دانلود و خرید کتاب فصل فیروزه محبوبه زارع
تصویر جلد کتاب فصل فیروزه

کتاب فصل فیروزه

نویسنده:محبوبه زارع
امتیاز:
۴.۱از ۸۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب فصل فیروزه

«فصل فیروزه» رمانی مذهبی از نویسنده معاصر، محبوبه زارع است.

«سیندخت حریر روی صورتش را کنار زد و با ابروان در هم گره‌شده، به مرد چشم دوخت:

- برای سمندم هم کجاوه‌ای داری؟ اگر او را هم در کجاوه‌ای جای دهی، همچون زنان دیگر زیر سایه‌بان خواهم رفت. هرچند این یک قافلهٔ خانوادگی است و من را شوقی برای ورود به حریم دیگران نیست.

مرد شگفت‌زده از او دور شد. از خیره‌سری دختر در همین یکی دو روز همسفری، چیزهایی شنیده بود اما اینک به چشم خود می‌دید که او به‌راستی مردی است مقاوم در هیئت یک دختر ماهرو! شنیده بود که این دختر عجم که قبیلهٔ مولا خلیل به اسم شاهزاده می‌شناسندش، بازماندهٔ کاروان شبیخون‌زده‌ای است. زخم‌های بازویش همچنان روی پیراهن حریر، با پارچه‌ای کتانی بسته شده بود و مرد به چشم خود می‌دید که با این وجود، دختر چگونه مردانه اسب می‌راند و گاه تیری در چله کمان نهاده و دل به شکاری می‌سپارد.»

hassani
۱۳۹۹/۰۱/۱۳

خیلی کتاب خوبی بود. سال 96که از طرف دانشگاه می رفتیم مشهد ،استادمون به ما گفت که قبل رفتن به مشهد در مورد کرامات امام رضا (ع) مطالعه ای کنید اونوقت زیارت شما با سال های قبل متفاوت خواهد بود و

- بیشتر
وصال
۱۳۹۹/۰۳/۰۳

فصل فیروزه ، داستانی عاشقانه است با محوریت حضرت معصومه (علی‌ها السلام). سیندخت، دختری زرتشتی اهل یزد است. پدر تاجر دارد که با او و کاروان تجاری‌اش به نقاط مختلف خلافت عباسی در سیروسفر هستند. ثمره این سیروسفر، آشنایی او

- بیشتر
ح. دوست حافظ
۱۳۹۹/۰۱/۰۶

سوژه به نظرم خوب بود، ولی پتانسیل اینو داشت که بیشتر از این درباره اش نوشته بشه. شخصیت پردازی هم چندان قوی نبود و خلاصه به نظرم جای کار داشت. از نظر اطلاعات تاریخی و مذهبی کتاب خوبی بود. اگه رویای

- بیشتر
کاربر ۲۵۶۱۹۷۳
۱۳۹۹/۰۹/۲۴

کتاب داستانی زیبا داشت و اما یک موضوع مهم که داخل کتاب به درستی توصیف نشده بود پیروان دین زرتشت آتش پرست نیستند بلکه آتش رو نمادی از پاکی و مقدس میدونن و در اصل در دین زرتشت به پرستش

- بیشتر
arezou
۱۳۹۹/۰۱/۱۳

از خوندنش لذت بردم؛ارامش بخشه!

Omid H
۱۳۹۷/۰۵/۱۵

خیلی خواندنی بود اگر از رویای نیمه شب خوشتون اومده از این کتاب هم خوشتون میاد

کاربر ۲۴۷۲۱۵۸
۱۳۹۹/۰۸/۲۷

این کتاب یکی از بهترین کتابهایی است تا به حال خوانده ام داستان این کتاب و عشق به حضرت معصومه طوری در اعماق دلم جا گرفت که در پایان کتاب اشک در چشمانم حلقه زد از نویسنده محترم متشکرم.

حدیثه مختاری
۱۳۹۹/۰۵/۲۶

خیلی عالی بود. یه روزه خوندم. دلم هوای زیارت حضرت معصومه کرده. السلام علیک یا فاطمه ی معصومه

Taha
۱۳۹۹/۰۵/۱۰

کتاب برای من سیر مشخص و روانی نداشت. اصلا معلوم نشد چطور این دختر از دین خود مشتاق و علاقه مند به حضرت معصومه سلام الله علیها شد. خیلی جای کار و پرداخت داشت. داستان آن برای من گنگ و

- بیشتر
r.heidari
۱۳۹۸/۰۶/۲۵

کوتاه اما دوست داشتنی... به جانم نشست...⁦✌️⁩

«گاه لازم است که انسان با خودش خلوتی داشته باشد؛ هرچند طولانی.»
م.ظ.دهدزی
- تنها بندگان برگزیده خداوند طعم عشق را می‌چشند. همین را بدانی و باور کنی، در قاعده عشق کافی است.
عاطی
دنیا بی‌اعتبارتر از آن است که حالت را برایش دگرگون کنی. تنها راه سعادت این است که به رضای خداوند دل بسپاری و تسلیم باشی. مولای ما به ما آموخته که مؤمن باید مانند مرده‌ای در دست غَسّال باشد. در برابر ارادهٔ خداوند سر تسلیم و صبر فرود آورده و تنها به امداد و خیر او دل بسپارد.
عاطی
از هرچه بیزاری، خود را در آن بیاویز تا ریشهٔ نفرتت، تو را از حقیقت باز ندارد.
اذا ماتوا انتبهوا
- تو عاشقش بودی اما وقتی دیدی که او را از دست داده‌ای، از پای درنیامدی. می‌بینم که زنده‌ای و قرار است به زندگی‌ات ادامه دهی. بدون بانویت... آیا این با عشق سازگار است؟ خدیجه کنار پنجره ایستاد و از لابه‌لای پردهٔ اتاق به ستاره‌های دوردست خیره شد. - عشق من به بانو، ریشه در عشق به خداوند دارد؛ ریشه در عشقی ازلی. بانویم را به‌خاطر وجود جسمانی‌اش دوست نداشتم که فنا و فراقش، عشق را از من بگیرد. عشق من به بانویم، ریشه در روحانیت او دارد که ابدی خواهد بود. از دست‌دادن جسمانیت بانویم،‌ تقدیر پروردگارم بوده و من بر آن راضی هستم.
s✒
وقتی خبر شهادت خواهرشان را به ایشان دادند فرمود: «هرکس خواهرم را در قم زیارت کند بهشت بر او واجب می‌شود.»
_.kowsar._
دین، دل می‌خواهد. دل که نباشد، دین جز کافری نمی‌آورد
arezou
از هرچه بیزاری، خود را در آن بیاویز تا ریشهٔ نفرتت، تو را از حقیقت باز ندارد.
arezou
«دین، دل می‌خواهد. دل که نباشد، دین جز کافری نمی‌آورد.»
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
- صدا از روزی سخن گفت که مادر از فرزند می‌گریزد. اگر این روز راست باشد، یعنی کیارش هم از من خواهد گریخت؟ این کدام روز است، خدیجه؟ کدام خبر است که تا این اندازه دلم را آتش زده است؟ خدیجه دست به بازوی او آویخت. - قیامت، شاهزاده! روزی که همه در پیشگاه خداوند برای حسابرسی به اعمالمان حاضر خواهیم شد. روزی که بیش از همیشه به تهی بودن زندگی دنیا ایمان خواهیم آورد. سیندخت زیر لب گفت: - اوستا نیز بشارت چنین روزی را به ما داده است اما هرگز نیاندیشیده بودم که مادرم از من فرار خواهد کرد. اگر مادرم که تا آن اندازه دلباختهٔ من بود از من بگریزد،‌ پس نباید از کیارش انتظار داشته باشم که همراهی‌ام کند.
s✒

حجم

۷۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۷۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
۶,۰۰۰
۷۰%
تومان