقچه.
VesaMHM
به همه کسایی که کتاب چایت را من شیرین میکنم را خوانده اند، پیشنهاد میکنم حتما این کتابو بخونن... به همه کسایی که داستان امنیتی با کلی هیجان دوست دارن، پیشنهاد میکنم این کتاب بخونن... به همه کسایی که دوست دارن با خوندن رمان سواد رسانه ایشون بره بالا زود همه چیو باور نکنن، پیشنهاد میکنم این کتابو بخونن... به همه کسایی که...
سادات
عالیه هر چی بگم بازم کم گفتم از امثال زهرا تو این مملکت که زخم خورده خودی های ناخودی هستن اصلا کم نداریم...
هفتصد و چهل و نه
امثال؟یا امسال
sadat:)
خیلی قشنگ بود... شاید دومین کتابی بود که اینجوری با خوندنش کیف کردم همراه زهرا توی اتفاقات ترسیدم، لرزیدم و نگران شدم... نکته ی جالبی که من توی خوندن کتاب توجهم رو جلب کرد اشاره ی نامحسوس نویسنده به حاج قاسم بود...:) خلاصه که خیلی با کتاب حال کردم😄 پ.ن۱:نسخه ی چاپی رو خوندم پ.ن۲:دست نویسندش درد نکنه🙃🌸
کاربر 4962253
من بیشتر یاد سردار قاآنی افتادم (شاید چون اسم هاشون یکی بود)
Zahra.A.1
به نظر من که اصلا شبیه نبود
zahra sadat-87
آره آره شخصیت حاج اسماعیل خیلی به حاج قاسم نزدیک بود
alireza
نویسنده از یک روند تکراری توی کتاباش استفاده کرده اون هم اینکه شخصیت اصلی داستان هاش همیشه حالت دفاعی سختی نسبت به بعضی چیز ها دارند و مرتب آنرا تکرار می کنند که فکر می‌کنم این موضوع کمی بیش از حد است امیدوارم در کار های بعدی خانم نویسنده این اتفاق صورت نگیره
• Khavari •
وقتی میخواستم شروعش کنم فکر نمیکردم ی جوری میخش بشم که نتونم تا پایانِ کتاب ازخودم دورش کنم...🤐😍 داستان پردازی نو و توضیح جزییات انقدر دلپذیر بود که با زهرای قصه بغض کردم،گریه کردم، حیرت کردم وگاهی گوشه از قلبم ترک‌ برمیداشت...💔 _از اون کتابای رنگی بود که دلم نمیخواست تموم بشه🍒🍬🍯
علی اکبر
واقعا زبان نمیتونه حس واقعی رو منتقل کنه چقدر زیبا البته خواندن ( چایت را من شیرین میکنم) قبلش بهتره حتما بخونید باید دست چنین نویسنده هایی رو بوسید

حجم

۲۴۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

حجم

۲۴۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

قیمت:
۳۷,۵۰۰
۱۸,۷۵۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۰صفحه بعد