دانلود و خرید کتاب صوتی انجمن قتل پنجشنبه ها
معرفی کتاب صوتی انجمن قتل پنجشنبه ها
کتاب صوتی انجمن قتل پنجشنبه ها نوشتهٔ ریچارد آزمن و ترجمهٔ محدثه احمدی است. فرهاد اتقیایی و سحر بیرانوند و معصومه عزیزمحمدی گویندگی این رمان خارجی صوتی را انجام دادهاند و آوانامه آن را منتشر کرده است. نویسنده در این رامن داستان یک گروه چهارنفره از دوستانی را روایت کرده است که سعی میکنند گرهٔ پروندههای جنایی بازنشده را بگشایند، اما روزی با یک قتل واقعی روبهرو میشوند.
درباره کتاب صوتی انجمن قتل پنجشنبه ها
چهار دوست که دوران بازنشستگیشان را در یک دهکدهٔ آرام و خلوت و جمعی میگذرانند، هر پنجشنبه صبح با هم درباره پروندههای جنایی صحبت میکنند که حل نشده است. آنها اسم خودشان را انجمن قتل پنجشنبه ها گذاشتهاند. «الیزابت» که قبلا یک مامور مخفی بوده و حالا بازنشست شده، «جویس» که پرستاری بازنشسته است، «ابراهیم» که روانپزشکی بازنشسته است و «ران» رئیس بازنشسته اتحادیه اصناف وفادارانه هر پنجشنبه جمع میشوند. آنها همگی بیش از ۷۰ سال دارند و به دنبال یک سرگرمی برای خودشان میگشتند، اما خبر نداشتند که سرگرمی آنها به زودی با قتلهایی که رخ میدهد به یک کار تمام وقت تبدیل میشود.
ریچارد آزمن با نوشتن این کتاب موفق شد برای جایزهٔ «ادگار» در بخش بهترین رمان نامزد شود. این اثر همچنین کتاب پرفروش نیویورک تایمز (The New York Times) و ساندی تایمز (The Sunday Times) بوده است. رمان انجمن قتل پنجشنبهها پرفروشترین کتاب کریسمس بریتانیا بود. این عنوان برای بار اول به یک نویسنده کتاباولی رسید که در طول سه روز چهل و پنج هزار نسخه از کتابش را فروخت.
شنیدن کتاب صوتی انجمن قتل پنجشنبه ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به علاقهمندان به داستانهای خارجی و دوستداران قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب انجمن قتل پنجشنبه ها
«الیزابت گفت در را پشتسرم ببندم و نگاهی به عکسها بیندازم.
ابراهیم خودش را معرفی کرد، با من دست داد و گفت برای پذیرایی بیسکویت هم هست. به گفته او صفحۀ پلاستیکی دو لایه داشت، ولی آنها سعی کردند قبل از شروع کار روی لایه پایینی، لایه بالایی را تمام کنند. من هم گفتم قبول دارم.
ران شرابم را گرفت و آن را کنار بیسکویتها گذاشت. نگاهی به برچسب روی بطری انداخت، سری تکان داد و گفت سفید است. بعد گونهام را بوسید، برای همین یک لحظه به فکر افتادم.
میدانم شاید فکر کنید بوسیدن گونه دیگران طبیعی است، ولی نه برای مردهای هفتادساله. تنها مردهایی که گونه شما را میبوسند دامادهایتان یا چنین افرادی هستند. پس سریع فهمیدم ران اهل دل است.
فهمیدم ران ریچی معروف رئیس اتحادیه اصناف بوده و در دهکده زندگی میکرده است. همراه با شوهر پنی، یعنی جان، از یک روباه زخمی مراقبت کرد تا سلامتیاش را به دست بیاورد. بعد هم اسمش را گذاشتند اسکارگیل. وقتی تازه به اینجا نقلمکان کرده بودم، این ماجرا را در خبرنامه خواندم. از آنجا که جان دامپزشک بوده و ران هم... که ران است، احساس کردم جان از روباه پرستاری کرده و ران فقط اسمورسم به دست آورده است.
راستی اسم این خبرنامه اصل مطلب است که ایهام دارد.
همگی دور عکسهای کالبدشکافی جمع شدیم؛ دختر بیچاره و آن زخمی که هرگز نباید به مرگش منجر میشد، حتی در زمانهای قدیم. دوستپسرش وقتی با ماشین پنی برای بازجویی به اداره پلیس میرفت، از ماشین فرار کرد و دیگر پیدا نشد. تازه به خاطر مزاحمت، پنی او را کتک هم زده بود. تعجبی ندارد. اگر زنها را بزنید، با زنها طرف میشوید.
به نظرم اگر فرار هم نمیکرد، مجرم شناخته نمیشد. میدانم هنوز هم مدام درباره اینجور مسائل میخوانید، ولی آن زمان بدتر هم بود.
انجمن قتل پنجشنبهها نمیخواست با جادووجمبل او را به دست عدالت بسپارد. به نظرم همه این را میدانستند. پنی و الیزابت برای دل خودشان همهجور پروندهای حل کرده بودند، ولی فقط تا همین جا میتوانستند پیش بروند.
پس میتوان گفت آنها هیچوقت به آرزویشان نرسیدند. هیچکدام از آن قاتلها تنبیه نشدند، همه هنوز بیرون بودند و یک جایی به پیشبینی وضع ترافیک گوش میکردند. به گمانم مثل بعضی آدمها قسر دررفته بودند. هر چه سنتان بالاتر میرود، بیشتر مجبورید با این مسئله کنار بیایید.»
زمان
۱۲ ساعت و ۴۱ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۳۶٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۲ ساعت و ۴۱ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۳۶٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد