دانلود کتاب صوتی مگره و مرد تنها با صدای آرش راسخ + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب صوتی مگره و مرد تنها اثر ژرژ سیمنون

دانلود و خرید کتاب صوتی مگره و مرد تنها

نویسنده:ژرژ سیمنون
گوینده:آرش راسخ
انتشارات:رادیو گوشه
امتیاز:
۳.۶از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی مگره و مرد تنها

کتاب صوتی مگره و مرد تنها نوشتۀ ژرژ سیمنون با ترجمۀ شهریار وقفی‌پور و صدای آرش راسخ در انتشارات رادیو گوشه منتشر شده است. 

درباره کتاب صوتی مگره و مرد تنها

کتاب صوتی مگره و مرد تنها سال ۱۹۷۱ منتشر شد. مگره در آپارتمانش در روزهای کسالت‌بار پاریس نشسته است و به این فکر می‌کند که هیچ کاری برای انجام‌دادن ندارد. مأموران پلیس از شهر رفته‌اند و همه چیز به‌ظاهر آرام است. در همین زمان تلفن مگره زنگ می‌خورد. یکی از افسران پلیس با مگره تماس گرفته است تا گزارش یک قتل در نزدیکی خانه او را به اطلاعش برساند. این قتل به‌ظاهر ساده است اما ماجرای عجیبی را پشت خود دارد. مگره به محل قتل می‌رسد و مقتول را می‌بیند. مردی با لباس‌های خیابان‌گردها اما ریش و موی مرتب و بدنی قوی و ناخن‌های مانیکور شده. این پرونده یکی از عجیب‌ترین پرونده‌هایی است که باید از پس آن بربیاید.

شنیدن کتاب صوتی مگره و مرد تنها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به کتاب‌های پلیسی و جنایی مخاطب این اثر هستند.

درباره ژرژ سیمنون

ژرژ سیمنون با نام اصلی ژرژ ژوزف کریستین سیمنون متولد ۱۹۰۳ و در سال ۱۹۸۹ از دنیا رفته است، او نویسنده‌ای بلژیکی است. او برای نوشتن رمان‌های پلیسی شناخته می‌شود و نزدیک به ۵۰۰ رمان و تعداد زیادی آثار کوتاه منتشر کرده‌ است. سیمنون، پدید‌آور شخصیت کارآگاه ژول مگره یکی از مشهورترین کارآگاه‌های ادبیات پلیسی جهان است.

بخشی از کتاب صوتی مگره و مرد تنها

«پیش خودش غرغری کرد تا وانمود کند از دردسر خوشش نمی‌آید، اما واقعیت این بود که به هر بهانه‌ای که او را از روندِ کسالت‌بارِ این روزها بیرون می‌کشید، با جان ودل خوشامد می‌گفت. به دفتر افسر نگهبان رفت. این طورمواقع معمولا ژانویه را با خودش می‌برد، اما حالا ضرورت داشت که در نبودش کسی را در خیابان اورفِور به نیابت از خودش بگذارد که کاملا قابل اعتماد باشد و بتواند در موقع لزوم، از خودش ابتکار عمل نشان دهد.

ــ تورنس، می‌توانی با من بیایی؟ از توی حیاط، یک ماشین برمی‌داریم.

از اداره پلیس تا ناحیه یک در خیابان پرووار راهی نبود و طولی نکشید که مگره خودش را به دفتر سربازرس آسکان رساند.

ــ باید چیزی را نشانت دهم که مطمئنم وقتی دیدیش، از تعجب خشکت می‌زند. من که در عمرم چنین چیزی ندیده‌ام. عجالتاً بهتر است روده‌درازی نکنم. اوه! تورنس ... ماشین را همین‌جا بگذار، جای دوری نمی‌رویم.

از کنار لِزال که حتی در ماه اوت هم مثل همیشه شلوغ بود، گذشتند. در آن گرمای شدید، بو تحمل‌ناپذیر بود. قدم‌زنان از خیابانهای تنگی گذشتند که دورادورشان را مغازه‌های کوچک و خانه‌های معلوم‌الحال گرفته بودند. همه‌جا ولگردها پلاس بودند و در آن میان، زنی آن‌قدر مست بود که فقط با تکیه به دیوار می‌توانست سرپا بایستد.

ــ از این‌طرف!

به خیابان گران ـ تروندِری که رسیدند، آسکان پیچید توی گذر کوتاهی که چنان تنگ بود که ماشین نمی‌توانست واردش شود.

آسکان گفت:

ــ رسیدیم. گذر ویوفور.

در هرطرف کوچه بیشتر از ده خانه قدیمی نبود، با یک زمین خالی در وسط که خانه‌ای بود که قبلا فروریخته بود. قرار بود کوچه بزودی تخریب شود و برای همین خانه‌ها تخلیه شده بودند.

بعضی جاها را تخته و الوار گذاشته بودند تا دیوارها فرو نریزند.

سربازرس جلو خانه‌ای ایستاد که به هیچ‌کدام از پنجره‌هایش شیشه نبود. درواقع، حتی قاب بعضی از پنجره‌ها را هم درآورده بودند. از درِ ورودی خبری نبود و آن را با تخته مسدود کرده بودند. آسکان دوتا از تخته‌ها را که شل بودند، از جا درآورد و روبه‌رویشان راهرو درازی ظاهر شد.

ــ حواستان به راه‌پله باشد! پله‌ها خیلی زپرتی‌اند؛ تازه بعضی‌هاشان هم افتاده‌اند.

بوی شدید گردوخاک و کپک با بوی تعفن لِزال درهم آمیخته بود.

بینی‌شان را بوی گند پر کرده بود که به طبقه دوم رسیدند. پسر دوازده‌ساله‌ای چمباتمه زده بود و به دیوار پوسته پوسته تکیه داده بود. همین که مردها کنارش رسیدند، از جا پرید. چشمهایش برق می‌زد.

ــ شما سربازرس مگره هستید، درسته؟

ــ بله.»

نظرات کاربران

AS4438
۱۴۰۲/۰۲/۱۱

معمولی بود، هیچ جذابیتی نداشت، گویندگی عالی بود.

زمان

۵ ساعت و ۸ دقیقه

حجم

۷۰۵٫۸ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۵ ساعت و ۸ دقیقه

حجم

۷۰۵٫۸ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۷۸,۰۰۰
تومان