دانلود کتاب صوتی مگره و یکصد چوبه‌ دار با صدای آرش راسخ + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی مگره و یکصد چوبه‌ دار

دانلود و خرید کتاب صوتی مگره و یکصد چوبه‌ دار

نویسنده:ژرژ سیمنون
گوینده:آرش راسخ
انتشارات:رادیو گوشه
امتیاز:
۳.۸از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی مگره و یکصد چوبه‌ دار

کتاب صوتی مگره و یکصد چوبه دار نوشتهٔ ژرژ سیمنون با ترجمهٔ شهریار وقفی پور و صدای آرش راسخ در رادیو گوشه منتشر شده است.

درباره کتاب صوتی مگره و یکصد چوبه دار

داستان این کتاب صوتی از ایستگاه قطار نویسخانس در مناطق کشور هلند و آلمان شروع می‌شود. این ایستگاه بسیار خلوت است و هر روز میزبان افرادی تکراری است. هیچ قطار مهمی از این ایستگاه عبور نمی‌کند و تنها قطارهایی که صبح و غروب از آن رد می‌شوند، کارگران آلمانی را جابه‌جا می‌کنند. مسافران این ایستگاه ثابت هستند و مأموران گمرک همه‌ٔ آن‌ها را می‌شناسند به همین دلیل حضور هر غریبه باعث جلب‌توجه همه می‌شود. یکی از روزهای کاری این ایستگاه در ساعت ۵ عصر مردی حدوداً ۳۰ساله با لباس‌های نخ‌نما و صورتی رنگ‌پریده که انگار از سفر طولانی بازگشته است، پا به این مکان می‌گذارد. سفر این مرد قرار نیست یک سفر عادی باشد و داستان جنایی مگره و یکصد چوبه دار را می‌سازد.

شنیدن کتاب صوتی مگره و یکصد چوبه دار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به علاقه‌مندان به داستان‌های پلیسی و جنایی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ژرژ سیمنون

ژرژ سیمنون با نام اصلی ژرژ ژوزف کریستین سیمنون متولد ۱۹۰۳ است و در سال ۱۹۸۹ از دنیا رفته است، او نویسنده‌ای بلژیکی است که برای نوشتن رمان‌های پلیسی شناخته می‌شود. این نویسنده نزدیک به ۵۰۰ رمان و شمار بسیاری آثار کوتاه منتشر کرده است. ژرژ سیمنون، پدید‌آور شخصیت کارآگاه «ژول مگره» یکی از مشهورترین کارآگاه‌های ادبیات پلیسی جهان است.

بخشی از کتاب صوتی مگره و یکصد چوبه دار

«و هیئت آدمی در یک گوشه: مردی حدودآ سی‌ساله با لباسهای نخ‌نما و صورتی رنگ‌پریده که سرسری اصلاح شده بود. کلاهی شُل و وارفته به سرداشت که بفهمی نفهمی خاکستری بود. قیافه و سرووضع مرد طوری بود انگار از سفر دور اروپا برگشته باشد.

با قطار از هلند رسیده بود. به مأمور کنترل بلیتی برای بره‌من۶ نشان داده بود و او هم به آلمانی توضیح داده بود که امکان نداشته مسیری از این پرپیچ وخم‌تر انتخاب کند، مسیری که حتّی یک قطار سریع‌السیر هم نداشت.

مرد هیچ حرکتی نکرد که ناشی از آن باشد که منظور مأمور کنترل را فهمیده است. به زبان فرانسوی سفارش قهوه داد. همه از سر کنجکاوی به او زل زده بودند.

چشمهای مرد دودو می‌زد و حسابی گود افتاده بود. سیگارش را انگار به لب پایینی‌اش چسبانده بودند. چیز مهمی نبود، اما همین کافی بود که خستگی یا بی‌اعتنایی او را نشان دهد.

کنار پایش چمدان کوچک سبکی بود، از همان چمدانهایی که می‌توان از هر فروشگاه ارزانی خریدش. چمدان نو بود.

سفارشش را که گرفت، از جیبش یک مشت پول خُردِ درهم بیرون آورد، ازجمله سکه‌های فرانسوی و بلژیکی و سکه‌های نقره هلندی.

مشتش را باز نگه داشته بود تا گارسن خودش پول قهوه را از میان سکه‌های به دردبخور جدا کند.

به مسافر دیگری که پشتِ میز کناری نشسته بود، توجهی نمی‌شد. او مردی بلندقد و قوی‌هیکل بود و شانه‌هایی پهن داشت. پالتو سیاه و ضخیمی پوشیده بود که یقه مخملی داشت، ولی گره کراواتش را با سلولوئید بالا نگه داشته بود.

مردِ اول مضطرب به نظر می‌رسید و نگاهش را از کارکنان بیرون رستوران برنمی‌داشت؛ انگار می‌ترسید به قطار نرسد.

دومی پیپ می‌کشید و آرام و با تأنّی اولی را زیرنظر داشت و چشم از او برنمی‌داشت.

مسافر عصبی یکی دودقیقه‌ای برای رفتن به دستشویی صندلی‌اش را ترک کرد. بعد دیگری، حتی بدون آنکه به جلو خم شود، پایش را دراز کرد و چمدان کوچک را کشید طرف خودش و به‌جایش، چمدانی را گذاشت که با آن مو نمی‌زد.

نیم‌ساعت بعد، قطار از ایستگاه حرکت کرد. هردو مرد در یک کوپه درجه سه جا خوش کرده بودند، اما کلمه‌ای با هم حرف نمی‌زدند.

در لِر۷ قطار خالی شد، ولی به خاطرِ همین دو مسافر راهش را ادامه داد.

ساعت ده بود که قطار در زیر سقف شیشه‌ای بزرگ ایستگاه بره‌من توقف کرد، آنجا که صورت همه زیر نور قوسی، به خاکستری می‌زد.»

کاربر ۵۳۲۱۵۸۰
۱۴۰۳/۰۲/۰۶

اگر دلتون برای پوآرو تنگ شده ، کاراگاه مگره بهترین پیشنهاده 🙆‍♀️

میلاد ورشوساز
۱۴۰۳/۰۵/۱۸

فقط جنبه سرگرم کننده داشت زیاد جذبش نشدم

کاربر navid mirkiani
۱۴۰۳/۰۳/۰۷

بسیار هم عالی به همراه گویندگی خیلی خوب 👌🙏

hejazi
۱۴۰۲/۱۰/۰۷

واقعا یک خدایی آن بالا هست که همه کارها را راست و ریس می کند.

زمان

۴ ساعت و ۲۶ دقیقه

حجم

۶۰۹٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۴ ساعت و ۲۶ دقیقه

حجم

۶۰۹٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۹۹,۰۰۰
۳۹,۶۰۰
۶۰%
تومان