دانلود و خرید کتاب صوتی بندها
معرفی کتاب صوتی بندها
کتاب صوتی بندها نوشتهٔ دومنیکو استارنونه و ترجمهٔ امیرمهدی حقیقت است. فاطمه معتمدآریا گویندگی این رمان صوتی را انجام داده و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است. استارنونه که برندهٔ جایزهٔ معتبر استرگا در ایتالیا شده، در این رمان صوتی از پایبندی و وابستگی، عشق و رابطه میگوید و پیامدهای اجتنابناپذیر کارهایی را که در زندگی عاطفی و خانوادگی خود میکنیم، بیرحمانه پیش چشممان میگذارد.
درباره کتاب صوتی بندها
وقتی کسی را ترک میکنیم، در واقع، چه چیزی را ترک میکنیم؟ خانه، خانواده، گذشته، حادثهای در آینده یا بدترین عکسی که در زندگی داریم و وقتی به آن نگاه میکنیم حس آن لحظه بهتمامی در ذهنمان نقش میبندد؟ ما زندگی خود را ابتدا صرف شکستن گلدانها و بعد چسباندن خردههای شکسته به آرزوی نو شدن آن میکنیم. دومنیکو استارنونه کتابی فشرده و واقعی نوشته است؛ داستانی سهقسمتی دربارهٔ نیروها و اتفاقاتی که ازدواجها را حتی پس از عشق زنده نگه میدارند.
کتاب صوتی بندها با این جمله آغاز میشود: «اگر یادت رفته، آقای عزیز، بگذار یادت بیندازم: من زنت هستم.» بدینترتیب نامهای باز میشود که «واندا» برای شوهرش که خانه را ترک کرده است، مینویسد؛ شوهری که او را در طوفانی از خشم درمانده کرده و با سؤالات بیپاسخ رها کرده است. آنها در اوایل دههٔ ۱۹۶۰ بهدنبال استقلال خود، در جوانی ازدواج کردند، اما پس از آن، دنیای اطراف آنها تغییر کرد. در آن زمان، یافتن خود در ۳۰سالگی با خانوادهای وابسته، نشانهٔ عقبماندگی بود تا خودمختاری.
دومینیکو استارنونه یک داستان هیجانانگیز و قوی به ما ارائه میدهد؛ داستان استادانهٔ فرار و بازگشت از همۀ شکستها؛ آنهایی که به نظر ما حل نمیشوند و آنهایی که یک عمر همراه ما میمانند. او در سیزدهمین رمانش، بندها، از زندگی مشترک واندا و «آلدو» مینویسد که مثل باقی زندگیهای مشترک سختیها، تنشها و ملالهای خودش را داشته است. حالا پس از چند دهه زخمهای گذشته انگار بهبود یافته و این زوج جان سالم به در بردهاند، اما اگر از نزدیکتر نگاه کنیم، شاید ترکهایی را ببینیم که ما را یاد چینیهای بندزده بیندازد.
شنیدن کتاب صوتی بندها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایتالیا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره دومنیکو استارنونه
دومنیکو استارنونه نویسنده، فیلمنامهنویس و روزنامهنگاری ایتالیایی است که در ناپل به دنیا آمده و در رم زندگی کرده است. او نویسندهٔ ۱۳ اثر داستانی است و برندهٔ مهمترین جایزهٔ ادبی ایتالیا، اِسترِگا. «جومپا لاهیری»، مترجم انگلیسی این رمان از ایتالیایی، او را چیرهدستترین نویسندهٔ زندهٔ ایتالیا میداند و مینویسد که کتاب «بندها» نوشتۀ استارنونه را باز کنید و بخوانید و دوباره بخوانید تا نثر و صدا و زبردستی این نویسندهٔ درخشان را کشف کنید.
بخشی از کتاب صوتی بندها
«اگر یادت رفته، آقای عزیز، بگذار یادت بیندازم: من زنت هستم. میدانم که زمانی از این بابت خوشحال بودی ولی حالا شده اسباب ناراحتیات. میدانم خودت را به آن راه میزنی انگار که وجود ندارم، و هیچوقت هم وجود نداشتهام، چون که نمیخواهی وجههات جلو آدمهای باکلاسی که باهاشان نشستوبرخاست میکنی خراب شود. میدانم زندگی معمولی در نظرت احمقانه است، اینکه مجبور باشی سرِ وقت برای شام به خانه بیایی، و به جای هر کسی که عشقت میکشد با من بخوابی. میدانم خجالت میکشی که بگویی راستش من زن دارم؛ روز ۱۱ اکتبر ۱۹۶۲، در بیست و دوسالگی، ازدواج کردهام؛ در کلیسای محلهٔ استلا جلو کشیش بله گفتهام، و با عشق هم این کار را کردم، کسی مجبورم نکرده بود؛ ببینید، من مسئولیتهایی دارم، و اگر امثال شماها نمیدانید مسئولیت یعنی چی، آدمهای کوتهفکری هستید. فکر نکن نمیدانم، میدانم. ولی چه دلت بخواهد چه نخواهد، واقعیت سرجای خودش است: من زنت هستم و تو هم شوهرمی. دوازده سال است که ازدواج کردهایم ــ اکتبر میشود دوازده سال ــ دوتا هم بچه داریم: ساندرو که سال ۱۹۶۵ به دنیا آمد و آنا ۱۹۶۹. لازم است شناسنامههاشان را بگذارم جلوت بلکه کمی به خودت بیایی؟
بس است، ببخشید، دارم شورش را درمیآورم. میشناسمت، میدانم که آدم متشخصی هستی. ولی لطفاً همین که این نامه را خواندی، به خانه بیا. یا اگر هنوز قصدش را نداری، برایم نامه بنویس و توضیح بده که درگیر چه مشکلاتی هستی. سعی میکنم درکت کنم، قول میدهم. همین حالا هم برایم روشن است که آزادی بیشتری لازم داری، باید هم همینطور باشد. برای همین، هم من هم بچهها سعی میکنیم کمترین بار روی دوشت باشیم. ولی در عوض، باید واوبهواو به من بگویی که بین تو و آن دختر چه میگذرد. شش روز گذشته و تو یک زنگ خشکوخالی نزدهای. نه نامه مینویسی، نه سر میزنی. ساندرو سراغت را میگیرد و آنا زیر بار نمیرود موهایش را بشورد چون که میگوید فقط تو میتوانی موهایش را خوب خشک کنی. فقط کافی نیست قسم بخوری که به این زن، یا دختر، هر کی هست، علاقه نداری یا دیگر او را نمیبینی یا از چشمت افتاده، یا اصلاً این رفتارت فقط نتیجهٔ بحرانی روحی بوده که ذرهذره دچارش شدهای. به من بگو چند سالش است؟ اسمش چیست؟ سر کار میرود؟ درس میخواند؟ یا اصلاً کار نمیکند؟ شک ندارم اول او بوده که تو را بوسیده. میدانم که از تو برنمیآید اینجوری پا پیش بگذاری؛ نخ میدهند و تورت میکنند، وگرنه تو که خودت قدم از قدم برنمیداری. حالا هم گیجومنگی. وقتی داشتی به من میگفتی «با زن دیگهای بودهم»، قیافهات داد میزد گیجومنگی. دوست داری بدانی من چی فکر میکنم؟ من فکر میکنم تو هنوز نفهمیدهای با من چهکار کردهای. مثل این است که دست بکنی ته حلقم و آنقدر بکشی، بکشی، بکشی تا قلبم از جا دربیاید. یعنی متوجه نیستی؟»
زمان
۵ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۷۲۰٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۷۲۰٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
صدای دیگری بود خیلی بهتر بود. ممنون از طاقچه
من کتاب رو نه خوندم و نه شنیدم برای اینکه کامنت بذارم مجبور شدم یک ستاره بدم. واقعا برام سواله اون همه کامنت منفی که چند روز قبل برای این کتاب گذاشته شده بودند کجان؟ و این همه کامنت مثبت از اکانتهایی که
تعهد ازدواج و زندگی مشترک چیزی هست که ادما تا واردش نشن نمیتونن بارشو درک کنن، و وقتی سنگینیش رو حس میکنن یا میترسن و فرار میکنن یا با قدرت می ایستن و مسئولیتشو میپذیرن. این کتاب قلب منو فشار میداد
این چه مدیه، باب شده کتابارو بازیگرا بخونن واقعا خیلیاشون برای گویندگی صدای خوبی ندارن خیلی از صداپیشگانمون هستن صدای فوق العاده ای دارن. اصلا صداشون ب دل نمیشینه برای کتاب صوتی.
کتابی راجع به روابط زن و شوهر. خیانت و تاثیر آن روی زندگی مشترک و بچه ها. داستان از زبان مادر شروع میشود. سپس از زبان پدر ادامه پیدا میکند و در انتها از زبان فرزند دوم خانواده پایان میابد. یک انتقاد
خانم معتمدآریا بازیگر خوبیه، اما صدای خوبی نداره توی همون فیلما هم صداش خوب نیست.. چه اصراری دارن بعضی بازیگرا به خوندن کتاب آخه
این کتاب عالی هست به همه پیشنهادش میکنم احساسات متناقض آدم ها و دیدن ماجرایی مشترک از زاویه دید آدم های متفاوت
پری نهفته رخ و دیو در کرشمهی حُسن بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبی است
داستان معمولی، با گویندگی افتضاح
خیلی کتاب جالبی بود!!!!